۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه

درحاشیه « خصوصی سازی مطبوعات» درایران!

از آنجائی که دفاع از « خصوصی سازی» در ایران مد شده است، آقای عبده تبریزی هم برای این که از این قافله عقب نمانند در نوشته ای در روزنامه خودشان، زمین و زمان را بهم وصل کرده اند تا از خصوصی سازی مطبوعات دفاع کرده باشند. درهمان اول می نویسند که«شايد كم‌تر از پنج درصد فروش و دارايي‌هاي صنعت مطبوعات ايران در اختيار بخش خصوصي است.95درصد بقيه دراختيار بخش‌هاي دولتي و عمومي است. چنين ساختار مالكيتي درهيچ كشور پيشرفته‌اي قابل‌مشاهده نيست. بديهي است صنعتي با چنين ساختار هرگز نمي‌تواند به صنعتي زنده، سودآور و رقابتي تبديل شود. اين ساختار به اصلاح نياز دارد، و عمده‌ترين تغيير به خصوصي‌كردن صنعت و تغيير مالكيت‌ها بر‌مي‌گردد.». اگرچه اطلاعات دست اول ندارم ولی بعید می دانم که این تقسیم بندی اش درست باشد. بعلاوه « زنده نبودن» صنعت مطبوعات در ایران نه در پیوند با مالکیت بلکه نتیجه خودکامگی و برنامه های گسترده سانسور و تفتیش عقاید است که به مقوله مالکیت ربط ندارد. البته به گفته ایشان، با این مصوبات قانونی که انجام گرفته، خصوصی سازی مطبوعات نه فقط « ضرورتی غیر قابل تردید» بلکه حتی « ضرورتی قانونی» است. و حتی ادعا می کند که تداوم وضع موجود باید غیر قانونی اعلام شود و بعد به تبعیت از همان مثل معروف که « دیگی که برای من نمی جوشد، سر سگ درآن بجوشد» خواستار « خذف همه یارانه هاست». و دلیل اش هم به واقع این است که به ادعای ایشان مطبوعات بخش عمومی، یارانه بیشتری می گیرند. به جای این که خواهان توزیع عادلانه این یارانه ها باشد، خواهان حذف آنها می شود و معلوم نیست به این ترتیب، بر سر قیمت روزنامه ها و مجلات چه خواهد آمد و اگر با افزایش قابل توجه قیمت ها روبرو بشویم، با تیراژ تا به همین جا آبروریزانه کتاب و نشریه درایران چه خواهیم کرد؟
البته « حذف یارانه ها» را کاری آسان و بدون مشکل اجرائی می داند و معتقد است که باید در گذشته صورت می گرفت و درشرایط فعلی البته « انجام آن ضرورت دارد». خصوصی سازی هم به گفته عبده تبریزی دشوار نیست. ارزش کل دارائی ها زیاد نیست و باید این شرکت به صورت نسیه به کارکنان و مدیران این موسسات واگذار شده و بهای شان به اقساط وصول شود.
مشاهده می کنیم که به تبعیت از این ضرب المثل قدیمی انگلیسی- یعنی قبل از این که پای بشر به کره ماه برسد- ، که من می گویم « کره ماه از پنیر ساخته شده است، اگر می گوئی نه، برو خودت نگاه کن»، عبده تبریزی هم بدون ارایه هیچ دلیل و برهانی ادعا میکند که بدون خصوصی سازی « ورود به حوزه هائی از قبیل آزادی مطبوعات...» غیر ممکن است. من به واقع نمی دانم که مدافعان خصوصی سازی درایران تا کی و تا کجا می خواهند به مردم آدرس غلط بدهند. واقعیت این است که بدون تغییر ساختار سیاسی و بدون کوشش آگاهانه برای محدود کردن قدرتمندان و قوانین سرکوبگرانه ورود به حوزه ها ئی از قبیل « آزادی مطبوعات» غیر ممکن شده است و این واقعیت تلخ به شیوه حقوقی مالکیت ربطی ندارد. یعنی می خواهم بگویم که اگرچه کسانی چون آقای عبده به مالکیت مطبوعات در انگلیس یا امریکا توجه می کنند ولی به دیگر نهادهائی که برای حمایت از حق و حقوق فردی وجود دارند ولی درجوامعی چون ایران جایشان هم چنان خالی است، بذل توجه نمی کنند و در نتیجه، از همین یک « امام زاده» خصوصی سازی به راستی انتظار شق القمر دارند. و بعد به دنبالش گره می زنند که بدون مطبوعات سود آور، « امکان شکل گیری مطبوعات مستقل و آزاد که بتوانند مسئولیت های اجتماعی خود را انجام دهند ناممکن است» . این جا هم دروغ چرا، ربط این مسایل به یک دیگر را نمی فهمم. مطبوعات ایران به این دلیل « غیر آزاد» نیستند که مالکیت شان دولتی است. غیر آزاد بودن مطبوعات و اصولا انسان ایرانی مستقل از شغل و رنگ و سن و نژاد به این خاطر است که در این فرهنگ چندین هزارساله ما هم چنان، روزنه ای برای احترام به حق وحقوف فردی وجود ندارد و ما هم چنان به ازادی برخوردی اخلاقی داریم و از سوی دیگر نیز دست روی هر کس که بگذاری، براین گمان باطل است که از سوی یک جریان ناشناخته، مسئولیت تاریخی ارشاد خلق الله با اوست و به همین خاطر است که خود را موظف می داند تا از « فساد» و« گمراهی» مردمی که دراین سرزمین زندگی می کنند به هر شکل وصورت جلوگیری نماید. اگرویراستار نشریه- خصوصی یا دولتی - باشد که سانسور می کند و اگر او این کار را نکند که یا وزارت فرهنگ و هنر به زمان رژیم پیشین و یا وزارت ارشاد به زمانه کنونی چنین خواهد کرد. و در این کارهم، به تجربه واقعیت زندگی ما تفاوتی بین نشریه خصوصی و دولتی وجود ندارد. این دیگر چه حکمتی است که برای پشبرد یک نگاه خاص ایدئولوژیک، به این روشنی دربیان حقیقت خساست به خرج می دهیم! تا زمانی که بطور آگاهانه برای تغییر این نگرش فرهنگی و فلسفی یک کوشش موثر و ادامه دار سراسری آغاز نشود، خصوصی سازی، مشکل را حل نمی کند. بعید نیست که با خصوصی سازی و حذف یارانه ها، با ورشکستگی صاحبان مطبوعات خصوصی شده، کار به جائی برسد که حتی کسانی چون همین آقای عبده تبریزی هم بگویند که باز صد رحمت به کفن دزد اولی...
این را هم نمی دانم که چگونه می شود که با خصوصی سازی- آنهم به شیوه ای که می فرمایند یعنی با مقروض کردن کارکنان و روزنامه نگارانی که تا به همین جا اندکی زیادی مقروض اند، شرایطی فراهم می شود که مطبوعات « گرفتار دخل وخرج روزانه» نباشد! ایشان هم امیدوارند که مطبوعات پس از خصوصی سازی به « شرکت های سودآور» تبدیل شوند تا بتوانند به « مسئولیت های اجتماعی» خود عمل نمایند. من هم می گویم آمین!
ظاهرا ادعا و وعده سرخرمن دادن دراین مملکت گل وبلبل هزینه ای ندارد. حالا که این طور است، من هم می گویم حتی شاید بشود، فقر و بیکاری و اختلاف طبقاتی روزافزون را هم با خصوصی سازی مطبوعات برطرف کرد...
پس پیش به سوی خصوصی سازی مطبوعات و نشر و خلاصه هرچه که قابلیت فروش دارد ولی از آن مهم تر احتمال دارد - با رمل و اسطرلاب البته- از آن سود آوری هم داشت....

دلتنگی

همراه چشمهاي شمايان گريان،
منهم گريستم
با ياد دستهاي شمايان... لرزان،
لرزيدم
وقتي كه چلچراغ خنده به لب ها تان روشن مي شد،
من نيز، باشما، براي شما
خنديدم
لختي گذشت،
ديدم خداي من،
در اين همه هياهوي بسيار اما براي هيچ،
مانند مرغ ماه در آسمان خدا،
تنها هستم.

۱۳۸۶ آبان ۲, چهارشنبه

دانشگاه آزاد و دم خروس....

آقای هاشمی رفسنجانی با دفاع از عملکرد دانشگاه آزاد اسلامی می گوید که « در این دانشگاه کسی مالک چیزی نیست زیرا دانشگاه آزاد اسلامی به بیت‌المال تعلق دارد» و بعد اندکی شعار می دهد که امکانات تحصیلی متکی به تقاضای مردم است و اما معلوم نیست اگر دانشگاه آزاد اسلامی متعلق به بیت المال است پس این عبارت دیگر چه توجیهی می تواند داشته باشد که «اوایل ما را بسیار اذیت کردند » خوب بر پدرشان لعنت، ولی چرا و ایشان ادامه می دهند «چون فکر غالب طوری بود که همه چیز باید دولتی باشد و فکر مارکسیستی در دنیا حاکم بود. در ایران نیز علی‌رغم پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتی تفکر دولتی بودن که برداشت از مکتب سوسیالیستی بود، وجود داشت». واقعا که لعنت خدا و رسول بر این « مارکسیست ها» که نگذاشتند یک «لقمه نان خالی» از گلوی شما و دیگران پائین برود!

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

عروسک باربی و تئوری جدید تجارت بین الملل

بخش عمده ای از تئوری های مربوط به تجارت بین الملل بر اساس « مزیت های نسبی» استوار است که اقتصادهای گوناگون براساس این مزیت ها در تولید محصولی « تخصص» پیدا می کنند و بعد با اقتصادهای دیگر درگیر مبادله می شوند. درکتابهای درسی اقتصاد و بخصوص اقتصاد بین الملل مثال های تکراری تولید پارچه در انگلیس و تولید شراب در پرتقال بود و احتمالا هنوز هم هست. و اما با تحولاتی که در اقتصاد جهان پیش آمده است، شاهد تغییراتی خیلی جدی درتجارت بین الملل هستیم.
این عروسک های باربی را د ر نظر بگیرید. این عروسک دردفتر مرکزی متل در کالیفرنیا طراحی می شود. برای ساختن بدن عروسک، پلاستیکی که مورد نیاز است از پالایش نفت در تایوان به دست می آید. موهای نایلونی باربی را درژاپن تولید می کنند و لباس های پنبه ای باربی هم در چین تولید می شود. قالب های لازم برای ساختن باربی و رنگی که مورد استفاده قرارمی گیرد در امریکا تولید می شود. مونتاژ قطعات هم در مالزی و اندونزی انجام می گیرد. برای ارزیابی کیفیت، عروسکها را در کالیفرنیا آزمایش می کنند و از همان جا به بازارهای جهان فرستاده می شود.
به این حساب، برسرتئوری های تجارت بین الملل چه می آید؟
یا اگر به صورت دیگری همین سئوال را مطرح بکنم، کدام کشور در تولید « باربی» مزیت نسبی دارد؟

۱۳۸۶ مهر ۲۹, یکشنبه

« حداکثرکردن» رانت دراقتصاد ایران!

در این مطلب کوتاه از آقای وزیربازرگانی نقل شده است که « در سال 85 برای سال 86 هم شکر وارد کردیم». البته خودش می گوید که تصمیم گرفتیم که به جای خرید شش ماهه برای کالاهای اساسی، « خرید یک ساله» در نظر گرفته شود ولی درعمل، به دلایلی که حداقل من از آن خبرندارم، «برای دو سال خرید» کرده اند. از اینجا ببعد دیگر قضیه یک بعد کمدی به خودش می گیرد. حالا که بسی بیشتر از نیازهای داخلی شکر وارد کرده اند، خوب، شکر تولید داخل روی دست تولید کنندگان مانده و به قول آقای وزیر« مشکلاتی» پیش آمده است که دو راه حل دارد. یا تعرفه شکر را بالا ببریم، و یا این که « دولت شکر را از کارخانجات به قیمت بالاتر از قیمت جهانی بخرد» و لابد بعد با یارانه به مردم بفروشد و دولت هم ظاهرا خیال دارد این راه را درپیش بگیرد. می پرسید دولت این پول را از کجا می آورد؟ می گویم خدا برکت بدهد به دلارهای نفتی، پس برای چی درایران نفت داریم! مگر با پول نفت به غیر از تامین مالی واردات کالاهای مصرفی کاردیگری هم می شود، کرد؟ درپاسخ به این سئوال که آیا ممکن است واردات شکر ممنوع شود، تصریح کرد: «واردات هیچ کالائی ممنوع نمی شودو ما فقط می توانیم تعرفه وضع کنیم». البته وضع تعرفه هم،اگراین چنین بشود، منبع تازه ای می شود برای « رانت خواری» باز هم بیشتر دراین اقتصاد رانت سالار ما. کسانی که با تعرفه پیشین شکر وارد کرده اند اکنون می توانند شکرهای در انبار مانده را به قیمت بالاتری بفروشند. چون با بالابردن تعرفه ها، تردیدی وجود ندارد که بهای شکر دربازار بالا خواهد رفت. این را هم می دانیم که کارخانه های تولید شکر « مشکل نقدینگی» دارند، پس احتمال این که این کارخانه ها نتوانند سهم بیشتری از بازار داخلی را دراختیار بگیرند، دور از انتظار نیست. آن چه که مرامتحیر می کند، عقل و درایت تصمیم گیران اقتصادی ماست. شما آقای وزیردرهیچ کجای این جهان پهناور کشوری راسراغ دارید که نیاز خود به یک محصول وارداتی را این گونه مدیریت کند؟

۱۳۸۶ مهر ۲۶, پنجشنبه

ما و سرمایه گذاری و آمار!

وقتی این تیتر را خواندم، «رشد 3برابري و صعود 2پله‌اي ايران در جذب سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي» به خودم گفتم چه چیزی بهتر از این. رشدی سه برابری که خیلی قابل توجه است! بعد رسیدم به اینجا که همان خبر را با آب و تاب اعلام کرد و از رشد سیصد درصدی سخن گفت و افزود «برغم تلاشها و کارشکنى هاى دشمنان فقط در شش ماه نخست امسال ده ميليارد دلار سرمايه گذارى خارجى در ايران مصوب شده است که رقمى بى سابقه است». به خودم گفتم پس به کوری چشم دشمنان ایران، برای خودم یک کوکاکولا باز کنم و به اصل سند سربزنم. خوب رفتم اینجا.
دیدم این دل غافل روزنامه نویس نامحترم به نظر رقم و عدد سرش نمی شود. برای 12 ماه 2006، کل سرمایه گذاری مستقیم خارجی درایران فقط 901 میلیون دلار بود. در این فاصله چه شده و چه پیش آمده است که برای نصف این مدت، بیش از یازده برابر این رقم در ایران به تصویب رسیده است! و بعد، نگاه کردم و دیدم که برای سه سال 2004-2006 ایران در مجموع 1543 میلیون دلار سرمایه خارجی جذب کرده است، یعنی 15% آن چه که دراین 6 ماه قراراست مصوب شده باشد. البته در طول همین مدت سه سال نیز از کانال های رسمی و قانونی 906 میلیون دلار سرمایه از ایران رفته است. یعنی برای این دوره سه ساله خالص سرمایه گذاری خارجی در ایران فقط 637 میلیون دلار بود که می شود اندکی بیشتر از 6% رقمی که این روزنامه برای 6 ماه امسال مدعی شده است.
بعد در گزارش انکتد اندکی دقیق شدم دیدم کل سرمایه گذاری خارجی در اتحادیه اروپا که 27 عضو دارددر سال 2006 معادل 531 میلیارددلار بود ولی بعد دیدم که وزیر محترم کار که به نظر می آید حسابش مثل من خیلی خراب است گفته است « براي رشد بيشتر به سرمايه گذاري جديدي بين 3500 تا 4000 ميليارد دلار در كشور نياز داريم». خوب این می شود حدودا 7 تا 8 برابر کل سرمایه گذاری خارجی در 27 کشور اتحادیه اروپا که البته درمیان اعضایش آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و سوئد ووو هم هستند. حالا چطوری چنین چیزی ممکن است، من که نمی فهمم. اگر شما می دانیدو یا می فهمید، لطفا راهنمائی کنید. البته در همین سخن رانی وزیر کار حرفهای جالب دیگری هم می زند. اگرچه صادرات غیر نفتی را 16 میلیارددلار می داندولی به دور وبرش نگاه می کند و یواشکی می گوید پیش خودتان بماند 80درصدش را قبول نداریم که صادرات غیر نفتی باشد. لاالله الا الله، عجب گیری افتاده ایم! اگر این ادعا درست باشد که احتمالش زیاد است، پس صادرات غیر نفتی ما می شود رقمی حدودا 3.2 میلیارد دلار که البته برای کشور 70 میلیونی ایران، تنها می تواند نماد یک سرشکستگی عمیق ملی باشد.
و اما برای حسن ختام و برای این که مرا متهم نکنید که به آقای وزیر کار، زبانم لال، توهین کرده ام بد نیست به اشاره بگذرم که کل سرمایه گذاری خارجی در اقتصاد جهان درسال 2006 فقط 1305 میلیارد دلار بود. یعنی نمردیم و دیدیم که نیاز ما به سرمایه گذاری خارجی 3 تا 4 برابر سرمایه گذاری خارجی در اقتصاد جهان است.... نمی دانم دیگر چه بنویسم! اگر واقعا چنین نیازی وجود دارد پس چرا هر دوروزمیان از دیوار سفارت خانه ها بالا می روید! و این همه زنده باد مرده باد می کنید!
قابل توجه جعفر جان خیرخواهان: برادر اگر می خواهی بدانی چگونه با آمار دورغ می گویند به آن کتاب نیازی نیست. به آمارهائی که اعلام می شود نگاه کن، برایت روشن می شود...

۱۳۸۶ مهر ۲۵, چهارشنبه

موانع اقتصادی توسعه از نظر مایکل کالسکی

کالسکی اقتصاددان لهستانی (1899-1970) یکی از کم شناخته ترین اقتصاددانان بزرگ قرن بیستم است. اگرچه نزدیک به 40 از مرگ او می گذرد ولی به باور من، هنوز هم بسیاری از نوشته های او حاوی دیدگاههای بسیار روشنگرانه و آموزنده ای ای در باره مسایل اقتصادی هستند. د راین یادداشت، من تنها از موانع اقتصادی توسعه از نظر کالسکی سخن خواهم گفت.

۱۳۸۶ مهر ۲۴, سه‌شنبه

آقای رئیس جمهور، دانشگاه آزاد و گیجی من

آقای رئیس جمهور در جلسه ای که دردانشگاه برگزار کرد از جمله گفت « دانشگاه آزاد فقط در یک نمونه با یک مرکز تحقیقاتی وابسته به یک مجمع [تشخيص مصلحت نظام] و سازمان که از بودجه دولتی استفاده می‌کند قرار دادی 4 میلیاردی منعقد کرده است که نقش مصر در معادلات منطقه‌ای را بررسی کند. من به این‌ها نامه نوشتم که یک دانشجوی علوم سیاسی می‌تواند این را به عنوان یک رساله دانشجویی انجام دهد. این موضوع به چه درد دانشگاه آزاد می‌خورد،…. این دانشگاه کار اقتصادی می‌کند، نه کار آموزشی. درصدی به عنوان مالیات از حقوق کارکنان خود کم می‌کند اما به دستگاه دولتی مسؤول این امر نمی‌دهد. دولت نزدیک 120 میلیارد تومان به این دانشگاه کمک مالی کرده است. زمین در اختیار این دانشگاه قرار داده است. دانشگاه آزاد را از بسیاری عوارض معاف کرده است. اما در عوض، چرا مثلا 4 میلیارد تومان باید صرف کاری شود که بر خلاف ماموریت آموزشی این دانشگاه است. چرا این هزینه‌های هنگفت را در مکان‌های ورزشی، خوابگاه‌ها، تخفیف شهریه و ... صرف نمی‌کنند. این دانشگاه کار اقتصادی می‌کند»
از دو حال خارج نیست. یا آقای رئیس جمهور راست می گوید یا دروغ در هردوحالت، به نظرم وای به حال سرزمینی که در آن اوضاع این گونه است. اگر راست بگوید که وای به حال آموزش عالی و وای به حال قوه مجریه دراین مملکت که اگرچه این همه را می داند ولی کاری نمی تواند بکند و یا نمی خواهد بکند. و اگر دروغهائی به این بزرگی بگوید که دیگر واویلا....
من گیج و منگم. شما چی فکر می کنید؟

۱۳۸۶ مهر ۲۳, دوشنبه

آشنائی با اقتصاد مابعد کینزیون

:آن چه می خوانید ترجمه صفحات 88-94 کتاب
The Post-Keynesian Approach to Economics
نوشته Professor Philip Arestis است
که در سال 1992 منتشر شده است.

۱۳۸۶ مهر ۱۸, چهارشنبه

درباره تورم

برخلاف دیدگاهی که درایران غالب است، مکاتب گوناگون اقتصادی درباره علت اصلی تورم اختلاف نظر دارند و به همین دلیل، سیاست های متفاوتی را برای مقابله به آن پیشنهاد می کنند. در آن چه می خوانید من بخش هائی از کتاب « تئوری کلان مابعد کینزیون» نوشته پروفسور پاول دیویدسون، 1994، صفحات 146-151 را با ترجمه آزاد ارایه می دهم.

۱۳۸۶ مهر ۱۷, سه‌شنبه

یک بانک دیگر مقالات پژوهشی

مقالات پژوهشی Bank for International Settlements را دراینجا بخوانید.
ازسایت دنیای ما هم این آهنگ را کش رفتم، که به من خیلی چسبید. بخودم گفتم می گذارمش اینجا که اگر دوست داشتید شما هم گوش بدهید. سه یا چهار دقیقه بیشتر نیست.

۱۳۸۶ مهر ۱۶, دوشنبه

یک شعر و لینک دو تا کتاب اقتصاد کلان

باغ وحش
من باغ وحش را دوست ندارم.
زيرا كه واژة زندان را تبليغ مي كند.
وكوشيده است و مي كوشد، كاين واژةحقير را
در ذهن باكرة كودكان، از جملة بچه هاي ملوس برادرم
تثبيت كرده، بكارد.
با آنچه در مخيله شير يا پلنگ مي گذرد، بي ترديد،
صددر صد مخالفم.
اما با اين همه،
از دام و از قفس بي زارم
و باغ وحش برايم سرگيجه آور است.
بي قيد وشرط، بايد
تمامي حيوانات به جنگل خود برگردند
بايد تمام قفس ها را سوزاند
من، باغ وحش را دوست ندارم
از هر چه دام و قفس هست، سخت بي زارم.
داشتم وب گردی می کردم دروبلاگی که الان اسمش را به خاطر ندارم، دیدم این روزبه عزیز ولی تنبل دو تا لینک کتاب اقتصاد کلان گذاشته است که کتابهای خوبی هم هست، من هم می گذارمش این جا برای دوستانی که به این کتابها دسترسی ندارند.

۱۳۸۶ مهر ۱۱, چهارشنبه

نگاهی به ریشه های تاریخی توسعه نیافتگی اقتصادی درایران!

یواش یواش دارد 7 سال می شود که چشم انتظار چاپ ونشر این کتاب: قرن گم شده : حكومت و مردم درايران در قرن نوزدهم در ایران هستم. تا جائی که خبر دارم هنوز این کتاب به وزارت فخیمه ارشاد هم نرسیده است. برای تخفیف بی حوصلگی خودم، فصلی از آن در اینجا گذاشته ام که می خوانید.

۱۳۸۶ مهر ۱۰, سه‌شنبه

وب گردی!

«ناطق نوري: كساني كه خرافات را رواج مي‌دهند، رواني هستند»این مطلب را لطفا بخوانید و بعدپیدا کنید آدمهای « غیرروانی» را! البته که آدمهای روانی از این کارها و از این کارها هم زیاد می کنند. برای سندی در مورد تبلیغ خرافات، به اینجا بنگرید