۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

بازی!

«بازی» تمام شد
آنی که برده بود، باخت...
بازندگان برنده این بازی....
پس...باهم به زیرلب هامون
که می لرزد از خشم...
آیات یاس نخوانیم....
« بازی» ... یعنی همین!
پس... همراه من بخوان و بخوانید....
نخود، نخود، هر کی بره خونه خود....
قرارما!
4 سال دیگر...
تنها اگر که زنده بمانیم!
طاعون و حصبه، ووبا، امان، اگر، بدهند...
قرارمان
درسرکوچه ی نادانی..
.درخیابان جهالت...
چند قدم مانده به میدان فریب...
درشهر دروغ.....
23خرداد 1388

0 نظر: