۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

« تجار گریه فروش» و « مجلس گریه...»

برای نوشتن مقاله ای دارم مجموعه نشریه « کاوه» را می خوانم که به همت زنده یاد تقی زاده و شماری دیگر دردهه های اول قرن بیستم دربرلن منتشر می شد. پدرآمرزیده ای همت کرد و محموعه « کاوه» را در1369 منتشر کرد و عزیزی هم از سراحسان و بزرگواری نسخه ای از این مجموعه را برای من تحفه آورد. باری آن چه درزیرمی خوانید درشماره 10 سال پنجم درتاریخ 15اکتبر 1920، شماره مسلسل 45 صفحه 2-3 آمده است. بخشی است از مقاله ای طولانی تر تحت عنوان « ملاحظات و خیالات»:

.... رابعاو بالاخره از همه عجیب تر یک طبقه ای از مردم ایرانند که پیشه ایشان گریانیدن مردم بدبخت مملکت است و از این حرفت [حرفه] کسب معیشت می کند. این فقره درتمام روی زمین و درتاریخ دنیا هم منحصربفرد است که یک قوم بدبختی را بواسطه هزاران وعدووعید مجبور بزاری و ناله بکنند و آن ملت کم طالع غصه خوردن و جزع کردن را اسباب سعادت خود بداند. البته آنچه درتاریخ عالم بیقاعده و بیحساب شده اسباب تاسف هر انسانی است و اگر آن ستم و ناروائی بربزرگان دین یک قوم وارد آمده باشد این تاسف را برای آنان مضاعف میکند لکن این که یکدسته مردم لاابالی و قلاش بواسطه رویاهای جعلی ( در موقع کوتاهی دست از احادیث بی سند) از آزارمردم ووادارکردن آنان بمجروح کردن بدن خود و هزاران نوع زحمات برآنها که بدترین همه آنها احداث یک روح عزا و ماتم درنفوس ملت است استفاده مالی و کسب معیشت بکنند مطابق هیج دیانتی نیست و اسباب کشتن و خفه کردن روح ملی است. این پرورش یافتن مردم بگریه و ناله اثرات شوم بسیار ناگواری در حالت اجتماعی ما گذاشته، عموما چهره ها ترش و پرچین و چوروک است. موسیقی ملی تمام حزن انگیزو پر از امان و داد است، نطقهای سیاسی و مهیج منجر به گریه عمومی (!) میشود، مصائب سیاسی و ملی باعث شیون و گریه « پارلمان» و هیئت وزراء (!) میگردد. برای مشروطیت گریه میکنند، برای اصلاح مالیه ، برای شاه پرستی، برای جمهوری طلبی، برای بالشویسم، برای اصلاحات ادبی نیز گریه و شیون راه میاندازند و حلاصه گریه را بتقلید تجار گریه فروش« برهر دردبیدرمان دوا» میدانند و گریه ملی و گریه سیاسی و گریه مشروطیت را باعث اصلاح امور میپندارند. بدبختانه این ترتیبات حالا دراسباب چینی سیاسیون کابینه سازهم مخصوصا از موقع « انقلاب سیاسی» درنتیجه روضه خوانی درسفارت انگلیس باینطرف آلت مهمی شده و فرنگی مابان سیاسی و مدبر « صلاح وقت» را در تشکیل مجلس گریه ای برای پیشرفت مقاصد خود دانسته بازار این « اسباب کار» عهد دیالمه در بهارستان گرفته تا منزل وزیرامور خارجه و علوم و قزاقخانه روسی منش و « ژاندارمری» سوئدی مآب رونق ورواجی گرفته و جوانان فرنگی مآب هم یکدسته سینه زن « مود جدید» راه انداخته یزید را لیدر پارتی « ارتجاعیون» شمررا « مستبد بزرگ» و ابن زیاد را « خائن وطن اسلامی»و ائمه دین را « انقلابیون تمدن بشری» و « قهرمان ملی» نامیده و بدین جهت اعمال خولی و سنان بن آنس را « بیقانونی» شمرده و باین نغمه ها مترنم شده و با تانی سینه زده و « تجدد» درعزاداری(!) احداث میکنند....
[ کوشیده ام رسم الخط روزنامه را حفط کنم. « حرفه را درکنار حرفت من افزوده ام. ایرج]

2 نظر:

مازیار صالحی گفت...

سلام
در کنار تجار گریه فروش نباید وضع روحی عموم مردم ( که فکر می کنم با کمی اغماض میشه اونها را ملت دونست)را فراموش کرد. از زمان صفویه این مردم آب خوش از گلوشون پائین نرفته. شاه اسماعیل و نوادگان حلال زاده اش، محمود و اشرف افغان، آغا محمد خان و فک و فامیلهاش، گلستان، ترکمانچای، هرات، پاریس، انحراف مشروطه، رضا خان و چپاول و قلدری و .... {از ادامه دادن معذورم!!} این دوره زمانی را با انواع قحطی های طبیعی و غیر طبیعی ( پول پرستی های ظل السلطان و جنگ و ...)و سالهای وبایی و ... میشه شناخت. تقریباً هیچ اثر تاریخی دیدنی در این دوره نیست. در کنار اینها تیغ سانسور همان تجار گریه از حیطه اعتقادات و ... گذشت و دامنگیر شعر و موسیقی هم شد. شعرا کوچ کردند و شاه عباس فقط به مرثیه سرایان صله می داد. موسیقی طربناک منع شد و تصنیفها ممنوع شدند و فقط آواز مجاز ماند. دیگه تو این شرایط تنها میشه یک ملت افسرده را تربیت کرد!

ناشناس گفت...

آقای احمد سیف، لطفا درباره حذف سوبسیدها بنویسید. ممنون.