۱۳۸۶ تیر ۱۴, پنجشنبه

مبحث شیرین سهمیه بندی کردن بنزین!

هرچه کردم مبحث شیرین سهمیه بندی کردن بنزین را زیر سبیلی دربکنم، می بینم نمی شود.
اگرچه به این مقوله برخواهم گشت ولی دلیل عمده مدافعان « واقعی کردن» قیمت بنزین این است که به علت تفاوت قیمت، و ارزانی بنزین درایران، ایرانی ها زیاد مصرف می کنند و از سوی دیگر، مقدار زیادی هم به کشورهای هم جوار قاچاق می شود.
حالا که کار به سهمیه بندی رسیده است از زبان نائب رئیس مجلس می خوانیم که متوسط مصرف روزانه بنزین درایران کمتر از 5.5 لیتر است. از سوی دیگر، این را هم می دانیم که 8 میلیون کارت هوشمند صادر شده است- اگرچه با ماندن بیش از یک میلیون و صد هزار کارت هوشمند در باجه های پستی، به نظر می رسد که رقم 8 میلیون اندکی مبالغه آمیز است ولی باشد، دست بالا را می گیریم که کم نیاوریم.
خوب اگر، متوسط مصرف روزانه 5.5 لیتر باشد و تعداد هم 8 میلیون، پس مصرف روزانه بنزین می شود 44 میلیون لیتر. ولی در اینجا می خوانیم که میزان متوسط مصرف روزانه در ماه اردبیهشت 80 میلیون لیتر بوده و در روزهای آخر ماه حتی به 90 میلیون لیتر هم رسیده است ولی« از 7 تا 10 خردادماه جاری بیش از 75 میلیون لیتر بنزین در روز مصرف شده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 5/6 درصد رشد داشته است». برای سادگی کار، ما همین تخمین پائین- 75 میلیون لیتر- را ملاک کارمان قرار می دهیم. با این حساب، میزان تقریبی قاچاق بنزین از ایران می شود، حدودا روزی 31 میلیون لیتر.
خوب تا این جا مسئله ای نیست. اگرمتوسط ظرفیت کامیون های تانکر را 30000 لیتر در نظر بگیریم، یعنی روزی 1033 تانکر دراین امر« خیر» شرکت می کنند!
من ازجزئیات خبر ندارم. ولی ما درایران آیا این همه تانکر داریم!! که به قاچاق بنزین مشغول باشند.
آیا به واقع، مرزهای ایران این همه خرتو خر است که هرروز بیش از هزارتانکر بطور غیرقانونی رفت و آمد می کنندوهیچ اتفاقی هم نمی افتد!
نتیجه اخلاقی:
واضح و مبرهن است که « سهمیه بندی» بنزین خیلی هم عالی است و باعث میشود که ما بهتر بتوانیم نفس بکشیم وچون احتمالا مجبور می شویم کمتر اتوموبیل سوار بشویم و کمی بیشترپیاده راه برویم، چلوکباب هائی که نوش جان می کنیم زودتر هضم شده واحتمالا چربی خون مان هم پائین می آید. ولی درتوجیه سهمیه بندی، آمارهائی که درباره مصرف بنزین ارایه می شود، شبیه همان اطلاعاتی است که آقایان بوش و بلر برای توجیه اشغال عراق ارایه کرده بودند....
قصه ما به سر نرسید و کلاغه هم هنوز به خانه نرسیده است....

0 نظر: