۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

بلوغ بلاهت:

سال هزار وسیصد و هشتاد و هشت میلادی!
شمسی!
هجری!
یا سال کودتا!
سال بلوغ بلاهت
و سال وصلت زندان با .... آزادی!
سال بمب و شقاوت
سال شکوفه دادن خون
سال بلند جنایت
سال خرابی وویرانی
سال هزار وسیصد وهشتاد وهشت میلادی ست....
میلادی ست...
و من هراسناک
29 ژوئیه 2009
بعدالتحریر:
این چند خط بیات و قدیمی را خودم دوست دارم.
عادت
چشمهاي مان را بسته بودند
و لبهاي مان را دوختند
تا به تاريكي و سكوت معتادمان كنند
ايستاده ايم به تاريكي
چشمهاي مان بسته است و لبهاي مان دوخته
با نعره هاي شكسته در حفره حفره هاي گلوهامان
فرياد مي كنيم
عادت نكرده ايم
عادت نمي كنيم
.

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

قادر جان: منتظریم!


خوانده ام که عزیز نادیده ام قادرجان بلوچ باز راهی بیمارستان شده است از دست این قلب نابکارش که مثل قلب خودم هرچند وقت باید چفت و بست اش را سفت کرد. اگرچه می دانم قادر جان به زودی باز خواهد گشت- یعنی باید که هرچه زودتر برگردد شوخی نداریم قادر جان- ولی گفتم یادآوری بکنم که مبادا بخواهی جر بزنی و یا برنگردی و یا دیر برگردی.

قادر جان باورکن خیلی کارها روی دستهای مان مانده است و تو هنوز خیلی خیلی نوئی.

پس هرچه زودتر حالا که نوشتی « بیمارستانم» خبربده که چفت و بست قلب را سفت کرده اند و باز داری شیطنت می کنی.
آخ که من چقدر دلم برای شیطنت های تو تنگ شده است!

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

ما و این دولت فنر دررفته ما!

نمی دانم آن ساعت های قدیمی مچی که کوکی بود یعنی هنوز کاربه باطری نرسیده بود و باید هرچند مدت آن را کوک می کردی تا کار بکند یادتون هست یا خیر؟ یادم هست هروقت که یکی از فنرهایش در می رفت، عقربه هایش گیج می شدند یعنی با سرعت زیاد عقب و جلو می کردند و آن قدر هم عقب و جلو می رفتند تا کوکش تمام شود. حالا شده کار دولت فخیمه و طرفدارانش- پیش خودتان بماند من حسابی می ترسم- چون اگرچه هیچ وقت مملکت داری نکرده ام ولی درباره اش خوانده ام که شوخی نیست.
باری لطفا بروید اینجا مشاهده می کنید که تعداد کسانی که « بیانیه مجلس خبرگان رهبری» را مضا کرده اند از مرز 65 گذشت- و این خبر دیروز بود.
بعد تشریف ببرید به اینجا که خبرامروز در آن درج شده است و روشن شد که « تاکنون 58 نفراز اعضا بیانیه مجلس خبرگان را تائید کرده اند»
چند نکته:
پاسدارانی که این سایت را می گردانند، هنوز شمارش بلد نیستند!
فکر می کنند که 65 از58 کمتر است!
شاید هم « حساب» شان خوب است ولی مرده شور ترکیب « کتاب شان» را ببرد که انگار تکلیف شرعی دارند تاهمیشه دروغ بگویند!
من که عقل نداشته ام قد نمی دهد! شما را نمی دانم.

پاسخ پروین اعتصامی به ملاحسنی!

یکی از چماق داران حرفه ای هم تازگی ها زبان باز کرده است و خواسته روی شانه سید مهدی کروبی سوار شود و گفت: «کسانی که قدرت جسمانی و عقلانی ندارند چرا موجب می شوند کشور به هم بریزد، شما که نمی توانید عمامه را در سر و دندان های مصنوعی را دهان خود نگه دارید چگونه می خواستید مملکت را اداره کنید»
و ظاهرا نمی داندکه جوابش را 70-80 سال پروین اعتصامی داده بود که
گفت « آگه نیستی کزسردرافتادت کلاه»
گفت« درسرعقل باید، بی کلاهی عارنیست»

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

داستان « گِج رمضون»:

به دوران کودکی و نوجوانی بنده آدمی درخیابانهای آمل سرگردان بود که وضع روحی مناسبی نداشت و به همین دلیل به او می گفتند گِج رمضون - یعنی رمضان دیوانه- که از بد روزگار فتق بسیار پیشرفته ای هم داشت. به حدی که بیضه هایش بادکرده بود و مثل دو تا طالبی اندازه متوسط و زیاد اتفاق می افتاد که درتابستان شرجی آمل رمضان را می دیدیم که درگوشه ای نشسته بود و با سنگ به روی بیضه خویش می کوبید و بعد به صدای بلند گریه می کرد « آخ بمنه از درد!» ( آخ از درد مردم!)
حالا نمی دانم چند و چندین سال بعد این آقای احمدی نژاد مرا به یاد این آدم می اندازد. یکی نیست به ایشان بگوید حالا که 8 روز مانده به پایان دوره با عزل 4 وزیر چرا کابینه خودت را از مشروعیت قانونی انداخته ای! بعد تو و دیگر طرفدارانت زمین و زمان را به توطئه پردازی برعلیه این دولت « مهرورز» متهم می کنید! تا وقتی که خودت هستی دیگران چکاره اند که برعلیه دولت فخیمه توطئه کنند!
و اما نکته جالب این که لابد دقت کرده اید که دو تن از این وزیران- وزیر ارشاد و اطلاعات- در وجه عمده از سوی مقام رهبری منصوب می شوند و شاید- می گویم شاید چون از جائی خبری ندارم- احمدی نژاد می خواهد انتقام برکناری مشائی را با برکناری این دووزیر بگیرد...
اگر حدسم درست باشد، نمی دانم چرا من بیشتر یاد گِج رمضون می افتم....

کجائی خانم رهنورد!

این روایت را که خواندم به نظرم آمد که نیش عقرب از ره کین نیست بلکه اقتضای طبیعت اش این است. یعنی عده ای هستند که جان به جان شان بکنی متقلب اند و فریبکار و کلاه بردار. ملاحظه کرده اید که روی جلد کتابی را منتشر کرده اند ولی اسم متقلب سوم درآن پاک شده است. خوب اگر به اینجا سربزنید نام متقلب سوم هم برشما روشن می شود. اگرچه با آن چه که برایران گذشت فکر نمی کنم سندو شاهد بیشتری مورد نیاز باشد. ولی کار از محکم کاری عیب نمی کند...
جالب نیست آیا آن وقت یکی از این متقلبین دیگران را به تقلب متهم می کند و شرم و حیا هم ندارد!

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

درزیر آسمانِ آبستن باران!

سر به زیر افكنده، زیر لب می گفت.
آه، ‌اگر باران ببارد، باغمان سرسبز خواهد شد.
تك درخت سیب مان هم میوه خواهد داد
پیچك لجباز نیلوفر به دور تك درخت سیب،
سخت تر پیچیده، خواهد رفت،‌بالاتر.
گوشة این باغ،
دانه های لوبیاو هندوانه، بذر نعناع هم، خوش خوشك
سینة سخت زمین را پاره كرده، شرمسارانه،
سر زنند ازخاكها بیرون.
آه اگر باران ببارد،
بركه های نیمه خالی، می شود پُر آب،
بركه پُرآب، پُرماهی،
نهرهای خشك و ماسیده، می شود جاری دو باره،
كشت زار تشنه را، می كند سیراب.
رودخانه می تواند باز، لب كند تر،
مشت كوبد سخت تر بر صخره و بر سنگ،
ره گشاید تا به دشت نیلی دریا.
گفتمش،‌آری، اگر باران ببارد
دشت های سوخته، سیراب
برکه های خشک، می شود پرآب
ازبرای رویش و روئیدن گل بوته های شاد وخندان لب،
آب كافی نیست.....
شخم باید زد،
كود باید داد،
بذرها پاشید،
دیده بانی كرد،
ووجین باید،
باغ را بایدبرای رویش و روئیدن گلها مهیا كرد،
آب كافی نیست.
دیر شاید، لیك آسمان آبستن باران،
زایمان ابر نزدیك است.
باغ را باید مهیا كرد.
باغ را باید مهیا كرد.
ژوئن 1989

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

طبقه جدید

درمقاله ای که اخیرا در وبلاگ نیاک منتشر کردم نوشتم که «پوسته نظام اقتصادی ما سرمایه داری است ولی وقتی این پوسته را کنار می زنیم، چنان معجونی سر بر می زند که با هیچ الگوی شناخته شده ای جوردرنمی آید». البته این نوشته در سایت البرز و روزنامه اعتماد و بعد در اعتماد ملی هم منتشر شد. پدرآمرزیده ای به من ایمیل زد که این دیگر چه حرف مزخرفی است که می زنی. این حرفها دیگر کهنه شده است. این نظام، سرمایه داری است و سرمایه داری هم همین است. مانده بودم که چه پاسخی برایش بنویسم! البته امیدوارم که آقای ابراهیم نبوی دیگر وارد مباحثه نشده و از « کارآفرینان»- همان گونه که مدتی پیشتر درباره شهرام جزایری اظهار فضل کرده بود- دفاع نکنند. و اما، وقتی آدم خوش شانس باشد، شاهد از غیب می رسد. می خواستم بگویم این نظام یک « سرمایه داری گانگستری» است. بعد دیدم به گانگسترها ممکن است توهین بشود. چون گانگسترها- تا جائی که من خوانده ام برای خودشان کد رفتاری دارند. حالا این که من و امثال من این کدها را می پذیریم یا خیر فرع قضیه است. بهتر دیدم که نظام اقتصادی ایران را « رانت خواری مسلحانه» بنامم که «طبقه جدیدی» درآن شکل گرفته است! البته این نظام را ازهرچه نه بدتر خودم در آورده ام. ولی اجازه بدهید، فعلا یک سند ارایه بدهم. اول به این عکس بنگرید. بظاهر عکس بی خطری است. یک مقام حکومتی برای بازدید به کارخانه ای رفته است.















آنکه به دوربین نزدیکتر است سید حسین میرکاظمی مدیر عامل کارخانه دنیای فلز دراتوبان کرج است. حالا در ایپزود دوم به عکس دیگری از همین سید حسین میرکاظمی بنگرید.





















که همان گونه که مشاهده می کنید، دارد سلاح مرگ بارش را جابجا می کند. به احتمال زیاد دردفاع از کودتائی که در 22 خرداد اتفاق افتاد، به سینه و یا چشم یا مغز انسان آزاده ای هم شلیک کرده است. سئوال اول، در کجای دنیا، شما مدیرعامل کارخانه ای را سراغ دارید که به این شکل و صورت مسلح بوده و جزوعوامل کشتار حکومتی باشد؟ سئوال دوم، چه شد و چه پیش آمد که مدیرعامل یک کارخانه خود را موظف به شراکت در کشتار دیده است؟ خودتان را خسته نکنید. جریان از آن چه که به نظر می رسد بسی ساده تر و سرراست تر است. متاسفانه در نظامی که با آزادی فردی و امنیت اجتماعی شهروندان تضاد و تناقض آشتی ناپذیر دارد، سازمان دهی گروههای رسمی و غیررسمی آدمکشان حرفه ای و نیمه حرفه ای تعجبی ندارد. در کنار ارگان های رسمی سرکوب، این نوع نظامها به آدمکشانی از این نوع نیز نیاز دارند تا چند روزی بیشتر بر عمرننگین خویش بیفزایند. برای این که پاسخ کنجکاوی خودرا بگیرید حالا
توجه شما را به این سند جلب می کنم.
















همان طور که مشاهده می کنید، سید حسن میرکاظمی علاوه برکارخانه نام برده مدیرعامل دو شرکت دیگر هم هست و بالغ بر 175 میلیاردتومان هم از بانک کشاورزی وام ستانده و بالاترین بدهکان بانک کشاورزی هم هست و تازه در6 ماه گذشته هم دیناری به بانک نپرداخته است. حالا بانک کشاورزی چرا به مدیرعامل کارخانه دنیای فلز و پارسیان فلز وام می دهد، نه به من مربوط است و نه به شما. البته در این سند رسمی یک « اشتباه» تایپی هم وجود دارد که برای 40 درصد از این وامها- یعنی 70 میلیاردتومان هیچ وثیقه ای هم داده نشده است. این به گمان من نمی تواند درست باشد. سید حسن میرکاظمی در عکس دومی که گذاشته ام « وثیقه اش» را به کمرش بسته است!
واما، به شهادت همه آن چه که در گذر سالها نوشته ام من درباره سرمایه داری قانونمند هم توهمی ندارم واما دوستانی که هنوز گرفتار این توهمات هستند بدانند تا موقعی که این « طبقه جدید» از زندگی اقتصادی و سیاسی ایران حذف نشود، شما نظام سرمایه داری هم نخواهید داشت. ممکن است درآینده نظام اقتصادی ایران به صورت « سرمایه داری گانگستری» دربیاید، ولی فعلا بهتر است آن را یک نظام « رانت خواری مسلحانه» بنامیم. این نکته هم به ذکر می ارزد که اگردیده بصیرتی باشد، می بیند و می شناسد که وقتی آقای احمدی نژاد از مبارزه با فساد حرف می زند، منظورش به واقع ایجاد چه گونه نظامی درایران است!
و اما از حامیان دولت کنونی که ازحل مسایل از مجرای« قانونی» سخن می گویند ممکن است به مردم توضیح بدهند که چرا در این مورد و موارد دیگر شبیه به این از« قانون» استفاده نمی کنند؟

۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه

«25 میلیون رای» و دوتاونصفی بسیجی سرگردان!

دریادداشتی به شکوه برآمده بودم « با سی سالگی حکومت اسلامی، این دیگر چه نوع اسلامی است که درآن دروغ گفتن انگار به صورت یک تکلیف شرعی حکومت گران درآمده است!»
دوست مذهب باور من درایمیلی به من پرخاش کرد که از تو انتظار نداشتم که این گونه قضاوت کرده و ایمان دیگران را به بازی بگیری. مانده بودم چه پاسخ بدهم. ولی آدم وقتی شانس بیاورد شاهد از غیب می رسد.
درسایت فارس نیوزخواندم « تا لحظه مخابره اين خبر، رئيس جمهور در ازدحام شديد جمعيت استقبال‌كننده محاصره شده و پيش‌بيني مي‌شود ديرتر از زمان مقرر براي سخنراني به حرم مطهر رضوي برسد»
همین سایت، « گزارش تصویری» این ازدحام جمعیت را هم دردسترس گذاشته است. بفرمائید این هم ازدحام شدید جمعیت؟
به قول معروف پیدا کنید پرتقال فروش را!

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

آه ای ستاره ها!

نشسته ام تنها،
و مرغ بی قرار خاطره ام
پر می زندتاسرزمین خوب رفاقت ها
می بینم
«بت های» نازنین نوجوانی من،
هر یك ستاره اند، نه یك بت...
یك ستارة نورانی
و آسمان، آن گونه پرتلاطو و زیباست
كه در روزگار كودكیم حتی، این سان، زیبا نبود، هرگز..
از عمق سینه،
سینة لبریز كینه ام، فریاد می كشم...
بت، باید كه بشكند...
خواهد شكست..
اما ستاره ها، هرگز...
با آن كه آسمان
لبریز از ستارة رخشان است
اما زمین هنوز،
منزل گه مقدس این پاره های نورانی است
اما زمین هنوز...
آه ای ستاره ها...
ای ستاره های سحر
آغاز صبحدم....
مباركمان باد...

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

کی گفته دروغ گناه کبیره است؟

وقتی این نامه را خواندم نمی دانستم باید بخندم یا از غضب گریه کنم! 40 سال است دورازایران زندگی می کنم و چندین سال است که حتی برای چند روز یا هفته هم درایران نبوده ام و آن گونه که از قرائن برمی آید، بعید است به این زودی ها چشمم به جمال ایران روشن بشود. ولی نمی دانم براین کشور چه رفته است. که یک مقام رسمی مملکتی آنهم در نامه ای که به قول خودش به امام زمان می نویسد این قدر گستاخانه و حتی می گویم ناشیانه دروغ می گوید و این همه دروغ می گوید! یادم هست وقتی بچه بودم درآن سالهای خیلی دور، ملای محل مان می گفت، دروغ « گناه کبیره» است! حالا با سی سالگی حکومت اسلامی، این دیگر چه نوع اسلامی است که درآن دروغ گفتن انگار به صورت یک تکلیف شرعی حکومت گران درآمده است!
این هم یک افشاگری درباره بعضی از دروغ های این نامه!
یکی دیگر از کسانی که انگار تکلیف شرعی دارد که دروغ بگوید در اینجا مدعی شده است: «اگر اكنون راي‌گيري مجدد انجام شود از آن 13 ميليون شايد سه الي چهار ميليون بيشتر راي ندهند، بنابراين آينده براي آن‌ها به هيچ عنوان موثر نيست»
آقای بادامچیان اگر خودت به آن چه که می گوئی باور داری اثباتش کاری ندارد. بیائید و نه به زغامت شورای نگهبان- که دیگر مشروعیتی ندارد- بلکه ناظران سازمان ملل متحد انتخاباتی آزاد برگزار کنید تا این « اخلال گران» به واقع رسوا بشوند و معلوم بشود که شما و سرلشگر بسیجی دروغ نمی گوئید! جالب این که آقای سرلشگر اگرچه امام زمان را « مهدی جان» می نامد ولی خودش به عنوان « سرلشگر بسیجی» نامه اش را امضا می کند!

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

چماق را عشق است!

«....« انقلاب مشروطه » می كنیم ، ولی 15 سال بعدش با رضا خان قلدر طرف می شویم كه حتی ظواهر همان مشروطه نیم بند را هم بر نمی تابد. و رضا شاه [ همان رضا خان قلدر] هم با فحش و فضیحتی نا گفتنی از سرزنان چادر بر می دارد و سر همة ایرانیان «كلاه پهلوی » می گذارد [ یعنی متجدد شدن ما هم انگار بدون چماق غیرممكن است ! ]. غیر از این است آیا كه متجدد شدن چماقی مارا به جائی رسانیده است كه در سالهای پایانی همان قرن- پس از یک انقلاب عظیم ضدخود کامگی دیگر، باید پاسخ گوی مكتب « یا روسری، یا توسری» بشویم و چیزی نمانده كه همگی برای انكه آن دنیایمان از دست نرود عمامه و چادر به سر كنیم! ...»

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

قطع نامه

نظر به این كه:
سینه های عاشق شقایق وحشی را
در پای كوههای تا به فلك
با خنجری زكینه دریدید
نظر به این كه:
ماهیان سبز نجابت را
از آبهای زلال
به گنداب های مانده ز تاریخ
رانده اید
نظر به این كه:
آسمان آبی یك رنگی ها را
با آن همه پرندة خندان در پرواز
با گرد وبا غبار تباهی ها
با دوده های مكر وریاكاری آلودید
نظر به این كه:
قناری های خسته و عاشق را
در چهارراه های رفاقت
تك تك
گاهی گروه وار
بردارهای جنایت كشتید
نظر به این كه:
میهمانی زنبق ها را
دردره های شادی و خوشحالی
در پای كوه عشق
با دشنه و چماق و مسلسل برچیدید
ما
شركت كنندگان این تظاهرات تاریخی اعلام می كنیم:
بین شما و ما
با این همه ستم كه به ما رفت
با بركه بركه خون كه بین ما و شما جاری ست
بین شما وما
دردادگاه عادل تاریخ
باید كه سرب قاضی وحاكم باشد
باید كه سرب داغ....

۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

یک گاف کوچولو!

به آن چه که آقای احمدی نژاد درطول انتخابات درباره دست آوردهای « جمهوری اسلامی» در26 سال اول حیاتش گفت نمی پردازم ولی فعلا ادعا می کند که «ملت ایران راه سی ساله و چهار ساله را مورد تأیید مجدد قرار دادند» . خوب بر منکرش لعنت. نمی دانم این دیگر چه حکمتی است که همین مردم که دوره 4 ساله را مورد تائید مجدد قراردادند الان از ایشان می شنوند که «باید در دولت تغییراتی ایجاد کرد و این تغییرات قابل توجه خواهد بود. ‌ما نیاز به تجدید آرایش تیم دولت داریم،چرا که باید ظرفیت‌های جدیدی ایجاد کنیم. باید خودمان را برای دوره جدید آماده کنیم. بنده همه همکارانم تشکر می‌کنم، بعضی از همکاران من خوب کار کردند و توانایی و آمادگی ادامه کار در دوره جدید را دارند، برخی هم هستند که خوب کار کردند اما برای دوره جدید که کار و تلاش، وسعت و عمق بیشتری دارد، توانایی ندارند. بعضی‌ها هم در حد انتظار مردم کار نکردند و طبیعی است که باید آرایش جدیدی ایجاد کنیم»
من فکر می کنم یک جای کار می لنگد. یعنی درشرایطی که خودش به این نکته ها اشاره می کند، آن وقت آیا به واقع مردم همه این بی کفایتی ها را تائید کرده اند! راستی شما چی فکر می کنید؟
بعدالتحریر:
برای این که ازیادمان نرود. خس و خاشاک کیه؟
این یکی را هم ببینید.!

آی دزد! آی دزد!

حدودا یک ماه پیش مقاله ای درباره اقتصادایران در نیاک منتشرکردم. بعد نسخه ای از آن را برای عزیزانم در سایت البرز فرستادم که در اینجا منتشرش کردند. پس از آن روزنامه اعتماد این مقاله را دراینجا منتشر کرد و بعد نوبت رسید به روزنامه اعتماد ملی که در اینجا همین مطلب را منتشر کرد. حالا بماند که دیدم در سایت ها دیگر هم این نوشته ناقابل بنده را منتشرکرده اند.
بعد از این همه کوکاکولائی که برای خودم باز کرده ام نمی دانم شکوه به کی باید ببرم که امروز دیدم که درهمان روزنامه اعتماد سارقی به نام « مجید سلیمی بروجنی» با افزودن یک یا دو جمله در ابتدا- احتمالا برای رد گم کردن- و زدن بعضی جمله ها در این جا و آن جا و به خصوص با حذف بخشی از آمارهای من، ، بخش عمده ای از این نوشته مرا بدون کوچکترین تغییر درآن تحت عنوان « اقتصاد ایران و مصائب پیش رو» به نام خودش منتشر کرده است!
اگرحوصله دارید خودتان متن سرقت شده آقای سلیمی بروجنی را با نوشته بنده مقایسه بفرمائید تا این نکته برای شما روشن شود.
خواستم نامه ای به مسئولان روزنامه اعتماد بنویسم ولی دیدم بهتر است وقتم را تلف نکنم. درآن آباد شده، ظاهرا رئیس جمهور و شورای نگهبان و وزیرکشور و روزنامه نگار و محقق اقتصادی اش همه انگار در تقلب با یک دیگر مسابقه گذاشته اند.

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

رفوزه ای داداش! رفوزه!

اگرچه نتوانستم کل فیلم فرمایشات تلویزیونی امشب رئیس جمهور منتخب شورای نگهبان را ببینم ولی متن کامل آن را خوانده ام و پاره هائی از آن را در تلویزیون دیده ام.اولین نکته ای که به نظرم رسید این بود که قرارا زعمای قوم هم به این نتیجه رسیده اند که یکی باید نخ این آقا را بکشد والی باز می رود بالای منبر و برای نظام مشکلات بیشتری ایجاد می کند. برای اولین بار دیدم که از روی کاغذ حرف می زد تا یک مرتبه باز ترمزش نبرد و حرفهای خنده دار و مشکل آفرین نزند. جالب بود که حتی یک بار هم از « خس و خاشاک» سخن نگفت و حتی همان خس و خاشاک ها هم عزیز شدند! و این خودش خوب است....
متن کامل

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

جوک های غم انگیز!

رئیس‌جمهور منتخب شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که جایگاه ایران در میان کشورها در سال 1392 چگونه خواهد بود، گفت: «در سطح بین المللی هم اکنون جایگاه بالایی داریم، اگر چه برخی دشمنان سعی کردند با برخی حرف‌ها بر روی خورشید خاک بپاشند، اما ایران در حال درخشیدن است»
خودتان « درخشیدن» را در اینجا مشاهده کنید.
حالا که دارم از جوک های غم انگیز حرف می زنم پس به این نکته هم در فرمایش ایشان توجه بفرمائید:
«وی در مورد موضوع مسکن نیز گفت: بر اساس محاسبات حدود 30 درصد مردم بدون دریافت کمک‌های دولت به تامین مسکن خود قادرند اما 70 درصد به پشتیبانی دولت نیاز دارند که در این زمینه‌ برنامه‌ریزی‌های خوبی شده است. احمدي‌نژاد با تاكيد بر مسئله اشتغال گفت: ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که برای به‌دست آمدن شغل مناسب باید 70درصد متقاضیان مستقیم و یا غیر‌مستقیم از حمایت دولت برخوردار شوند»
اگربخواهم این ادعاها را به زبان ساده ای بیان کنم این که 70 درصد جمعیت به کمک های مستقیم و غیر مستقیم دولت نیازمندند- یعنی بی تعارف در وضعیت مالی مناسبی نیستند. ولی در اینجا می خوانیم که مجلس فخیمه تصویب کرده است که فقط به دو دهک کمک یارانه نقدی پرداخت شود.
می پرسید بقیه چه می شود!
من غیب گو نیستم ولی بعید نمی دانم که آنها هم به جمعیتی که « خس و خاشاک » نامیده شده بودند بپیوندند!

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

تاریخ دروغ نمی گوید.

نمی دانم چه حکمتی است که خود کامگان در همه طول وعرض تاریخ مثل هم اند. آن قدر درباره « قدرقدرتی» خویش به خویش دروغ می گویند که باورشان می شود که به واقع قدرقدرت اند. هروقت که این چنین می شود یاوه تر از همیشه سخن می گویند و بی حیا تر هم قداره می بندند. ولی دیری نمی گذرد که ورق از سوی دیگر بر می گردد و چون بادکنکی متورم می ترکند....

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

بازخوانی یک نقد « سکسی» در باره « رساله مدنیه»

درحول و حوش مشروطه خواهی درایران کتابی منتشر شد به نام « رساله مدنیه» که درباره نویسنده اش اطلاع بیشتری نداریم. فقط می دانیم که درآن به سه وجه زندگی درایران آنروزانتقاد شده بود. تعدد زوجات، حجاب نسوان و طلاق. آدم نه چندان شناخته شده ای به نام مشیرالاطباء بر این کتاب نقدی نوشته است که متن این نقد 9 سال پیش به همت استاد محمد گلبن در کتاب « گلزارخاموش- نشررسانش، 1379»(1) منتشر شده است. این جواب، از چند نظر خواندنی و جالب است