۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

رویاهای پریشانِ آقای مستأصل

درجوانی که پر حوصله تر بودم یا بی حوصلگی ام اندکی کمتر بود، گاه قصه هم می نوشتم. حالا یکی را می گذارم اینجا که بیش از این گرفتار عذاب وجدان نباشم که به علت گرفتاری نمی توانم مطلب دندان گیری دراینجا بنویسم. با پوزش و شرمندگی....

0 نظر: