۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

نامه ای به یک دوست جوان ساکن ایران

حدودا 7 سال پیش این نامه را به دوست جوانی که ساکن ایران است نوشته ام. فکر می کنم بد نیست بگذارمش اینجا که شما هم بخوانید
دوست جوانم:
سلام، خوبی تو! از من خواسته ای برایت توضیح بدهم که اگر ایران را بایکوت کنند، نتیجه چه می شود؟ و باز پرسیده ای که آیا امریکا به ایران حمله می کند یا نه؟ و اگر حمله بکند، چه پیش می آید؟ البته خوب است- جدی نمی گویم البته- که فکر می کنی من « علامه دهرم». چون تازگی ها دیده ام در هر نامه ای که به من می نویسی هزار ویک سئوال اساسی می کنی. من هم در حد یک نامه دوستانه به بعضی از آنهاجواب می نویسم. لطفا در نظر داشته باش که عمدتا برای این که سئوالت را بی پاسخ نگذاشته باشم این جوابها را برایت می نویسم، نه این که ادعا داشته باشم که چیزی هم که چیزی باشد می دانم. البته هستند کسانی که فکر می کننددرباره همه چیز، همه چیز را می دانند. مبارکشان باشد. ولی من یکی از آنها نیستم. هیچ وقت هم نبودم. آخ که چقدر خوب می شد اگر ما برای دانش و دانائی اندکی بیشتر احترام قائل بودیم!
با این وصف، اجازه بده از همین ابتدا برایت بنویسم که به گمان من،  هرچیزی به غیر از « حمله نظامی» به ایران به نفع رژیم تمام می شود و حمله نظامی هم اگرچه ممکن است به سرنگونی حاکمیت منجربشود ولی با وضعیتی که ما داریم، باز به باور من، کارمان را از این هم هزار بار خراب تر می کند. یعنی می خواهم روی این نکته تاکید کنم که مبادا گرفتار این ثنویت بیمارگونه ما بشوی که همه چیز را سفید و سیاه می بینیم. و اگر ارتباط اش بدهم به این جا، یعنی، حالا که حمله نظامی به ضرر رژیم است پس، حتما به نفع مردم است. نه این جوری دیدن قضیه خیلی خیلی ساده انگارانه است. نمونه هم اگر می خواهی به عراق نگاه کن. اشغال نظامی عراق، زیراب رژیم صدام را زد ولی شاید از آن مهم تر، مردم عراق را به واقع بیچاره تر کرد.
و اما برگردم به مقوله بایکوت، اگرچه سیاستمداران و حتی بخشی از « اپوزیسیون» هم از «بایکوت رژیم» حرف می زنند، ولی این بایکوت ها تقریبا همیشه و همه جا « بایکوت مردم » است وهمیشه  همه جا به زیان مردم کشوری که بایکوت می شود عمل می کند و دولتمردان معمولا از « اثرات» بایکوت بی نصیب می مانند! اگر بایکوت جدی باشد، حجم مبادلات تجارتی با دنیای بیرون کاهش پیدا می کند و اگر اقتصادت هم مثل اقتصاد ایران مریض و بیمار باشد که پی آمدهایش برا ی مردم خوفناک تر است.  در وبلاگی مطلبی خوانده بودم از کسری تزار تجارتی ایران که سالی بین  ٣۵  تا ۴۰میلیارد دلار از آن چه که بوسیله مردم درایران مصرف می شود از خارج وارد می شود. خوب وقتی بایکوت عمل کند این کالاها یا حداقل بخش عمده اش وارد نمی شود. من این کاره نیستم وخبر دقیق هم ندارم که این روزها چه چیزهائی وارد می کنیم ولی همین طور به حدس و گمان می گویم که هم وضعیت اقلام داروئی در ایران به دست انداز می افتد و هم اقلام غذائی و هم خیلی چیزهای دیگر. اگر کسی فکر کند که مثلا آقای هاشمی یا آقای محصولی و یا جناب خامنه ای از این « کمبودها» آزار خواهند دید خوب در این دنیائی که من وتو در آن زندگی می کنیم، زندگی نمی کند. اگر قرار است کسی در بیمارستان از بی دوائی بمیرد، تردیدنداشته باش که عوامل اصلی رژیم نخواهند بود. از آن مهم تر، اگر کسی فکر می کند که رژیمی فقط به خاطر کمبود های اقتصادی سقوط خواهد کرد، این آدم هم از تاریخ جوامع بشری خبری ندارد. درست بر عکس، و دست بر قضا، این « فرصت طلائی» برای طبالان رژیم پیش می آید که گناه همه خرابکاری ها و ندانم کاری ها و حماقت ها را به گردن دیگران بیندازند. ( البته این کاری است که شروع کرده اند. بعضی از گزارشها را در باره سقوط هواپیماها بخوان، رگ و ریشه این نگرش را می بینی). از آن طرف، مردم که به مقدار زیاد گرفتارند، بسیار گرفتار تر می شوند. من الان خیلی خیلی سال است که ایران را ندیده ام و نمی دانم و فقط براساس شنیده ها می توانم بگویم که باز به قول یک دوست ظنز پردازی، ما به عصر « صفویان» و زمانه « اشکانیان» بر خواهیم گشت! یعنی هر جا که بروی صف است و اشک و آه و ناله مردم ازبسی سخت تر شدن زندگی و از جمله پی آمدهایش، گذشته از همه ناهنجاری های دیگر- یکی هم این است که مردم دیگر اصلا حوصله و توان نخواهند داشت که بخواهند بر علیه رژیم دست به هیچ حرکت اجتماعی و یا سیاسی بزنند.
آیا امریکا به ایران حمله می کند؟ من بعید می دانم. ولی بلافاصله باید اضافه کنم که این پرسش تو مرا به یاد « گربه مرتضی علی» می اندازد. یکی از دیگری پرسید « گربه مرتضی علی» بچه می زاید و یا تخم می گذارد. وطرف جواب داد، از « این حرامزاده» هرچه بگوئی بر می آید. حالا وضعیت امریکا هم این طوری شده است. اگر سیاستمندان امریکائی ذره ای عقل داشته باشند، با توجه به گه کاری عظیمی که در عراق کرده اند، دیگر به ایران نباید دست درازی کنند. ولی درعین حال، دو سه روز پیش، خبری خوانده ام که اندکی مرا ترسانده است. چند تا بانک مرکزی در آسیا شروع کرده اند به « تخلیه دلار» از« صندوق ذخیره ارزی شان»- البته می دانی که منظورم ذخایر ارزی آنهاست، چون از سقوط احتمالی ارزش دلار واهمه دارند. از دوست اقتصاد خوانده ام در این باره پرسیدم می گفت که خود همین کار، بعید نیست که این « سقوط» را جلو بیندازد چون به ناگهان، بازار از دلارهائی که دارند می فروشند، دارد اشباع می شود. خوب اگر چنین بشود، آن وقت به قول معروف شمر هم جلو دار سیاستمندان امریکائی نخواهد بود. و دقیقا به دنبال، « سری که برای من نمی جوشد سر سگ در آن بجوشد» بعید نیست به ایران حمله کنند. البته پیش خودت بماند من فکر می کنم که جمهوری اسلامی دارد برای امریکا، به صورت یک اره در می آید که به ماتحت اش فرورفته است. نه می تواند درش بیاورد و نه می تواند فشار بدهد که برود تو. یعنی، نه می تواند رهایش کند که در منطقه هر کاری دوست دارد بکند و نه می تواند، جلویش را بگیرد. البته برخلاف بخشی از اپوزیسیون،  که در ۲۷-۲٨ سال گذشته، هنوز هم چنان منتظر است که رژیم تا « سه ماه آینده سقوط کند» از این نوع توهمات هم ندارد. اگر دقت کنی به « اپوزیسیون» رسمی و برانداز هم امیدی ندارد و به واقع روشن نیست که بودجه ای را که برای خرابکاری در امور جمهوری اسلامی در نظر گرفته، چگونه می خواهد خرج کند؟
خوب، اگر امریکا به ایران حمله کند، پی آمدهای این حمله بستگی دارد که گستردگی کار به چه میزان باشد؟ اگر چند تا هواپیما از یکی از پایگاههائی که امریکا در منطقه دارد بلند شوند وبروند نطنز و چند جای دیگر را بمباران کنند، البته که تعدادی – من از جزئیات منطقه ای خبر ندارم- از مردم عادی کشته می شوندولی رژیم به احتمال زیاد کله معلق نمی شود. ولی اگر، ایران را به اشغال نظامی در بیاورند، که تعداد بسیار بسیار بیشتری از مردم کشته می شوند و رژیم هم به احتمال زیاد سقوط می کند ولی آن چه به جایش می نشیند، اوضاعی است شدیدا خر تو خر و قاطی پاتی و حتی بعید نیست به تجزیه ایران هم منجر شود. هرچه می کنم  عقلم قد نمی دهد که در آن صورت کدام نیروی سیاسی برایران حکومت خواهد کرد! از طرف دیگر، ایران را بیشتر از آن دوست دارم که بگویم، بگذار این ها بروند، بعد « خداکریم است»! بک بار به این شیوه رفتار کردیم و این آدمخواران از آن سر برآوردند. آزموده را دوباره آزمودن خیلی غلط است...
فرصت کنم و یک وقت دیگر برایت بیشتر بنویسم.
حوصله داشتی برایم از اوضاع مملکت گل و بلبل بیشتر بنویس.... خاطراتم دارند یواش یواش پاک می شوند.... و این برای من خیلی خیلی بد است.
راستی سیزده بدر چه می کنی!
دنیا به کام

 

2 نظر:

Farid گفت...

سلام
اگه بازم جوابم ندید بهتون میگم استاد-هاا!
البته شما چه خوشتون بیاد چه نه من شما رو استاد می دونم و از نظراتتون به عنوان مرجع استفاده می کنم.
فکر می کنم با توجه به غارت اموال عمومی و ظهور نوکیسه هایی مثل محصولی که منتظرن خامنه ای به درک واصل بشه و بعد دموکراسی دکوری راه بندازن و آزادی، که خلاصه می شه تو دیسکو و ساحل قاطی پاطی و در پس این دکور، برده داری که با چراغ بگردیم دنبال همین دیکتاتوری!
از طرفی پس گرفتن اموال از این غارتگرا به زور، به قول شما یعنی انقلابی که ازش این آدمخورها در اومدن.
خوب؟
چه غلطی می شه کرد؟

احمدسیف گفت...

فرید عزیزم: شرمنده که به کامنت
پیشین تو جواب ننوشتم و اما انقلابی که ازتوش آدمخواردرمی آد معمولا انقلاب های خودجوش و براساس هرچه بشه از این بدتر نمی شه است والی اگرزانو به زمین بزنیم و درکنار این که می دانیم چه را نمی خواهیم بدانیم که چی می خواهیم دلیلی ندارد که از توی یک انقلاب آدمخوارها در بیان. حتی الان هم اگردقت بکنی درهمین انترنت لعنتی می خوانی که از
چپ و راست به جای این که از اشتباهات خود درس بگیرند دارند به این نتیجه می رسند که اتفاقا خودکامگی شاه آن قدر بد هم نبودو بعدبا تحریف تاریخ به خود و دیگران توهین هم می کنند درحالی که در نظر نمی گیرند آن چه که اشتباه بود این که به جای آن که نمی خواستن نمی دانستند چه می خواهند و به همین خاطر اکثریت به دنبال خمینی روان شدند.... من قصدم اشاره به این جور مسایل بود