اول خواستم د رباره رویدادهای روزانه بنویسم. از حمله به سفارت، از این مضحکه ای که در گرفته است برسر برنامه های « انرژی اتمی ایران» ، بعد دیدم این کار از من بر نمی آید. دل و دماغ ندارم درباره این چیزها بنویسم. اگر مذهبی بودم، شاید این ها « علایم ظهور حضرت» بود ولی مذهبی نیستم در نتیجه نه می فهمم و نه می دانم که چرا؟ فقط به عنوان آدمی که سرم ر انداخته ام پائین و دارم نان و ماست خودم را می خورم می دانم، کار دارد به جائی می رسد که هر کاری که بکنند، نتیجه غلط می شود. اگر دولت ایران به دنبال بمب باشد، که برای خودم و برای دیگران متاسفم. و اگر نباشد که برای امریکائی و انگلیسی ها و آلمان ها وووو متاسفم که یک مشت کلاش و دروغگو به عنوان سیاستمداران انتخاب شده برآنها حکومت می کنند و آنها و مارا بازیچه بلهوسی های خود قرار داده اند! چه پیش می آید؟ نمی دانم! چه می خواهم پیش بیاید؟ آن را هم نمی دانم؟ مگر کسی من و امثال مرا به حساب می آورد که بگویم چه می خواهم یا نمی خواهم....
پس سرم را بیندازم پائین و انشای امروزم را بنویسم. انشای امروز من در باره نقش سرمایه انسانی در توسعه اقتصادی است.
1 نظر:
salam
have you recieved my comments on human capital? let me to have your comments, please.
best regards
maziar salehi
ارسال یک نظر