۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

اختراع و آزادی فردی!

آقای داودی معاون اول آقای احمدی نژاد درهمایش پیشرفت و توسعه علمی مدعی شده است که اگرچه درطول 1358 تا 1383 تنها 4800 اختراع در کشور ثبت شده بود- توجه دارید که نه می شود یقه شاه را گرفت و نه روسیه تزاری و یا مرحوم ملکه ویکتوریا را- ولی « از سال 1384 تا کنون 24000 اختراع درکشور به ثبت رسیده» از طرف دیگر، شمار مقالات نمایه شده در ISI هم از 3800 مقاله در1383 به 13600 مقاله در1387 افزایش یافته « که امید داریم امسال به 19000 مقاله برسد».
من می گویم تا کورشود هرآن که نتوانددید. واما، چند تا التماس دعا دارم:
به گفته ایشان، در25 سال اول جمهوری اسلامی بطور متوسط سالی فقط 192 اختراع به ثبت رسیده است. ایشان ولی ادعا می کنند که در سه سال گذشته، این متوسط به 8000 اختراع رسیده است. خوب انشاالله مبارک است، ولی این رشد خارق العاده چگونه امکان پذیرشد؟ یعنی، دولت مهرورز چه کرده یا نکرده که نتیجه این شده است که ایرانی ها بطور متوسط روزی 22 اختراع به ثبت رسانده اند؟ البته خبر داریم، تعداد قابل توجهی از دانشجویان ستاره دارشده اند و تعداد زیادی از استادان سابقه دار هم اگراخراج نشده باشند، حداقل این که بازنشسته شده اند. از بودجه سالانه دولتی هم خبر داریم که بودجه قابل توجهی هم صرف پژوهش نمی شود. باز بر می گردیم برسر همان پرسش پیشین، چه شد و چه پیش آمدکه متوسط اختراعات سالانه درایران 42 برابر افزایش یافت!
البته اگر به اینجا که یک گزارش آماری بین المللی در باره اختراعات و ثبت آنها ست سربزنید و مشخصا به جدولی که درص 63 دارد نگاه بکنید مشاهده می کنید که در2006- اگرچه به قول آقای داودی بطور متوسط 8000 اختراع در ایران به ثبت رسیده ولی تقاضای ثبت تنها برای 25 اختراع انجام گرفته که از این تعداد هم تنها 4 اختراع به ثبت رسیده است و اگرکمی پائین تربه ص 66 مراجعه بفرمائید مشاهده می کنید که تقاضای ثبت اختراع در2007 – که باز به گفته آقای داودی ایرانی ها 8000 هزار اختراع دیگر به ثبت رسانیده اند، تنها 3 عدد بوده است که نمی دانم آیا هیچ کدام به ثبت رسیده است یا خیر!
یک پرسش دیگر، آیا امکان دارد که این اختراعات ازقماش همان اختراع انرژی هسته ای بوسیله یک دانش آموز باشد که درزیر زمین خانه شان انرژی هسته ای تولید کرده بود!
و اما از افزایش قابل توجه مقاله ها، تعداد این مقاله های سالیانه هم بیش از 3.5 برابر افزایش یافته است. باز همان پرسش های قبلی،
که خوب، آقای دکتر در فاصله 1383 تا 1387 چه کارهائی کرده اید که چنین دست آوردی داشته است؟
این هم پایان داستان به شیوه « کیهان»:
دلقکی ازیک سینی میوه که جلوی شاه بود هلوئی دزدید. شاه دستور داد که دلقک را بخوابانند و 500 ضربه شلاق به ماتحت اش بزنند. دلقک شروع کرد به صدای بلند گریستن. شاه که عصبانی شده بود گفته مردک هنوز که شلاقی به تو نزده اند چرا این گونه گریه می کنی! دلقک که هم چنان اشک می ریخت و به هق هق افتاده بود گفت قبله عالم من براین اعتقاد بودم که تو از همه خلایق روی زمین دانا تری ولی می بینم که یا نمی دانی 500 تا چند تاست و یا این که اصولا بلد نیستی یک تا 500 را بشماری.... شاه که به خنده افتاده بود از خیر شلاق زدن گذشت....
حالا شده کار آقای داودی گران مایه:
جناب، اختراع اگر به واقع اختراع باشد،هم برنامه و سیاست موثر و مفید لازم دارد و هم امکانات می خواهد و از این دو احتمالا مهم تردریک جامعه بسته که درآن دولت می خواهد لباس پوشیدن و نوشیدن و مجالس عروسی و عزای مرد م را کنترل کند، کمتر اتفاق می افتد....

0 نظر: