۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

امپریالیسم وفرصت های تازه تجاری درایران[1]

یوهانس استرن
درسالهای اخیر کم پیش آمده است که سفر خارجی یک سیاستمدارارشد آلمان- مثل سفرمعاون صدراعظم ووزیر اقتصاد آلمان سیگمار گابریل به ایران- این همه سروصدا کرده باشد. هنوز مرکب قرارداداتمی اخیر با ایران خشک نشده بود که گابریل با یک گروه بزرگ صاحبان شرکت ها و تجار بار سفربه تهران بست.
شتاب برلین برای ورود به یکی از کشورهای خاورمیانه که از نظر استراتژیک احتمالا مهمترین کشور منطقه است و از نطر منابع طبیعی هم بسیار غنی است، یعنی چهارمین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز دنیا را داردبخشی از کوشش امپریالیسم آلمان برای بازگشت به صحنه بازیگری جهان است. دست برقضا بازدید از ایران درهمان هفته ای اتفاق افتاد که دولت فدرال ( آلمان) برنامه ریاضت اقتصادی سخت گیرانه ای را به یونان تحمیل کرده بود ووزیردارائی آلمان فرانک والتراشتاینمایر به همراه گروهی دیگری به کوبا رفت.
سفر گابریل آن قدر ناگهانی و اهداف سفرش آن قدر بدیهی بود که شماری از رسانه ها- که اغلب مدافع حضور قاطع ترآلمان درمسایل جهانی هستند- خود را ناگزیردیدند از این سفر انتقاد کنند.
روزنامه Süddeutsche Zeitung  این سفر را« دست پاچه کننده » خواند و هشدارداد « حالا این پیام را ردکرده ایم که آلمان عمدتا نگران منافع تجاری خود است. دیررسیدن البته که احمقانه است ولی چیزی به این سرعت و به این زودی به پرواز درآید این بیشتر احمقانه است».
رسانه Frankfurter Allgemeine Zeitung  هم درباره سفر گابریل گفت « اگر نگوئیم زیادی با عجله بود حداقل این که اندکی سریع جنبیده اند» . مقاله نویس روزنامه نوشت که این ممکن است « به صنعت آلمان کمک کند که پس از سالها تحریم جای پائی دراین بازاربه دست بیاورد». با این وصف این  به گفته FAZ درپیوند با سیاست خارجی آلمان « یک علامت دهی اندکی گیج کننده و نامفهوم» بود.
انتقاد از سفر گروه گابریل به تهران حتی از درون دولت هم شنیده شد.  رودریخ کایزوتر  نماینده اتحادیه دموکراتهای مسیحی درکمیته مسائل خارجی مجلس آلمان گفت « من نگران ام که اعلام کنیم که ایران یکی از دوستان ماست». او اضافه کرد  ایران وقتی می تواند « دوست ما باشد و یا یک عامل ثبات آفرینی در منطقه باشد» که « درواقع حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد» نماینده پیشین مجلس از حزب سوسیال دموکرات و رئیس انجمن آلمان- اسرائیل راینهولد روبه گفت، گابریل این پیام را داد که «آلمان منافع اقتصادی اش را بالاتر از هرچه دیگری قرار می دهد».
رفتار خودخواهانه گابریل کمک کرد تا این نوع « پیام دهی» تائید شود. بلافاصله پس از این که هواپیمای دولتی درفرودگاه بین المللی مهرآباد تهران به زمین نشست گابریل به گزارشگران آلمانی گفت: « براساس سنت ما مناسبات خیلی نزدیکی با ایران داریم و خیلی از شرکتها می خواهند که براساس قراردادهای موجود فعالیت های شان را گسترش بدهند. شانس این کار وقتی ظهور می کند که توافق دراوایل سال آینده به مرحله اجرا می رسد. آن اولین قدم عمده است که باید برداریم ولی قدمهای مهم دیگری هم هست که باید برداشته شود» . نمایندگان بازرگانان دراین گروه حتی کمتر توانسته بودند اشتیاق خود را برای باز شدن فرصت های تازه برای امپریالیسم آلمان که هم چنان گرسنه صدور کالاست پنهان کنند. رئیس اتاق بازرگانی و صنعت- اریک شوایتزر گفت « صنایع آلمان درایران بسیار مورد احترام هستند» و  ادامه داد» درطول سلطنت شاه ایران دومین مقصد صادرات آلمان پس از اروپا بود. خیلی ها دلشان می خواهد آن وضع را مجددا ایجاد نمایند».  رئیس تجارت خارجی اتاق بازرگانی واکرتره یر می گوید« اقتصاد ایران بیشتر از آن چه که فرض می شود به سوی صنعت تمایل دارد. با 80 میلیون جمعیت و یک پایه محکم صنعتی تردیدی نیست که این کشور یک بازارصادراتی مطلوبی برای شرکت های آلمانی خواهد بود.»
رسانه های تجاری آلمان هم به همین شیوه درباره تحولات اشتیاق دارند. مجله ماهانه مدیر نوشت علاوه بر« نیروی کار متخصص» مقدار « زیادی مواداولیه» هم درایران دردسترس  هست. کشور به نظر یک « غول خفته» می آید که « به علت تحریم اقتصادی اخیرتقاضای اقتصادی سرکوب شده قابل توجهی دارد».
امپریالیسم آلمان و سرمایه آلمانی توافق اتمی با ایران را که ازجمله با کوشش های وزیر امور خارجه آلمان فرانک والتر اشتاینمایربه دست آمد به عنوان فرصتی می دانند برای ساختمان مناسبات نزدیک سنتی خود با ایران و بیشتر کردن نفوذ اقتصادی و سیاسی خود درمنطقه بطور کلی.
Die Welt می نویسد که « فرصت هائی که برای بنگاههای آلمانی درایران باز می شوند چشمگیرند».  هردوکشور می پذیرند که  مناسبات تجارتی بین شان « درطول دهه ها رشد کرده است» و « بعضی از بنگاههای آلمانی درمرکز امپراطوری پیشین ایران برای بیش از 100 سال مشارکت داشتند». براساس منابع رسمی، 80 بنگاه آلمانی از طریق شعبه های خود درایران فعالیت می کنند و1000 بنگاه دیگر درایران نماینده دارند. درمیان بزرگترین بنگاههای آلمانی که درایران فعال اند می توان از هنکل، زیمنس، و بایر نام برد. درطول سالهای گذشته به خاطر کاهش چشمگیر مناسبات اقتصادی ارزش صادرات آلمان تا به همین جا حدودا یک سوم بیشتر شد و به 2.4 میلیارد یورو ( 2.6 میلیارددلار) در 2014 رسید.
اتاق بازرگانی آلمان انتظار دارد که میزان صادرات آلمان به ایران در طول دو سال آینده دو برابر شود و به حدودا 5 میلیاردیورو ( 5.5 میلیارددلار) برسد. فدراسیون صنایع آلمان حتی براین گمان است که شرکت های آلمانی می توانند درآینده ای نه چندان دور بیش از 10 میلیاردیورو به ایران صادرات داشته باشند.
پس از یک جلسه مشترک با وزیر نفت ایران بیژن نامدار زنگنه دردوشنبه، گابریل اعلام کرد که آلمان و ایران فعالیت یک کمیسیون اقتصادی مشترک را از 2016 از سر می گیرند. رئیس جمهور حسن روحانی اظهار امیدواری کرد که برلن « نقش مثبتی» درمناسبات بین دو کشور و هم چنین بین اروپا و خاورمیانه بطور کلی بازی خواهد کرد« همان طور که در مذاکرات اتمی کرد». آن چه که روحانی و رژیم ایران « مثبت» می خواند 35سال بعد از انقلاب ایران، درواقع تسلیم کامل ایران به قدرت های امپریالیستی غارتگر است. درباره « مسابقه بزرگ» Süddeutsche Zeitung  پیشنهاد کرد که آلمان « تنها کشوری نیست که خواهان یک بازگشت احتیاط آمیز به وضعیت طبیعی می باشد». این نشریه اضافه می کند اگرچه گابریل « اولین سیاستمدار ارشد غربی درایران بود»- پس از توافق اتمی-  ولی چند تا ازوزرای خارجه دیگر اتحادیه اروپا هم درتهران بوده اند. فرانسه تا به همین جا « یک گروه تجاری 130 نفره را در فوریه 2014 به ایران فرستاد»  که درآن غول نفتی توتال، کارخانه ساز الستوم ، شرکت مخابراتی آرنج و اتوموبیل سازان فرانسوی شرکت داشتند.
چین هم البته یک رقیب حتمی است. انتون بورنر- رئیس هیئت تجارت خارجی BGA پیش بینی کرد که احتمالا « مشکل» خواهد بود که جامعه تجارتی آلمان یک باردیگر « بزرگترین شریک تجاری ایران بشود». به گفته بورنر کمپانی های چینی با استفاده از تحریم اقتصادی ایران درسالهای اخیر توانستند« خودرا درایران حسابی جا بیندازند» و « وقتی تحریم ها لغو شود [بنگاههای چینی] برای حفظ موقعیت خود مبارزه خواهند کرد».
درباره رقابت روزافزون از سوی کشورهای آسیائی، واکرتره یر گفت « کمپانی های چینی و کره ای اکنون جای ما را درآفتاب[ ایران] گرفته اند». او اضافه کرد که حجم تجارت چینی ها با ایران درحال حاضرسالی 50 میلیارددلار است و ما نمی توانیم درآینده ای نزدیک به این میزان سرمایه گذاری برسیم. این واقعیت که نمایندگان ارشد تجاری آلمان یک بار دیگر بر حق خود که در« جایشان درآفتاب[  ایران]» قراربگیرند، تاکید می کنند پی آمدهای تاریخی قابل توجهی دارد.  وقتی نیروهای امپریالیستی به اصطلاح « ملت نوظهورآلمان» مشتاق بودند تا « جائی درآفتاب بیابند» - (این واژه ها سپس درسخن رانی صدراعظم آلمان برنارد فون بولو در6 دسامبر 1897 در پارلمان مورد استفاده قرارگرفت) این عبارت به این منظور بکار گرفته شد تا درافریقا و درخاورمیانه مستعمره پیداکنند و برای پیشبرد یک سیاست تک روانه جهانی که درقرن بیستم به فاجعه انجامیدبکوشند.
همانند گذشته زیاده طلبی امپریالیسم آلمان درمقیاس جهانی تنش با امریکا را تشدید خواهد کرد. اگرچه درمجامع عمومی مورد بحث قرار نمی گیرد ولی هجوم بازرگانان آلمانی به ایران برای بازکردن جا برای خود عمدتا برای مقابله با رقابت از سوی امریکائی هاست که تا پیش از تصویب این توافق از سوی کنگره از ایران دورخواهند ماند. ایرانی که تحت سلطه امپریالیسم آلمان یا امپریالیسم اروپا به رهبری آلمان باشد درواقع چالشی مستقیم و ژئو-استراتژیک درمقابل امپریالیسم امریکا خواهد بود که درواقع علت اساسی اش برای رسیدن به این توافق اتمی دفاع از هژمونی خود در منطقه بود.




 عنوان این یادداشت از من است. ا.س[1]

0 نظر: