۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه

دلتنگی

همراه چشمهاي شمايان گريان،
منهم گريستم
با ياد دستهاي شمايان... لرزان،
لرزيدم
وقتي كه چلچراغ خنده به لب ها تان روشن مي شد،
من نيز، باشما، براي شما
خنديدم
لختي گذشت،
ديدم خداي من،
در اين همه هياهوي بسيار اما براي هيچ،
مانند مرغ ماه در آسمان خدا،
تنها هستم.

0 نظر: