۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

درسرزمین شیروخورشید

فکرمی کردم که همین که بخش دوم این فصل را در اینجا بگذارم می توانم بروم سر کار دیگر. ولی نع.... اشتباه کرده بودم! کی نمی دانم ولی دوفصل دیگر این کتاب به واقع خواندنی را هم ترجمه خواهم کرد. یکی فصلی است در باره « شراب سازی درشیراز» که دوست دکتر ویلز « ملا حاجی علی اکبر» پیش قدم شده و برای این دکتر فرنگی شراب سازی می کند و دیگری هم فصلی است که نویسنده مشاهدات خودرا درباره قحطی بزرگ سال 1870-72 به دست داده است. فعلا طلب شما تا فرصت بکنم. اینهم تصویر دیگری از قحطی زدگان از این کتاب







۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه

درسرزمین شیر وخورشید....


دکتر ویلز یک طبیب انگلیسی است که در سالهای 1866-1881 در مناطق گوناگون ایران زیسته و طبابت کرده است. تجربه زندگی اش را در این سالها نوشته و در1893 در لندن منتشر کرده است: درسرزمین شیرو خورشید یا ایران مدرن، عنوان کتاب اوست که یک فصل آن را برای شما ترجمه کرده ام. این هم تصویر روضه خانه از این کتاب




۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

بازکردن تازه ترین پپسی کولا برای خودم!


به لطف ناشران گرامی، کمی زیادی طول کشید، ولی خوشی اش دراین است که قبل از وفات بنده، از چاپ درآمد!
با تشکر از همه دوستانی که لطف کرده و کامنت گذاشتند، فکر می کنم حق به جانب جعفر جان خیرخواهان است. پس:
مقدمه کتاب را این جا بخوانید که درباره فصول کتاب توضیح می دهد.
فصل نتیجه گیری اش هم دراینجاست.

۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

کشاورزی درایالت فارس در1879-1878 ( بخش پایانی)

مالکیت زمین درکازرون خصوصی است. اگر خود مالک بخواهد زمین را کشت کند باید برای یک گاو زمین، 1000 پوند [ تقریبا 450 کیلوگرم] بذرگندم و 1000 پوند هم بذر جو تدارک ببیند و برای شخم و بذر پاشی هم 14 قران هزینه کند. او باید 11درصد محصول را به دولت بپردازد و 20 درصد دیگر هم به خرمن کار که باید همه کارهای برداشت محصول و حمل آن به انبارهای مالک را انجام بدهد. برای خرمن کوبی و برای جداکردن دانه ذرت هم به ترتیب 2 درصد و 4 درصد بپردازد. اگر کسی غیر از مالک، زمین را کشت کند باید 9 درصد محصول را به جای رانت به او بپردازد و 14 درصد دیگر هم سهم مالیات دولت است . دیگر هزینه ها نیز به قراری است که در بالا آمده است.
کشتکاران کازرون دو گروه اند. یعنی رعیت پادشاه و غیر رعیت ها. رعیت پادشاه همیشه از سوی دیگران تحقیر شده و در مقایسه با دیگران از سوی دولت مورد بهره کشی بیشتر قرار می گیرد. کشتکاران رعیت نه فقط به دولت مالیات بیشتری می پردازند بلکه باید مالیات را نه به صورت جنسی بلکه نقدی بپردازند و قیمت گذاری هم معمولا 30 درصد بیشتر از قیمت بازار است. او هم چنین مجبور است هرگاه که ضروری باشد مقدار مشخصی کاه هم به ماموران دولتی بدهد.
یک رعیت وقتی زمینی را می کارد که متعلق به خود اوست، باید 15.5 درصد محصولا را به نقد آنهم باهمان اضافه بهائی که به آن اشاره شد به دولت بپردازد. رعیت بیچاره حدودا سالی 60 قران به دولت می پردازد. گروه دیگری از رعایا هستند که مجبورند بخشی از محصولاتی که دولت به عنوان مالیات جمع می کند را به 30 درصد بیشتر از قیمت بازار خریداری نمایند. یک رعیت ثروتمند هم کاملا در سلطه دولت است و سالی حدودا 1000 قران از او می گیرند. برحست موقعیت قیمت یک گاو زمین 100 تا 600 قران است. برای شروع کشت هزینه ای معادل 15 تومان ضروری است.
یک گاونر 50 قران
بذر 60 قران
کارگر 14 قران
کاه و تخم پنبه 16 قران
دیگر نیازها 10 قران
وقتی 4 گاو زمین یا بیشتر کشت شود، رعیت یک الاغ هم دارد. در منطقه کازرون برای کشت یک گاو زمین، 2000 پوند بذر گندم ( حدودا 900 کیلوگرم) لازم است.
درپیوند با کشت بهاره، دولت بین رعیت و غیر رعیت تفاوتی نمی گذارد. کشت بهاره همیشه با مشارکت مالکین آب و کشتکاران صورت می گیرد که در آن آب و زمین از آن مالک است و کشتگر هم ابزارها، بذر و نیروی کار را تدارک می بیند.
اگرمالک آب، مالک زمین نباشد، مالکان زمین با میل و اشتیاق اجازه می دهند تا برروی زمین شان بطور مجانی کشت بهاره بشود چون کشت بهاره به کود زیادی نیازمند است و استفاده از کود حاصل خیزی زمین را افزایش می دهد. زمان لازم برای کشت بهاره حدودا 7 ماه است و این اقلام کشت می شود. تنباکو، هندوانه، خربزه، سبزیجات، پنبه، کنجد، حبوبات، برنج، باقلا. از این محصولات دولت 20 درصد ارزش را مالیات می گیرد. 12 درصدش را صاحب آب می پردازد و 8 درصدش نیز سهم تولید کننده است. آن چه می ماند بین مالک و تولید کننده به تساوی تقسیم می شود.
شرابط کشت برنج و باقلا با بقیه تفاوت دارد و این گونه است.
پس از برداشت محصول، تولید کننده به اندازه بذری که استفاده کرده از خرمن کنار می گذارد. بقیه به تساوی بین او و مالک آب تقسیم می شود و مالیات دولت به وسیله مالک آب پرداخت می شود. اگر مالک آب، رعیت باشد که سه پنجم سهمش را به دولت می پردازد و اگر رعیت نباشد، که نصف محصول سهم دولت است. تولید کننده از سهم خویش چیزی به عنوان مالیات دولتی نمی پردازد. درهمه موارد سهم دولتی باید به هزینه تولیدکننده به انبارهای دولتی حمل شوند.
بهای محصولات در کازرون به این قرار است.
گندم 40-60 سنت به ازای هر من کازرون
جو 25-30 سنت به ازای هر من کازرون
باقلا 50-80 سنت به ازای هر من کازرون
کنجد 70-100 سنت به ازای هر من کازرون
لپه هندی 15-20 سنت به ازای هر من کازرون
پنبه 2.5-3 قران به ازای هر من کازرون
برنج 50-80 سنت به ازای هر من کازرون
هزینه زندگی یک تولید کننده رعیت در کازرون که یک زن و دو فرزند داشته باشد در سال ده تومان است. محصول گندم و جو در سالهای خوب 10 تا 12 برابر بذر و در سالهای بد 3 یا 4 برابر بذر است. دریک سال بد، محصول برنج 25 برابر بذر و در سالهای خوب 60 برابر بذر است. پنبه نیز 10 برابر بذر در سال خوب و 5 برابر بذر در سالهای بد محصول می دهد.
آبیاری در کازرون عمدتا بوسیله قنات انجام می گیرد و آبی که به دست می آید حتی از زمین هائی که درتملک مالک قنات نباشد هم حق عبور مجانی دارد. حتی اگر صاحب قنات نخواهد کشت بهاره انجام بدهد، هم چنان از سوی دولت موظف به پرداخت مالیات هائی است که از کشتگران بهاره اخذ می شود.
زمین در کازرون یک سال درمیان کشت می شود. بخشی که به صورت آیش باقی می ماند را شخم می زنند. باغات در کازرون هیچ مالیاتی به دولت نمی پردازند.
در تولید تریاک در کازرون، مالک زمین بذر و هزینه های کشت را تامین می کند و رعیت هم همه کارها را تا برداشت محصول انجام می دهد. برای برداشت محصول، مالک برای تیغ زدن به پاپی و گرفتن شیره تریاک به هر کارگر روزی یک قران مزد می دهد. پس آن گاه محصول به تساوی بین رعیت و زمین دار تقسیم می شود. دولت از کشت تریاک در کازرون اصلا مالیات نمی گیرد.درفارس زمین های زیادی وجود دارد با آب فراوان که به خاطر رشد دائمی علف های انبوه ولی به بهای بیچاره شدن رعیت و مالک که مجبور به اقامت دائمی در این مناطق هستند، کشت نمی شود. بخش قابل توجهی از آب درایران تلف می شود چون آب برای این که به زمینی امن برسد باید مسافت طولانی طی نماید و به خاطر خرابی راه آب که به خاطر شرایط اجتماعی موجود اغلب از دسترس رعیت به دور است، و نمی تواند از محدوده روستا برای تعمیر این خرابی ها بیرون برود.
زمین های حاصل خیز زیادی وجود دارد که به خاطر نزدیکی به جاده اصلی کشت نمی شود. چون هیچ روستائی دراین وضعیت روی خوش نخواهد دید و نمی تواند پیشرفت کند. چون از مسافرت های آزاردهنده ماموران دولتی در امان نخواهدماند. بعلاوه، سرقت و راهزنی ایل ها هم در طول سفرشان از این شاهراهها هم هست.

۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

لاف درغریبی!

گفتم مرشد شنیدی آقای احمدی نژاد شکوه می کند، «تئوری های اقتصادی دولت تا کنون مورد نقد علمی واقع نشده است»
گفت بچه مرشد حرفهایش را زیاد جدی نگیر. آن چه که وجود ندارد که نمی تواند مورد نقد علمی و یا غیرعلمی قرار بگیرد.

۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه

طرح ریزی استراتژک: بایدها و نباید ها-3

عدم موفقیت طرح ریزی استراتژیک موضوع بدیع و ناشناخته ای نیست و حتی می توان گفت که اندکی زیادی اتفاق می افتد. همین جابگویم و بگذرم که دلیل اصلی نه یک کمبود ذاتی و ساختاری طرح ریزی استراتژیک بلکه به واقع استفاده نادرست و ناصحیح از آ« است.
یکی از وظایفی که باید در انجامش کوشید کوشش برای شناخت دلایل عدم توفیق طرح ریز ی استراتزیک است. درس گرفتن از تجربه ها چه در سطح شخصی و جه در سطح بنگاه عادت بسیار پسندیده ای است که اتفاقا منافع مشخص اقتصادی هم دارد.
کمبود و مشکلات درطرح ریزی در یک بنگاه
- درک ناکافی از طرح ریزی
- کژفهمی و معادل دانستن پیش نگری های مالی با طرح ریزی
- کوشش مدیریت ارشد درانتقال وظایف طرح ریزی به یک طرح ریز و کنار کشیدن خود از مشارکت سازنده در این فرایند.
- درگیری بیش از حد مدیریت ارشد به مسایل روزمره و غفلت از طرح ریزی به شکلی که موجب بی اعتبارشدن کل فرایند طرح ریزی می شود.
- عدم توفیق درتدارک اطلاعات لازم و کافی برای طرح ریزی
دربرخورد به این مسایل باید به این نکات توجه شود.
1- برای بنگاه باید یک فرایند طرح ریزی مطلوب و مناسب انتخاب شود/
2- مقوله و مفهوم طرح ریزی باید خوب درک شده باشد.
3- طرح ریزی باید براساس اطلاعات قابل وثوق و شبکه ارتباطی گسترده استوار باشد.
4- فرایند طرح ریزی باید همه بخش های بنگاه را در بر بگیرد.
5- طرح ریزی نباید و نمی تواند یک سویه و جانبدارانه باشد. برای نمونه نمی توان به بهانه اهمیت امور در دراز مدت از وارسیدن اموردرکوتاه مدت و در میان مدت غفلت شود و بالعکس.
6- مدیران ارشد باید به فرایند طرح ریزی متعهد بوده و این تعهد را به اطلاع دیگران برسانند.
7- مدیران در همه سطوح باید به طرح ریزی متعهد بوده و از همان ابتدای امر، در این فرایند درگیر باشند. نقش مدیران دراجرای ثمربخش طرحها بسیار مهم است. اگر مدیران درهمه سطوح به طرح ریزی متعهد باشند از دیگر کارمندان هم با سهولت بیشتری می توان همین میزان تعهد را انتظارداشت و به دست آورد.
8- پذیرش این واقعیت که پی آمدها به صورت آنی به دست نمی آیند. منافع یک طرح ریزی منطقی درگذر زمان روشن خواهد شد. باید به طرح ریزی امکان و فرصت داد تا نتایج پیش بینی شده به دست آید.
9- از بکارگیری طرح های بسیار پیچیده باید به جد اجتناب شود.
10- از همه عواملی که در واقعیت یک واحد تجاری را تشکیل می دهند باید در فرایند طرح ریزی مورد بررسی قراربگیرد.
11- نظامات و شیوه کار بنگاه و سازمان باید با اهداف طرح سازگار و هم خوان باشد. برای نمونه، اگر هدف رشد بنگاه است باید نظامات بنگاه به گونه ای باشد که تسهیل کننده رشد باشد و باید منابع کافی برای رشد تهیه شده باشد یا شیوه تدارکش پیش نگرانه مشخص شده باشد. از همه مهم تر بنگاه/سازمان باید منابع کافی برای واقعیت بخشیدن به رشد دراختیار داشته باشد.
12- پیوسته با مثال قبلی، مدیران در همه سطوح باید نه فقط مشوق رشد باشند بلکه به همه فعالیت های مشوق رشد پاداش بدهند.
13- تصمیم گیری های استراتژیک مقوله ای به شدت سیاسی است. درنتیجه مدیران کلیدی باید بخشی از این فرایند سیاسی باشند تا بتوانند درفرایند طرح ریزی تاثیرات لازم را داشته باشند.
14- استراتژی باید همیشه به مشکلات و مسایل عمده ای که دربرابر یک بنگاه و سازمان قراردارد بپردازد. لازمه این کار داشتن یک « دورنما» و یک « جهان بینی» کارساز است که براساس بررسی های منطقی شکل گرفته و سرشار از اندیشه های نوآورانه باشد. ترکیبی از بررسی های منطقی با اندیشه های نوآورانه اهمیت بسیار زیادی در این فرایند دارند.

۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

کشاورزی درایالت فارس در1879-1878

ترجمه ای که می خوانید دراسناد پارلمانی دولت فخیمه بریتانیا درسال 1880، جلد 165 چاپ شده است. فعلا بخش اولش را بخوانید تا فرصت کرده وبخش پایانی را هم تایپ کنم.
«.....مالیات ستانی از روستا خیلی نامنظم و بطور کلی خیلی ستمگرانه است. روستاهای پرورنق و ثروتمندی که قیمت شان 50000 قران است، سالی 300 تا 500 قران مالیات می دهند و برعکس، روستاهای کوچکتر و فقیرتری هم داریم که سالی 10000 تا 12000قران از آنها مالیات گرفته می شود....»

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

اهمیت اندیشیدن و طرح ریزی استراتژیک-2

اندیشیدن و طرح ریزی استراتژیک اگرچه بی هزینه نیست ولی منافع متعددی دارد. به فرایند طرح ریزی در یادداشت دیگری خواهم پرداخت ولی اگر بتوان با داشتن یک نگرش معقول به امکانات و محدودیت های طرح ریزی، زیان های احتمالی و هزینه ها را کاهش داد، هر بنگاهی می تواند با صرف مقداری وقت و منابع برا ی تدوین توانائی های خود برای اجرا و تصمیم گیری استراتژیک از آن فایده ببرد.
هدف عمده اندیشیدن استراتژیک دست یافتن به هدف اساسی یا درواقع انجام ماموریتی است که بنگاه برای خویش تعیین کرده است. این هدف اساسی ممکن است:
- سودآوری باشد.
- ایجاد شرایط مناسب که درآن کارمندان با آرامش و آسایش کار کنند.
- ارزش افزائی برای جامعه
یا ترکیبی از آن چه که دربالا برشمردیم درکنار اهداف بسی متنوع دیگر.
اندیشیدن استراتژیک یک بنگاه را وامی دارد تا اهداف خود را به درستی و به کفایت شناسائی کرده و شیوه های رسیدن به این اهداف را تدوین نماید. اندیشیدن استراتژیک برای کسانی که برای یک بنگاه کار می کنند، ایجاد انگیزه می نماید که موثرتر کار کنند و به وظایفی که مطرح می شوند، هدف و جهت می بخشد. بخش دیگری از اندیشیدن استراتژیک وارسیدن بدیل هاست و این وارسیدن درکنار دیگر مختصاتی که بر شمردیم به صورت تصمیم گیری کارآمدتر و کم هزینه تر در می آید. اندیشیدن استراتژیک مشوق نگرش مثبت به تغییر است و به مدیران امکان می دهد تا فرصت های احتمالی را شناسائی کرده پس از ارزیابی آنها، آن چه را که مفید تشخیص می دهند استفاده نمایند. اندیشیدن و طرح ریزی به کارکرد کنترل مدیران مدد می رساند. منظورم از کنترل در این جا وارسیدن عملکرد دربرابر اهداف و درصورت لزوم درپیش گرفتن اقدامات تصحیح کننده است. نتیجه این شیوه کار جلوگیری از اتلاف منابع و درواقع حرکت درراستای بهینه کردن استفاده از منابع است. اندیشیدن وطرح ریزی استراتژیک به یک بنگاه امکان می دهد تا اهداف و دورنمای خود را برای دیگران توضیح بدهد.
اگر بخواهم پی آمدهای اندیشیدن و طرح ریزی استراتژیک را خلاصه کنم، می توان گفت:
- بهبود در کیفیت تصمیم گیری.
- بهبود عملکرد
- ارتباطات بهتر
- تشویق خلاقیت و نو آوری
- سامان دهی موثر و مفید فعالیت های پیچیده
- اجتناب از غافل گیرشدن استراتژیک
- آماده کردن شرایط برای بهتر سرکردن با دنیای بیرون از بنگاه.
اندیشیدن استراتژیک به مدیران امکان می دهد تا هرچند گاه تامل نموده به وارسیدن اهداف کلی بنگاه بپردازند. هیچ چیز برای یک بنگاه خطرناک تر از این نیست که از اهداف کلی با یه اصطلاح از انجام ماموریت انجام غفلت نماید. این وارسیدن و این مکث و تامل به مدیران امکان می دهد تا همراهی و هم سوئی تصمیم گیری های خود و اهداف استراتژیک بنگاه را ارزیابی نموده و درصورت لزوم به ترمیم و اصلاح کم کاری و یا بد کاری بپردازند. البته که هر بنگاهی درگیرهزار ویک مشکل و معضل هر روزه است که باید به آنها پرداخته شود. مسئله اساسی و مهم همزیستی ثمربخش و مفید بین رسیدگی به این مشکلات روزانه و دست یافته به اهداف استراتژیک است. نه درست است که بنگاه به بهانه رسیدن به اهداف استراتژیک ازرسیدگی به مشکلات روزانه خود عفلت نمایدو نه زیبنده است که به خاطر رسیدگی به مصائب روزانه، اهداف استراتژیک را قربانی نماید. درهر دو حالت، بقای بنگاه به دست انداز خواهد افتاد(1).
به تجربه می دانیم مدیرانی که بطور استراتژیک اندیشیده و طرح ریزی می کنند درمقایسه با مدیرانی که این مختصات را ندارند، عملکرد به مراتب بهتری دارند. در همین رابطه می توان گفت که بسیاری از بنگاههای موفق هم بنگاههائی هستند که طرح ریزی استراتژیک دارند. همین جا به اشاره بگویم که موارد معدودی هم وجود دارد که بنگاهی که بطور استراتژیک اندیشه و طرح ریزی نمی کند هم ممکن است به اندازه بنگاهی که از این کارها می کند، موفق باشد. ولی به دو نکته باید توجه نمود:
- این بنگاهها، به واقع بیانگر استثنا هستند نه قاعده.
- موقعیت بنگاه دروجه عمده پی آمد مهارت های شخصی تصمیم گیرندگان است. یعنی دانش و بصیرت یک یا دو تنی که در موقعیت های مطلوب وتاثیر گذار قراردارند.
نکته ای که قابل ذکر است این که این بنگاهها به احتمال زیاد اگر بطور استراتژیک بیندیشند و طرح ریزی نمایند به احتمال زیاد، موفقیت بسیار بیشتری خواهند داشت.
می خواهم این نکته را بگویم که که اگرچه ممکن است بدون اندیشیدن استراتژیک وطرح ریزی استراتژیک شاهد موفقیت یک بنگاه باشیم ولی تردیدی نیست که بنگاهی که در آن بطور استراتژیک می اندیشندو طرح ریزی می کنند احتمال موفقیت بسیار بالاتری دارند.
حالا بپردازیم به مقوله طرح ریزی....

(1) اگر به شیوه سیاست گذاری دولت آقای احمدی نژاد اندکی دقیق شوید برای شما روشن می شود که دولت همه توجه خود را به حل مسایل روزمره معطوف کرده وتقریبا در هیچ عرصه ای هیچ درک و یا برنامه استراتژیک ندارد. مشخصا اگر مصاحبه وزیر بازرگانی را در« کارگزاران» (2) خوانده باشید، متوجه این نکته می شوید. وقتی می گوید «اگر پول داشته باشیم برای رفاه مردم، واردات را انجام می‌دهیم به هر قیمتی» http://www.kargozaaran.com/ShowNews.php?13463

۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه

اندیشیدن استراتژیک

برای درک استراتژی تجاری و طرح ریزی استراتژیک باید یک چارچوب تاریخی را در نظر گرفت. طرح ریزی استراتژیک درسالهای 1950 درعکس العمل به این نیاز پیش آمد که برای تصمیم گیری های تجاری اطلاعات کامل تری مورد نیاز است. درابتدا آن را طرح ریزی درازمدت نامیدند که عمدتا شامل مطالعه گذشته برای « پیش بینی» آینده بود. امیدواری این بود که بررسی گذشته به طرح ریزان امکان می دهد تا آینده را بهتر بشناسند و در نتیجه به مدیران و تصمیم گیران راهنمائی مفید تری ارایه بدهند.
مدت زمان زیادی طول نکشید تا ناکافی بودن این شیوه طرح ریزی براساس پیش نگری روشن شد. بسیاری از پیش نگری ها بی فایده و حتی مضر از کار درآمدند چون واقعیت این است که آینده قابل پیش نگری نیست. در تحلیل نهائی تصمیمات تجاری براساس ریاضیات ناب نیست چون مجموعه ای از عوامل ( که خیلی هایش حتی قابل اندازه گیری هم نیستند) برآنها تاثیر می گذارند. به عبارت دیگر دربرخورد به مشکلات تجاری راه حل های « صحیح» و یا « غلط» نداریم. به عوض با شماری راه حل های بدیل روبرو هستیم که هرکدام منافع و مخاطرات خاص خودشان را دارند. تصمیم گیری تجاری درواقع یعنی انتخاب « بهترین» از میان آن چه که عملی و امکان پذیرند و نه رسیدن به « تنها» راه حل.
طولی نکشید که کمبود دیگری درباره کیفیت طرح ریزی روش شد. طرح ریزان و مدیران دریافتند که اگر طرح ریزان بررسی هائی که قراراست به پاسخ های « صحیح» برسد را انجام بدهند، آنها در واقع به صورت تصمیم گیرندگان در می آیند و این تصمیمات به وسیله مدیران اجرا می شود. وقتی چنین می شود موقعیت این دو گروه عوامل اقتصادی در یک بنگاه با یک دیگر جابجا شده است و این ضرورتا شیوه مفیدی برای اداره امور نیست. واقعیت این است که مدیران اطلاعات کامل تری از موقعیت های تجاری دارند. این واقعیت که طرح ریزان که معمولا از بیرون سازمان می آیند به صورت تصمیم گیر هم درآمده اند به این معناست که شماری از عوامل غیر قابل اندازه گیری که قائم به هر بنگاه است، برای طرح ریزانی که به صورت تصمیم گیرندگان درآمده اند، ناشناخته مانده و در نتیجه در شکل گیری تصمیم نهائی نقشی ایفاء نمی کنند.
بگویم و بگذرم که این اشتباه تصحیح شد و مدیران به عنوان تصمیم گیرندگان به رسمیت شناخته شده و طرح ریزان هم به صورت ارز یابان و تدارک کنندگان بدیل ها درآمدند. طرح ریزان بدیل های موجود را ارزیابی کرده و آنها را به مدیران ارایه نمودندو مدیران، به این ترتیب، در موقعیتی بودند که می توانستند با دانش و آگاهی « انتخاب» نمایند.
تردیدی نیست که این فرایند « طرح ریزی درازمدت» درنهایت بسیار مفید بود چون توجه را روی آینده و برروی ضرورت داشتن یک استراتژی- یعنی شیوه بر خورد به آینده- متمرکز کرد. تحول بعدی این فرایند به طرح ریزی استراتژیک نتیجه درک این واقعیت بود که طرح ریزی برای آینده ای که روشن نیست خواه ناخواه با محدودیت های هم روبروست و بعلاوه نقش طرح ریزان به عنوان مشخص کنندگان بدیلها ست و نه تصمیم گیرندگان. تحول دیگری که پیش آمد، یعنی ظهور « مدیریت استراتژیک» هم ناشی از این درک بود که مدیریت یک موسسه تجاری باید براساس درک همه جانبه ای از بدیل ها وانتخاب های استراتژیک استوار بوده و به قدر کفایت هم منعطف باشد تا بتواند تغییرات دائمی را در نظر گرفته و فرصت های تازه را نیز در نظر داشته باشد. نکته مهم دیگر در باره مدیریت استراتژیک، اهمیت اجرای کارآمد سیاست هاست. یعنی ضرورت انجام فعالیت ها درچارچوب و براساس بدیلهای طرح استراتژیک باید فهمیده شود. البته همیشه باید تنگناهای درونی و بیرونی را هم در نظر گرفت. کیفیت یک طرح با نتایج به دست آمده از آن محک می خورد و راه قابل قبول دیگری برای محک زدن وجود ندارد. و ناگفته روشن است که تا طرح اجرا نشود، نتایجی هم به دست نخواهد آمد. دراین صورت این اساسی است که « استراتژی» را باید مجموعه ای از فعالیت ها درنظر گرفت که برفعالیت روزانه واحد تجاری تاثیر می گذارد و نتیحه فرایند طرح ریزی نیست که احتمالا سالی یک بار انجام می گیرد.
طرح ریزی استراتژیک شامل 4 مرحله است:
- اندیشیدن استراتژیک
- تدوین طرح
- اجرای طرح
- بازنگری طرح ( براساس نتایج به دست آمده).
واما چند پرسش ساده استراتژیک:
- درچه شاخه ای ازاقتصاد و تجارت فعالیت می کنیم؟
- چه ابتکاراتی را باید دنبال کنیم؟
- درکدام بخش بازار و یا درکدام صنعت می خواهیم رقابت بکنیم؟
- روی کدام منطقه جغرافیائی می خواهیم تمرکز بکنیم؟
- اصول اخلاقی ما کدام است؟
- ساختار و شیوه کار سازمان ما چیست؟
- چه مخاطراتی برای ما پذیرفتنی است؟
- به چه اهدافی می خواهیم برسیم؟
نکته آخری که باید در باره طرح طرح ریزی استراتژیک گفت این که این کار در سطوح مختلف تشکیلات به شکل و صورتهای مختلف انجام می گیرد. استراتژی در یک سطح به صورت هدف درسطح دیگر در می آید و به همین دلیل، همراهی بخش های مختلف برای رسیدن به اهداف اهمیت پیدا می کند.
ولی اهمیت اندیشیدن و طرح ریزی استراتژیک در چیست؟
این بماند برای فرصتی دیگر.....

۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

بازهم در باره اقتصاد ملانصرالدینی ما!

داشتم آمارهای کلی تجارت خارجی ایران در دو ماه اول سال را دراینجا مرورمی کردم. با این که بخشی از صادرات نفتی و گازی را هم زده اند به خیک صادرات غیر نفتی، هم چنان به ازای هر یک دلار صادرات بیش از سه دلار واردات داریم که لابد خدا برکت بدهد به دلارهای باد آورده نفتی که فعلا هست. خدا پدر آقای بوش و دیگران را بیامرزد که با حرفهای پرتی که می زنند باعث بالارفتن قیمت نفت می شوند و ما هم می توانیم با هزینه کردن این دلارهای بادآورده نفتی، فعلا خوش باشیم تا بعد! حتی اگر مردم شریف مملکت عشق نکنند وارد کنندگان و دلالان که وضع شان به واقع عالی شده است! ولی نکته ای که حداقل برای من نگران کننده است این که بطور متوسط برای هر تن صادرات درآمدمان 389 دلار است و برای هر تن کالای وارداتی هم 1552 دلار پرداخته ایم . به سخن دیگر، به ازای هرتن کالائی که وارد می کنیم، مجبوریم 4 تن کالا صادر کنیم! من به این می گویم اقتصاد ملانصرالدینی.... شما را نمی دانم....
معترضه:
اگرچه جریان افشاگری های آقای عباس پالیزار باید موضوع یادداشت دیگری باشد ولی به این جا سر بزنید تا برای شما روشن شود که برخلاف آن چه که درسایت های طرفدار دولت آمده است ما دو تا عباس پالیزار داریم. یکی همان که افشاگری کرد و 7 میلیاردتومان به نظام بانکی بدهکار است و دیگری که 6 میلیاردتومان اختلاس کرده است. ظاهرا دوستان، این دو تا را با هم بر زده اند! حالا بماند که روشن نیست چرا تا چند روز پیش چیزی درباره هیچ کدام از این آدمها نشنیده بودیم!

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

خاطره:

چندروزی است که گرفتارم و فرصت ندارم مطلب تازه ای بنویسم. برای این که کاری کرده باشم، شعری می گذارم از جوانی به یاد جوانی های خودم. خوشتان نیامد، روی آن ضربدرگوشه راست کلیک کنید.
هردفه بارون می باره
خاطره هات یادم می آد
خاطره هات… ای ناقلا،
اشك منو در می آره
تویه سرم پیدا می شی
تویه چشام زل می زنی
صورتتم گل مین دازه
یادته…. سه سال پیش،
سرشبه یه جمعه ای
توكوچه تون
با ترس ولرز
پرسیده بودی،
كسی كه ندیدتت؟
من و ترس
دستمون تو دست هم برگشتیم
پشته سرمون، تویه كوچه…
هیچ كی نبود
كوچه بود مثه مداد،
قدش دراز
یادته!…. بارون می اومد
یه كسی تو اون بالا، پیش خدا…
شاید هم خود خدا
گریه می كرد
هنوز
اون تك دونه بارون
كه از پیشونی ات
غل خورد و رفت روی لبات
یه لحظه مكث
بعد افتاد رویه زمین
یادم هس
تو ولی مثه یه غنچة گل
یه گل سرخ،
صورتت گلگون بود
لای دره خونه تون
وایساده بودی…
دره هم بسته نبود، بازم نبود
تو خودت رو تو یه هالة شرم
پیچونده بودی
لبای بوسه خواه و ملوس تو
بوی بارون داش
یه كسی سرفه ای كرد
هر دو تامان لرزیدیم….
مثه قرقی.. تو پریدی تو حیاط
درروبستی
من همونجا..
خشكم زد
هردوتا پام انگار
میخ شد به زمین
من وترس
با هم
می لرزیدیم…
بابلسر به روزگار جوانی بنده!!

۱۳۸۷ خرداد ۱۵, چهارشنبه

اقتصاد نوین ایران!

مشاور رئیس جمهور می فرماید: «تورم في‌ نفسه بد نيست و برخي تورم‌ها خوب و برخي تورم‌ها بد است. تورم در کارهاي لوکس اشکالي ندارد، تورم جايي بد است که به اقلام مورد نياز مردم مربوط مي‌شود که در اين زمينه دولت تلاش مي‌کند كاهش يايد»
پیشنهاد می کنم که دوستانی که به این وبلاگ سر می زنند از روی این فرمایشات گهربار چند بار مشق بنویسند تا اگر « اقتصادشان» خوب نشد، مطمئنا « خط» شان خوب خواهد شد!
برای این که از تورم خوب هم به شما سند داده باشم رفتم اینجا و دیدم که «عوامل ضد انقلاب و نوکران استکبار جهانی» برای تضعیف روحیه دولت فخیمه مدعی شده اند که :
«مقايسه جديدترين گزارش بانك مركزي در تاريخ 10/3/1387 ـ كه قيمت اقلام خوراكي در دهم خرداد جاري را اعلام كرده است ـ با گزارش اول تير ماه سال گذشته همين بانك و تفاوت فاحش قيمت‌ها در كمتر از يك سال نشان مي‌دهد كه قيمت مواد خوراكي در هفت گروه اصلي غلات، گوشت، لبنيات و تخم‌مرغ، ميوه و خشكبار، سبزيجات، قند و گروه روغن به طور متوسط 54 درصد افزايش يافته است»
واقعا که مردم ایران چقدر پر رو شده اند! و دنبال کارهای « لوکس» مثل مصرف غلات، گوشت، لبنیات و تخم مرغ و میوه و خشکبار و سبزیجات و قند و روغن هستند. باور کنید دروغ نمی گویم اگر آدم چربی خوبش بالا باشد، که اصلا مصرف گوشت قرمز و تخم مرغ و روغن برایش خوب نیست و اگر آدم دیابت هم داشته باشد که نباید مواد قندی و غلات مصرف کند. ...
البته نمی دانم آقای رئیس جمهور این مشاوران آنتیک را از کجا آورده است! یکی دیگر از مشاوران ایشان می فرماید: «الان آمريکا يکی از مشکلاتش نه گرانی مسکن، بلکه ارزانی مسکن است»
از دوست امریکائی ام پرسیدم در جواب چیزهائی گفت که نمی توانم در این جا بنویسم.
با مشاورانی از این دست، من که دیگر به آقای احمدی نژاد به خاطر تئوری های جدیدی که می دهد اصلا انتقاد ندارم. شما مختارید.