۱۳۸۵ شهریور ۹, پنجشنبه

اقتصاد« عدالت» محور ما!

دریکی از سایت های وابسته به دولت می خوانیم:
«هم اکنون 12 میلیون نفر از افراد جامعه زیر خط فقر هستند که 4 میلیون و 200 هزارنفر آنها تحت پوشش کمیته امداد و 300 هزار نفرنیز تحت پوشش بهزیستی قرار دارند و دراین میان 5 میلیون و 500 هزار نفر نیز از مردم تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نبوده و درفقر مطلق به سر می برنند بدون اینکه از سوی نهادی مورد حمایت قرار بگیرند»
اگر اشتباه می کنم پدر آمرزیده ای راهنمائی ام کند. آن 5 میلیون و 500 هزار نفری که تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند، « سهام عدالت» هم نمی گیرند. چون انشاالله قبل از ظهور حضرت امام زمان، « سهام عدالت» را برمبنای کسانی که تحت پوشش نهادها هستند توزیع خواهند کرد.

۱۳۸۵ شهریور ۷, سه‌شنبه

باز هم ... اقتصاد عجیب ایران!!

یکی به من ایمیل زدکه از این همه « سیاه نمائی» در باره اقتصاد ایران خسته نشده ای و راهنمائی کرد که یه این سایت برو و بخوان: « دولت نهم تراز تجاري مثبت 23 ميليارد دلار را از آن خود كرد » و خجالت بکش. رفتم وخواندم ولی ای دریغ که دیدم آنی که باید خجالت بکشد من نیستم. نه از آن رو که آدم پر روئی هستم نه. ولی به چند دلیل:
اولا، این گزارش بین بخش نفت و غیر نفتی تفکیک قائل نشده است و این رقم با محاسبه دلارهای نفتی به دست آمده است. پرسش این است که اگر همین فرایند محاسبه ادامه یابد، وقتی که نفت نباشد ولی واردات باشد، تکلیف چه می شود؟
ثانیا، با وجود سرزیر درآمدهای نفتی، روشن نیست که چرا در 9 ماه اول حکومت جدید بدهی خارجی ایران بیش از 2 میلیارد دلار افزایش یافته است! تراز تجارتی کشور که « مثبت» است در آن صورت افزایش بدهی خارجی را چگونه می شود توضیح داد؟
ثالثا آمار تجارتی به نظر اندکی « عجیب» می آیند. یک، این که در طول یک سال دولت کنونی، واردات به ایران از 18 میلیارد دلار به 41.30 میلیارد دلار افزایش یافت. این میزان رشد در طول یک سال، رشد معمولی و سالم نیست. باید پرسید آیا مصرف هم بطور کلی در این مدت به این مقدار بیشتر شده است یا این که مصرف در ایران با محصولات وارداتی به جای تولیدات داخلی تامین می شود. این اگرچه یک احتمال خیلی جدی است ولی در آن صورت با ادعای گزارش در باره کاهش بیکاری جور در نمی آید.
رابعا، گزارش پیش گفته، آمار های 4 ماهه اول سال 1385 را هم منتشر کرده است کل صادرات غیر نفتی ایران در این دوره 1.7 میلیارد دلار و کل واردات هم نزدیک به 13.5 میلیارد دلار بوده است. اگر به همین نسبت حساب کنیم کل صادرات غیر نفتی در سال حدودا 5.1 میلیارد دلارمی شود در حالی که کل واردات از 40 میلیارد دلار هم بیشتر خواهد شد که در آن صورت، کسری تراز تجارتی ایران بدون محاسبه دلارهای نفتی درسال مالی ای که در آن هستیم، 35 میلیارد دلار خواهد شد. فرض این محاسبات این است که در واردات و یا صادرات از ایران تغییرات غیر مترفبه ای اتفاق نیفتد و آن چه در این 4 ماه اتفاق افتاد برای بقیه سال نیز تکرار شود
خامسا، در این گزارش هم چنین می خوانیم که در سال 1385 نزدیک به 13 میلیارددلار از بدهی های خارجی ایران باید پرداخت شوند و یا باید به وام گیری تازه بازپرداخت شان را مجددا زمان بندی کرد. اگرچه چنین کاری غیر ممکن نیست ولی معمولا بدون هزینه نیست و در ثانی، با وضعیت خاص ایران- بخصوص در پیوند با برنامه هسته ای وشورای امنیت سازمان ملل- بعید نیست مشکل آفرین باشد.

کاش حرف مفت، مالیات داشت!

دارم فکر می کنم یکی از راههائی که می شود کسری بودجه دولت را کمتر کرد باز نگری نظام مالیاتی است. پیشنهاد می کنم که برای حرف مفت هم مالیات وضع شود! بخوانید فرمایشات آقای رضائی را:
«دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام با طرح اين پرسش كه متولي آينده منطقه آمريكا يا ملتهاي مسلمان منطقه بايدباشند،اظهار داشت:درشرايط كنوني جمهوري اسلامي ايران از موقعيتي برخوردار است كه مي‌تواند كانون رهبري يك حركت خودجوش در منطقه باشد»
حاجی آقا: اگر ایران « در کانون رهبری» باشد آن دیگر حرکت « خودجوش» نیست! حرکت خودجوش، معنی دارد!

اقتصادِ حق مسلم ماست!!

وزیر بازرگانی ایران مدعی شده است: «امروزه بسيارى از رکودهاى اقتصادى در کشور ناشى از اشباع توليدات داخلى است. لذا بايد با نگاه عملياتى و توجه به بازار مصرف خارجى زمينه صادرات را در کشور رونق بخشيم. »
درهمین شماره روزنامه، هم چنین می خوانیم که «واحد اطلاعات اقتصادى اکونوميست تخمين مى‌زند که پس از افزايش يک‌باره دستمزد کارگران از سوى دولت حدود 35 درصد از کل تعداد شاغلان در صنايع توليدى و کارگاهى ايران بيکار شده‌اند.بر اساس اين گزارش، توليدکنندگان ايرانى با ورود بى‌رويه کالاهاى چينى روبرو هستند که عمده آنها به طور غيرقانونى وارد ايران مى‌شوند که اين امر موجب کاهش توليد داخلى و افزايش فشار بر توليدکنندگان مى‌شود. » معنی « اشباع تولیدات داخلی» را فهمیدید؟ اگر متوجه نشدید یک بار دیگر ادعای وزیر بازرگانی و و خلاصه گزارش اکونومیست را دوباره مطالعه کنید!
نماینده مجلس هم می گوید که ««كنترل و تنظيم بازار از وظايف اوليه وزارت بازرگاني است، اما متاسفانه اين وزارتخانه، همواره، در انجام وظيفهء خود در كنترل بازار، كوتاهي مي‌كند.»
این چند کلمه را هم از رئیس هيات مديره كانون عالي انجمن‌هاي صنفي كارفرمايان ایران داشته باشید که «شايد تصويب پيش نويس اصلاح قانون كار موجب افزايش روند اخراج كارگران شود اما اين امر تقصير كارفرما نيست بلكه ناشي از اقتصاد كشور است»
شما را نمی دانم! ولی خیال من راحت شد.
به ادعای وزیر بازرگانی، مشکل اقتصاد کشور «اشباع» تولیدات داخلی است! یعنی ایران با بقیه دنیا نزدیک به 40 میلیارددلار کسری تراز تجارتی نداشته است! مسخره این که آن آمارها را نیز همین وزارت خانه منتشر می کند!
از سوی دیگر، نه فقط 35 درصد کل شاغلان صنایع تولیدی و کارگاهی « بیکار» شده اند بلکه این روند ممکن است بیشتر شودو این گناهش هم به گردن اقتصاد کشور است!
آقای وزیر اقتصاد هم می فرمایند، هم تورم در حال کاهش است و هم بیکاری!
من نمی توانم سر ودم این ادعاها را جمع کنم . چه شانس عظیمی آورده ام که در یکی از دانشگاههای ایران کار نمی کنم. اگر دانشجوئی از من در باره این ادعاها می پرسید، چه باید جواب می دادم؟
همکاران گرامی: هم دردی مرابپذیرید.!

۱۳۸۵ شهریور ۴, شنبه

ویاگرای اصل!

وقتی می گم ما در ایرون همه چی مون با جاهای دیگه فرق می کنه بعضی ها فکر می کنن که من شوخی می کنم.
بفرمائید این خبر را بخوانید.
دریکی از روستاهای شهرستان آبیک، زن 68 ساله ای از شوهر 90 ساله خودباردارشد و دختری زائید که اسمش را نرگس گذاشتند.

۱۳۸۵ شهریور ۲, پنجشنبه

اقتصاد بی حساب وکتاب ما!

اقتصاد ممکن است حساب و کتاب داشته باشد ولی این به ما چه؟

۱۳۸۵ شهریور ۱, چهارشنبه

اقتصاد معجزه آسا!!

این اقتصاد ایران هم پدیده جالب و عجیبی است مثل خیلی چیزهای دیگر ما. مثل خود ما. یعنی بیخود خود تان را با مطالعه کتابهای اقتصاد خرد و کلان خسته نکنید تا رمز و راز این دیناسوراقتصادی را بفهمید. نمی شود، منطق اش را فهمید. نه به این خاطر که منطق اش پیچیده است و آدم باید حتما یک « مخ» ریاضی باشد تا بتواند مسئله اش را حل کند. نه، گمان نمی کنم. شما اگرخود خود فیثاغورث هم باشید، به کار این اقتصاد نمی خورید. عرض خود خواهید برد و زحمت مسئولان را زیاد خواهید کرد. این اقتصاد عجیب به تمام معنا، خاص خودمان است.
این یک سال گذشته را در نظر بگیرید.
در حالیکه تولید در مملکت گرفتار رکود بوده است، و میزان نقدینگی هم 37 درصد افزایش یافته ، ولی میزان تورم کاهش چشمگیری پیدا کرده است ( البته این روایت رسمی آن است). البته هیچ کس هم توضیح نمی دهد که چه شده و چه پیش آمده که الان با وجود رکود تولیدی و رشد 37 درصد نقدینگی، تورم هم کمتر شده است! حالا بماند که ازچپ وراست در این چند سال گذشته توی سرمان کوبیده بودند که علت اصلی تورم درایران، « رشد نقدینگی» است! حالا چه شده که این ارتباط قطع شده است؟ تازه آن سالها رشد نقدینگی از این میزان کمتر بود!
پیشاپیش می دانم. دوستان اقتصاد خوانده جوان من خواهند گفت، پیرمرد! به آمار تجارتی نگاه کن. واردات به کشور افزایش یافته و البته که با واردات بیشتر می توان، روی تورم تاثیرات منفی گذاشت. البته ممکن است که واردات زیاد، با ورشکست کردن تولید کنندگان داخلی، بیکاری را بیشتر کند...
منهم می خواستم این داستان را باور کنم ولی دراین شماره دنیای اقتصاد آقای وزیر بازرگانی گفته اند که تنها 20 درصد ازواردات به ایران، کالاهای مصرفی است، بقیه بالمناصفه کالاهای واسطه ای و تجهیزات و ماشین آلات است که به احتمال زیاد در کوتاه مدت، تاثیری برروی قیمت ها ندارد. فعلا برسراین نکته معطل نمی شویم که با رکودی که وجود دارد معلوم نیست که این ماشین آلات و تجهیزات را کدام بخش وارد می کند و تازه برای چی؟
کاش یک اقتصاد دان جوان ما که « مخ» ریاضی دارد می آمد و این رابطه بین رشد نقدینگی و کاهش تورم را کشف می کرد.
من البته ضمانت نمی کنم ولی حدس زیادی می زنم که این اقتصاد دان جوان شانس خوبی برای بردن جایزه نوبل اقتصاد خواهد داشت.

۱۳۸۵ مرداد ۲۹, یکشنبه

به بهانه صدسالگی مشروطه

با رادیو رنگارنگ به مناسبت صد سالگی مشروطیت مصاحبه ای کرده ام که اگر دوست داشتید در اینجا بشنوید.

۱۳۸۵ مرداد ۲۸, شنبه

به یاد مصدق

فرداشنبه 28 مرداد است. 53 سال پیش درچنین روزی کودتای ننگین وخائنانه دربار-کاشانی-امپریالیسم برعلیه حکومت دکتر مصدق به « پیروزی» رسید. کودتاگران با همه تبلیغاتی که برای 25 سال کرده بودند ولی هیچ گاه درچشم اکثریت مردم ایران مشروعیت نداشتند. دولت مصدق بهترین فرصتی بودبرای این که به دنیای واقعا مدرن وارد شویم ولی خائنان کودتاگر این فرصت تاریخی را از ما گرفتند ولی هرچه کرده اند و می کنند نتوانسته اند خاطره تابناک مصدق را از ما بگیرند. نه این کودتای ننگین
رافراموش می کنیم و نه عاملان وطن فروش اش رامی بخشیم.
چرا می گویم دوره حکومت مصدق بهترین فرصت ما بود که از ما گرفتند؟ دركنار آن همه توطئه و جنایت و خیانت پهلوی طلبان و کاشانی ها و بقائی ها و زاهدی ها نه روزنامه ای بسته شد و نه كسی به خاطر بیان عقیده به زندان افتاد. در مملكتی كه فرهنگ سیاسی عهد دقیانوسی اش انتقاد از یك بخشدار و یا یك طلبه را بر نمی تابد و منتقد را به غل و زنجیر می كشد- « بزرگان» كه دیگر جای خود داشتند و دارند- درست 4 روز پس از این که به نخست وزیری می رسد یكی از اولین دستورات او بخش نامه ای است كه در آن به شهربانی كل كشور می نویسد كه:
« در جراید ایران آن چه راجع به شخص این جانب نگاشته می شود، هر چه نوشته باشند و هر كس كه نوشته باشد نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد[i].
و ادامه می دهد كه در سایر موارد بروفق مقررات قانون عمل شود و تازه در این مورد هم اخطار می دهد، « به مامورین مربوطه دستور لازم در این باب صادر فرمائید كه مزاحمتی برای اشخاص فراهم نشود»[ii]. در تمام مدت صدارت خویش، به واژه واژه این بخش نامه خویش وفادار ماند. کاری ندارد! خودتان قیاس کنید که بعداز او، بر ماچه رفته است و چه می رود!
[i] نامه دكتر مصدق به شهرباني كل كشور، مورخ 11 اردبيهشت 1330، نامه هاي دكتر مصدق، گردآوري محمد تركمان، تهران،‌ جلداول، تهران 1375، ص 165
[ii] همان، ص 165
دوست داشتید این یادداشت را هم بخوانید.

۱۳۸۵ مرداد ۲۳, دوشنبه

تئوکراسی بی دینان

فصل نتیجه گیری کتاب مظلومم: « قرن گم شده»، که پژوهشی است در باره اقتصاد و جامعه ایران در قرن نوزدهم، که چند سالی است درکوره راه چاپ درایران گردو خاک می خورد.

......دراین ساختار مخرب و زندگی سوز تنها مقامی كه زور نمی شنود ولی همیشه زور می گوید، مستبد اعظم، شاه است كه بر تارك این مخروط خود كامگی نشسته است. برای بقیه لایه های این مخروط، به غیر از تحتاتی ترین لایه كه در ضمن پرشمارترین آن هم هست، زندگی هر روزه تركیبی است از زور شنیدن و در لحظه ای دیگر زور گفتن. كل زندگی اقتصادی و اجتماعی براین مدار اجحاف سالار ی می چرخد........

۱۳۸۵ مرداد ۱۹, پنجشنبه

انقلاب مردانه!

این مطلب را برای تازه ترین شماره زنستان نوشتم و حالا که چندروزی است که زنستان شماره نهم منتشر شده است آن را در این جا هم می گذارم. پیشاپیش از دوستان خواهش می کنم که لطفا لینک این مطلب را در صبحانه نگذارند چون دیگر حوصله آنتیک های مسئولان صبحانه را ندارم. تا کنون دو بار شده است که دوستانی به مطلبی از نیاک لینک داده اند و لحظاتی بعد مسئولان صبحانه لینک را حذف کرده ومطلب مرا سانسورکرده اند. از این حضرات شکوه ای ندارم چون می دانم که نیش عقرب نه از ره کین است.....

۱۳۸۵ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

به بهانه صد سالگی انقلاب مشروطیت

آن چه می خوانیدبخشی است از یک کتاب چاپ نشده من که فعلا دارد میان نوشته های دیگر خاک می خورد تا شاید فرصتی برای نشروچاپ آن به دست آید. دراین بخش شواهدی ارایه داده ام از شرایطی که به بمباران مجلس اول ختم شد وآن چه جالب است این تکه از نامه محمدعلی شاه است درباره سید محمد طباطبائی:
«از طرف من از ایشان [سید محمد طباطبائی] احوال پرسی نمائید و بگوئید قدر زحمات شما را كاملامی دانم و فراموش نخواهم كرد»
اگر این سند قبل از بمباران مجلس تنظیم می شد، تعبیر و تفسیر دیگری داشت. شاید شاه می خواست سید را بدنام كند. شاید می كوشید در میان « رهبران » اختلاف بیاندازد! ولی پس از بمباران و برچیده شدن مجلس و پراكنده شدن انجمن ها و كشت و كشتاری كه در باغشاه صورت گرفت، محتمل است كه ادعای شریف كاشانی به واقعیت نزدیك باشد كه سیدمحمدطباطبائی مثل بسیاری از وكلای مجلس اول « در باطن » با شاه موافقت داشته و اشاره شاه، به واقع قدرشناسی او از آن« زحمات» بوده است برای كمك به بر چیدن بساط مشروطه و مشروطگی.
متن کامل

۱۳۸۵ مرداد ۱۵, یکشنبه

دلتنگی

جای هزار دشنه به پشتم مانده ست
جای هزار زخم به سینه
با این همه،
هنوز
با یاد ویادگار تو،
ای داغ دیده، مادر پیرم،
سرمستم.