۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

هدفمند کردن یارانه ها:

مصاحبه با رادیوی راه کارگر
رادیوی راه کارگر با من درباره هدفمند کردن یارانه ها به صحبت نشست. دوست داشتید می توانید به مصاحبه دراینجا گوش کنید.

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

ریشه ها و علل گستردگی فساد مالی و اقتصادی درایران

درخبرهاآمده است که « رییس قوه قضاییه از شناسایی و دستگیری یك باند بزرگ مفاسد اقتصادی در یكی از شركت‌های دولتی خبر داد و گفت: افراد این باند توانسته‌اند با جعل اسناد دولتی و قضایی، میلیاردها تومان به حقوق مردم و بیت‌المال خسارت وارد کنند كه فقط اختلاس یک نفر از آنان 6 میلیارد تومان است» (1). رئیس قوه قضائیه از کشف این مفسدان اظهار خوشحالی و از وجود این مفسدان درساختار سیاسی و اقتصادی ایران اظهار تاسف کرده است. واقعیت اما این است که موارد فساد مالی و اقتصادی درایران اندکی زیادی زیاد است.....
متن کامل

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

مصدق دموکراتی پایدار

اگرنخوانده اید، حتما، حتما بخوانیدش.

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

به یاد و به احترام دکتر محمد مصدق

مگر می شود به ۲۹ اسفند رسید و یادی نکرد از پیراحمدآباد که انگار "پیر" به دنیا آمده بود ولی خیلی خیلی "جوان" بود که از دنیا رفت. با همه یاوه هائی که علیه مصدق بافته می شود- نوبرترین اش لاطائلاتی است که فرزند ارشد کاشانی به هم بافته است*- ولی مصدق نه فقط « دردایران» را خیلی خوب شناخته بود بلکه راه های برون رفت را هم نیک می دانست.

هرآن کس که نطق کوبنده اش را در جریان تغییر سلطنت بخواند و بدون حب و بغض دلایل مخالفت مصدق با شاه شدن رضا خان را بشنود درمی یابد ای کاش دیگرانی هم بودند که همانند مصدق مضار خودکامگی را فریاد می زدند. می دانیم که این گونه نمی شود و جامعه ایرانی ما ۱۵ سال بعد از انقلاب مشروطیت متاسفانه به ساختار سیاسی ماقبل مشروطه باز می گردد. خودکامه جدید که تظاهرات « تجدد طلبی» هم دارد از جمله کلاه پهلوی را اجباری می کند. پیر احمد آباد برای ۸ یا ۹ ماه از خانه به درنمی آید و پاسخ اش هم روشن است و به واقع عبرت آمیز- نه می خواهد زیر بار خودکامگی برود و نه می خواهد « قانون شکنی» بکند و این دقیقا استدلالی است که مصدق ارایه می دهد. در۱۳۰۸ با نصرالله فلسفی قراردادی امضا می کند برای ترجمه کتاب « تمدن قدیم» نوشته فوستل دوکولانژ و قرار می گذاردصفحه ای " ۶ قران" به او بپردازد- که به احتمال زیاد برای آن موقع پول قابل توجهی بود- و بعد التماس دعا هم دارد" عقیده بنده تغییر نکرده" « استدعا دارم که هیچ اسمی از بنده درکتاب برده نشود»[نامه های مصدق جلد دوم ص ۶۷] « البته مجانی بودن کتاب را هم درروی جلد و درصفحه بعد قید خواهند فرمود». بعد با خبر می شویم که « مبلغ سیصد تومان که مرقوم فرموده اید توسط حامل تقدیم» شد. وجهی که درآن موقع با آن احتمالا می شد درتهران خانه ای خرید!
۲۲ سال بعد پیراحمد آباد نخست وزیر می شود. هنوز جوهر فرمان نخست وزیری اش خشک نشده به شهربانی کل کشوردستور می دهد « درجراید ایران آن چه راجع به شخص این جانب نگاشته می شود هرچه نوشته باشند و هرکس که نوشته باشد نباید مورداعتراض و تعرض قرار گیرد.... به مامورین مربوطه دستور لازم دراین باب صادر فرمائید که مزاحمتی برای اشخاص فراهم نشود» [ نامه های مصدق جلد اول ۱۶۵]. و بعد ترکیبی از مرتجعین داخلی و اربابان خارجی شان کودتای ننگین ۲۸ مرداد را سازمان می دهند و نه تنها تجربه ارزشمند ایرانی ها با دولتی که به خاطر ابزار عقیده به زندان شان نیندازد به آخر می رسد بلکه دو باره بر می گردیم به حاکمیتی قانون ستیز. پیراحمد آباد به سه سال زندان محکوم می شود. در۷ مرداد ۱۳۳۵ یعنی کمی مانده تا اززندان به درآمده و به تبعید دائم به احمد آباد برود نامه ای به سرلشگر آزموده- دادستان ارتش- می نویسدوبدون این که حرفش ابهامی داشته باشد می گوید" من ازآن رای دادگاه فقط آن قسمتی را قبول می کنم که عنوان «جنابی» را از من سلب کرده است چونکه همیشه از این عنوان پوچ و توخالی متنفر بوده ام» [همان ص ۲۷۳]

چه در آن ۲۵ سال بعد از مرداد ننگین ۱۳۳۲ و چه در این ۳۱ سال گذشته دولتمردان از هیچ کوششی برای پاک کردن یادو خاطره پیرمرداحمد آباد از ذهن ایرانی ها کوتاهی نکرده اند. کم نبوده اند قلم به مزدانی که بدون این که به واقع سندی ارایه نمایند مصدق را «جاه طلب» و «نام جو» و «غیردموكرات» خوانده اند. جالب این که در نظر نگرفته بودند که پیراحمد آباد اگر هیچ نكرده باشد و اگر هیچ نكته مثبتی نداشته باشد، حداقل این هوشمندی و درایت را داشت كه وقتی شنید می خواهند برای قدردانی از او مجسمه بریزند، رسما با صدور بیانیه ای و :

« بصدائی رسا كه تا پایان حیات و بلكه بعد از مرگ من اثر خود رادر ضمیر وطن پرستان بگذارد اعلام می كنم كه به لعنت خداو نفرین رسول گرفتار شود هر كس كه بخواهد در حیات ومماتم بنام من بتی بسازد و مجسمه بریزد زیرا هنوز رضایت وجدان برای من حاصل نشده و آنروز كه بخواست خداوند این مقصود حاصل شود تازه نشانه انجام وظیفه است كه هر كس بدان مكلف می باشد و حقا سزاوار خوشباش پاداش نیست » [i]

واما، پی آمد این درایت را می بینیم. هنوز كه هنوز است معاندان او، پس از این همه سال مذبوحانه می كوشند تا موقعیت و مقام مصدق را در ذهنیت مای ایرانی مخدوش نمایند و ما را به زغم خود از این « اشتباه تاریخی» در باره مصدق در بیاورند. ولی، آنچه كه می شود درست در نقطة مقابل خواسته ها واهداف این جماعت است. مصدق سرفرازتر از همیشه، هم چنان به عنوان نماد سیاستمداری ایران دوست و صادق برجسته تر می شود و این معاندان اویند كه در پیله خود تنیده رسوا تر و بی آبروتر می شوند. مصدق در ۶۶ سال پیش در مجلس، از نویسندگان مطبوعات خواست «خدمت تنقید از او و طرح اورا بعهده تاریخ واگذارند »[ii] و امروز، با همه كوششی كه مكی ها و كاشانی ها و زاهدی ها و دیگر معاندان او كرده اند و می كنند، من یكی تردید ندارم، تاریخ قضاوت خویش را كرده است. پیراحمدآباد، نه مجسمه ای لازم دارد و نه ضروری است تا خیابان و میدانی به نام او نامگزاری شود. این ترفندها ارزانی مردگان!

به احترامت از جایم بر می خیزم و دربرابرت تعظیم می کنم.

* این مصاحبه در سایت فارس نیوز منتشر شده است که از تاریخ دقیق اش بی خبرم. دوستی متن را برای من ایمیل کرد.
[i]به نقل ازنطق ها مكتوبات مصدق، جلد دوم، دفتر سوم، انتشارات مصدق، اسفند 1350، ص 50
[ii] بنگريد به حسين كي استوان: سياست موازنه منفي، جلد اول، انتشارات مصدق، 1355، ص 231

گاف جدید آقای احمدی نژاد

آقای احمدی نژاد درتلویزیون گفت که اگر درآمد دولت از محل اجرای این قانون، ۲۰ هزار میلیارد تومان باشد، دولت بین ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان ماهانه می‌تواند به مردم یارانه نقدی بدهد، اما اگر درآمد دولت تا ۴۰ هزار میلیارد تومان افزایش یابد، دولت می‌تواند بین ۶۰ تا ۷۰ هزار تومان یارانه نقدی پرداخت کند. و بعد خواستار شد که اجرا یا عدم اجرای این قانون با همه پرسی مشخص شود.
اگرچه روشن نیست که به چه تعداد از ایرانیان قرار است این یارانه ها پرداخت شود ولی اگربراساس خوشه بندی خود دولت فرض کنیم که دو خوشه اول به این دلیل که زیر خط فقر زندگی می کنند این یارانه نقدی را دریافت می کنند، درآن صورت دولت باید به 47 میلیون نفر یارانه نقدی بدهد. همین که این عدد روشن می شود، کل محاسبات آقای احمدی نژاد درهم می ریزد وروشن می شود که ایشان باز چیزی گفته اند برای این که چیزی گفته باشند. یعنی حتی اگردرآمد دولت از منبع حذف یارانه ها 40هزار میلیاردتومان باشد، طبق قانون دولت تنها می تواند 20 هزار میلیاردتومان را صرف پرداخت یارانه نقدی بکند درحالی که کل هزینه پرداخت 60 هزارتومان به هر نفر، درسال 33هزار و 840 میلیاردتومان می شود که از پولی که دولت طبق قانون می تواند توزیغ نماید 13 هزار و 840 میلیاردتومان بیشتر است. و اگرحد بالا را در نظر بگیریم و آقای احمدی نژاد بخواهد به هر نفر 70 هزار تومان بپردازد، کل هزینه سالیانه 39هزارو 480 میلیارد تومان می شود که تقریبا دو برابر پولی است که در اختیار دولت است. یعنی آقای احمدی نژاد نه فقط اقتصادش خراب است بلکه ظاهرا حساب اش هم تعریفی ندارد.
برای این که فکر نکنید دارم درباره دولت مهرورز « سیاه نمائی» می کنم، اضافه کنم ارقامی که درباره قانون کنونی هم می دهد نادرست است. یعنی اگر قانون کنونی اجرا شود دولت درسال اول 10 هزار میلیاردتومان برای توزیع نقدی پول خواهد داشت و اگر این پول را بین 47 میلیون نفر تقسیم کنید، سهم ماهیانه شان می شود 17730 تومان نه 30 تا 50 هزار تومانی که آقای احمدی نژاد مدعی می شود.
و اما به نظر می رسد آقای احمدی نژاد و مشاورانش دراین مضحکه « هدفمند کردن یارانه ها» اگرچه به یک طرف معادله توجه می کنند که اگر درآمدشان بیشتر بشود دولت هم می تواند به دریافت کنندگان یارانه نقدی، وجه بیشتری بپردازد ولی از وارسیدن پی آمدهای رسیدن به این درآمدهای بیشتر – یعنی این که قیمت ها باید بیشتر افزایش یابد تا این درآمدهای اضافی به دست آید- غفلت می کنند. پیشتر هم دراین باره نوشتم که به گمان من، این دولت با همه شعارهائی که می دهد قانون هدفمند کردن یارانه ها را اجرا نخواهد کرد و الان هم گمان می کنم که آقای احمدی نژاد اولین قدم عملی را برای کنار گذاشتن این قانون برداشته است.

دراین ساعات آخر سال کهنه، از فرصت استفاده کرده و برای همه هموطنان عزیزم درداخل و خارج ایران آرزوی سلامت و بهروزی دارم و امیدوارم که درسال جدید از همه بلایای ارضی و سماوی مصون بمانند.
معترضه: در اینجا خواندم که آقای احمدی نژاد ازیارانه گرفتن 60 میلیون نفر حرف زده است. با توجه به این رقم، گاف آقای احمدی نژاد بسیار بزرگتر می شود. یعنی اگر بخواهد ماهی 70 هزارتومان به آنها بپردازد دولت به بیش از 50 هزار و 400 میلیاردتومان نیازمند است و برای این که این درآمد به دست آید، باید اندکی کمتر از 124هزارمیلیاردتومان یارانه حذف شوند تا باتوجه به مالیاتی که باید به خزانه پرداخت شود و 50% که می تواند صرف این کار بشود، این مبلغ درته دیگ باقی بماند.

۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

کلک مرغابی!


اگرچه آمار طلاق درکشور رو به افزایش است ولی با یک کلک مرغابی حضرات درایران نموداری منتشر کرده اند که در نگاه اول به نظر می رسد این آمار سیر نزولی دارد. این هم نمودار از این سایت:
البته من نمی دانم از کی تا بحال ارقام را از چب به راست می نوشتیم که حالا دراین نمودار این گونه آمده است؟ نمی دانم شاید این کار هم حکمتی دارد که کسانی چون من قادربه درک این حکمت نیستند!
الله اعلم....

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

« اقتصاد اول منطقه» و مصیبت یارانه ها؟

« اقتصاد اول منطقه» و مصیبت یارانه ها را در مردمک بخوانید.

درباره حداقل مزد درایران:

درخبرها آمده است که با 15% افزایش حداقل مزد کارگران درسال 1389 به 303048 تومان رسید . نکته این که اگرچه قرار است بخشی ازیارانه ها- که هنوز به درستی از میزانش بی خبریم- درسال جاری حذف شود و طبیعتا میزان تورم هم درا قتصاد افزایش خواهد یافت ولی دولت، میزان تورم را تنها 11 درصد محاسبه کرده است. دبير سابق كانون عالي شوراي اسلامي كار كشور، معتقد است که سال آینده سال فقر و گرسنگی کارگران خواهد بود چون به اعتقاد او، حداقل مزد برای یک خانوار 4 نفره باید 526 هزارتومان باشد که حداقل مزد تعیین شده از این میزان تقریبا 74 درصد کمتر است. یکی از اعضای اتحادیه آزاد کارگران ایران می گوید که اگرچه دولت میزان حداقل مزد را براساس تورم 11 درصدی افزایش داده است ولی برآوردهای موجود حاکیست که تنها از هدفمندکردن یارانه ها تورم 37 درصد افزایش خواهد یافت . نائب رئیس مجلس شورای اسلامی کمی خوشبینانه تر معتقد است که تورم سال آینده 25 درصد خواهد بود و با این حساب تردیدی نیست که میزان تورم سال آینده دراین محاسبات کم برآورد شده است. آن چه که ناروشن است شیوه محاسبه میزان حداقل مزد درایران است و ازآن مهم تر، رابطه اش با خط فقر هم ناروشن است. اگرچه تا جائی که خبر دارم دولت یک خط فقر رسمی اعلام نکرده است ولی درعین حال خبر داریم که به گفته علی دهقان کیا درشرایط امروز ایران برای مصرف 2300 کالری روزانه- میانگین جهانی- 3650 تومان لازم است . اگرمیانگین خانوار را 4 نفر در نظر بگیریم- فقط برای این که این خانوار به اندازه مورد نیاز غذا بخورد، هزینه روزانه 14600 تومان و هزینه ماهانه هم 438000 تومان خواهد بود. برای هزینه های غیرغذائی هم اگر30% به این هزینه ها بیفزائیم، میزان حداقل- برای این که این خانوار از یک حداقل ممکن برخوردارباشد، ماهی 569400تومان خواهد بود. درمقایسه با این حداقل، حداقل مزد تعیین شده از سوی دولت ماهی 266352 تومان، یعنی روزی 8879تومان کسری دارد. جالب توجه این که درجلسه شورای عالی کار، کارفرمایان به توجه به ادعای دولت که تورم سال آینده 11.3 درصد خواهد بود، اعلام کرده بودند که « اگربحث افزایش بیش از10درصد حداقل دستمزد 89کارگران درنشست سه جانبه مطرح شود، جلسه را ترک خواهند کرد» . علی دهقان کیا عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار استان تهران ولی می گوید که از طریق کمیته های بررسی مزد 28 استان به این نتیجه رسیده اند که فقط در بخش مربوط به مواد غذائی، 33 کالا نسبت به سال گذشته افزایش قیمت داشته و میانگین افزایش هم 33.7 درصد بوده است. درپست قبلی آمارش را به دست داده ام که قرار است دولت فخیمه به 61 میلیون نفر ماهی 13661 تومان یارانه نقدی بدهد و این درحالی است که علاوه بر6 برابر شدن قیمت بنزین و ده برابر شدن قیمت گازوئیل، 25 میلیون مشترک برق و گاز باید ماهی نزدیک به 30000تومان اضافه بپردازند تا دولت بتواند به آنها 13661 تومان یارانه نقدی بدهد.....
چه خواهد شد؟ نمی دانم. ولی آقایان: تا دیر نشده کاری نکنید که نه از تاک نشانی بماند نه از تاک نشان!
یادتان باشد، ما گفتیم....

۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

درهم اندیشی: هم استراتژی هم تاکتیک!

بعد از فیلترشدن « نیاک» و مشکلات دیگری که پیداکردم، وبلاگ دیگری راه انداخته ام که می توانید این مقاله را درآن بخوانید.

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

«انقلاب اقتصادی» آقای احمدی نژاد!

چیزی نمانده است که « هدفمند کردن یارانه ها» درایران به صورت یک تراژدی تمام عیار دربیاید. پس از کش وقوس های بسیار بالاخره قرار شد که قانون هدفمند کردن یارانه ها که از سوی مجلس تصویب شده است به اجرا دربیاید. دولت هم اعلام کرده است که سهم هر نفر از این یارانه ها ماهی ۱۳۶۶۱تومان خواهد بود.

آن چه که جالب است این که برای این که دولت بتواند ۱۰۰۰۰میلیاردتومان را بین ۶۱ میلیون نفر تقسیم کند لازم است که ۲۴۶۰۰میلیاردتومان یارانه ها حذف شوند- چون باید ۲۳ درصد هم مالیات به خزانه پرداخت شود. برای رسیدن به این رقم- اگر قیمت بنزین را ۶ برابر بکنیم و گازوئیل را هم به ده برابر قیمت کنونی آن بفروشیم کل درآمد دولت از این دو منبع درسال می شود ۱۵۶۲۲ میلیاردتومان که نزدیک به ۹۰۰۰میلیاردتومان کسری دارد. برای رفع این کسری هم لازم است ۲۵ میلیون مشترک برق و گاز سالی ۳۵۹۱۲۰ تومان بیشتر بپردازند که رقم ماهیانه می شود ۲۹۹۲۷ تومان.

ازعجایب روزگار این که اگراز پی آمدهای تورمی ۶ برابر شدن بهای بنزین و ۱۰ برابر شدن بهای گازوئیل چشم پوشی کنیم آن چه که خانوارها باید برای هزینه های برق و گاز خود بپردازند تا دولت بتواند این « انقلاب اقتصادی» خودرا اجرائی کند نزدیک به ۱۲۰ درصد ازیارانه نقدی پرداختی دولت بیشتر است.

« انقلاب اقتصادی» از این بهتر نمی شود!

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

مصیبت باج طلبی درایران و پاسخ به چند کامنت:

دوست عزیز نادیده ای که نتوانسته بود در « نیاک» کامنت بگذارد، دروبلاگ مانی جان ب نوشت
«پیش از هرچیز عرض كنم كه من در این پرسشها فقط یك نوع تحریم اقتصادی (تحریم خرید نفت ایران) را مد نظر دارم و از نظر من مخرب بودن تحریمهایی چون تحریم فروش دارو به ایران و ... بدیهی تر از آن هستند كه نیازمند به بحث باشند. صدالبته جامعه ی جهانی (؟!) به رای و نظر ما كاری ندارد و آنچه صلاح ببیند انجام خواهد داد. ولی این بحث كمترین فایده اش این است كه ما ساكنان حوزه ی زبان فارسی بهتر معنای امری به نام "تحریم" را درك كنیم و در فهم جوانب مختلف آن قدری به هم یاری دهیم.
و اما پرسشهای بنده پس از خواندن نوشته ی جناب سیف:
سلام.
موضوع برای من هنوز روشن نشده است.
1) اگر بپذیریم كه بخش اصلی قدرت سركوبگر فعلی ناشی از فروش نفت و فساد ناشی از تمركز این ثروت در دست حاكمیت است؛ چرا تحریم خرید نفت ایران به ضرر ملت ارزیابی شود؟ اصلا فرض كنیم كشور ما نفت نداشت. آیا این موجب می شد كه جامعه ی مدنی كشور ما عقب تر از امروز باشد؟
2) می فرمایید این اعتصاب كارگران است كه می تواند حاكمیت را تحت فشار قرار دهد. در اهمیت چنین اعتصابی با شما همراهم. ولی درك نمی كنم چرا همان مقیاسی كه درباره ی تحریم خرید نفت ایران به كار بردید (تبعات اقتصادی بر جامعه) را درباره ی این چنین اعتصابی (در فرض عمومیت آن) به كار نمی برید.
3)این فرض عجیب را كه "آدمیان گرسنه اهل فعالیت سیاسی و اجتماعی نیستند" از بسیاری كسان شنیده بودم. اما شنیدنش از شما برایم سخت بود. فكر نمی كنم انقلابیون فرانسه و اكتبر روسیه و چین سون یات سن در جامعه ی مرفهی زندگی می كرده اند.
این حقارت را به آدمیان نسبت ندهید كه ایشان تنها پس از سیر شدن شكمشان به یاد عزت انسانی و شرافتشان می افتند.
از نظر من تحریم خرید نفت ایران ( و نه تحریم فروش كالا به ایران) امری است كه اگر مثبت نباشد؛ منفی هم نیست. لااقلش این است كه وقتی چنین پول بادآورده ای در دسترس حاكمیت نباشد:
دست حاكمیت در استخدام چماقدار و تدارك مراسم سركوب مانند 22 بهمن امسال و توزیع صدقات حكومتی جهت خرید بیعت توده و ...تنگتر می شود.؛
افراد و گروههایی كه به این اقتصاد انگلی ناشی از نفت وابسته هستند و در حضور عطر پول ناشی از نفت هیچ بویی از فساد عالمگستر كنونی به مشامشان نمی رسد مجبور می شوند چشمشان را باز كنند؛
رانتخواری نفتی پایان می یابد (یا لااقل كاهش چشمگیری خواهد داشت) و اتصال به حاكمیت از اشتها برانگیزی كمتری برخوردار خواهد بود؛
و اصلا خود حكومت كردن قدری به "مسئولیت" شبیه می شود. برعكس وضعیت كنونی كه حكومت كردن تنها به تلنبه كردن نفت و به باد دادن پول ناشی از آن قابل ترجمه است». البته عزیر نادیده دیگری هم کامنت گذاشته که حداقل فایده تحریم این است که دست حکومت را دربکارگیری مزدور محدود می کند.
واما پاسخ من به این عزیزان:
به این ترتیب، پس منظور از تحریم فقط « تحریم خرید نفت» است و نه « تحریم فروش کالا به ایران». تا این جا حرفی نیست و اما درهمین نکته ها، نکته بسیار مهمی هم هست که به اعتقاد من به خطا درمیان شماری از ایرانیان جا افتاده است و آن این که استبداد حاکم برایران را به نفت و « انحصار درآمدهای نفت» دردست دولت وصل می کنند. از همین منظر است که شماری حتی خواهان واگذاری نفت به بخش خصوصی هم هستند و حتی می کوشند این سیاست به آشکارا نئولیبرالی را به عنوان حرکتی درراستای دموکراتیزه کردن جامعه هم قلمداد بکنند. پاسخ من به این دوستان این است که استبداد حاکم برایران متاسفانه ریشه عمیق تری دارد. به زمان ناصرالدین شاه قاجار، درایران نفت نبود ولی استبداد همه جانبه حاکم بود. اردن و سوریه و مصر نفت ندارند ولی استبداد دارند و شماری دیگر هم نفت دارندو هم استبداد. تمنا می کنم اگر به وارسیدن ریشه های تاریحی وفرهنگی استبداد درایران نمی پردازیم حداقل، اندکی زیادی ساده اش نکنیم که موجب گمراهی می شود. از این نکته که بگذرم، اگر واقع بین باشیم، چنین تحریمی- فقط تحریم خرید نفت- نمی تواند یک تحریم جهانی باشد، چون برای امریکا و انگلیس که حتی قبل از تحریم هم از ایران نفت نمی خرند، این تحریم پی آمدی ندارد ولی آیا چین که قراردادهای بسیار پرمنفعتی با جمهوری اسلامی منعقد کرده است- زیر بار چنین تحریمی خواهد رفت یا نه فکر می کنم روشن تر از آن باشد که نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد. و اما ازاین نکته هم بگذریم، فرض کنیم که این تحریم اتفاق بیفتد و ایران درآمدهای دلاری نفت را از دست بدهد. فکر می کنید چه پیش خواهد آمد؟ خود بخود چنین سرانجامی به صورت یک « تحریم بالقوه فروش کالا به ایران» هم در می آید چون واقعیت امر این است که ایران دیگر قادر به خرید دارو و مایحتاج های دیگرش نخواهد بود. اگرتازه ترین آمارهای گمرک را دیده باشید، متوجه می شوید که در 11 ماه گذشته، کل صادرات غیر نفتی ایران- با همه تقلباتی که می کنند و کلی از صادرات گاز و میعانات گازی را « غیر نفتی» حساب می کنند- اندکی بیشتر از 18.5 میلیارددلار بود و در همین مدت هم بیش از 49 میلیارددلار کالا وارد ایران شده است. وزیر اقتصاد هم اعلام کرده است که «88 درصد واردات به مواد اولیه، کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای اختصاص دارد كه حاكی از این است كه واردات كشور در خدمت تولید بوده است». همان طور که درابتدای پست پیشین هم نوشته بودم به ادعای آقای حسینی کار ندارم ولی واقعیت این است که اگراین تحریم اتفاق بیفتد، خوب این بیش از 30 میلیارددلار کسری ترازی که برای همین 11 ماه داریم، نمی تواند تامین مالی بشود. اصلا چرا جای دور برویم در4 سال اول- تا قبل از تقلب انتخاباتی خرداد 1388- آمارهای رسمی و دولتی نشان می دهد که که کسری تزار پرداختهای بدون نفت ایران برای این 4 سال 225.6 میلیارددلار بوده است. به سخن دیگر، این میزان کالا و خدماتی که از دیگر کشورها به ایران وارد و درایران مصرف شد با دلارهای نفتی تامین مالی شد. از طرف دیگر، من الان سالهاست درایران نبوده ام ولی آن چه که درسایت ها دیده و درباره شان خوانده ام، این که ازجان آدم تا شرمرغ را وارد می کنند. من اعتقادم این است که اگرتحریم خرید نفت ازایران عملی و موثر بشود، برخلاف تصوری که بعضی ها دارند، دود اختلال قابل توجهی که ایجاد می شود، بیشتر از آن که برای دولت دراستخدام نیروهای سرکوبگر محدود کننده باشد، به چشم مردمی خواهد رفت که از سوی همین دولت سرکوب می شوند. نکته ای که باید روی آن تاکید مضاعف بکنم این است که متاسفانه دراقتصاد ایران، به هزار ویک دلیل- بین تولید و مصرف شکاف روزافزونی وجود دارد که متاسفانه هر ساله بیشتر می شود و این شکاف هم با همین درآمدهای نفتی تامین مالی می شود. متاسفانه اقتصاد ایران نه صنعتی است و نه کشاورزی و نه حتی خدماتی، آش شله قلمکاری است که به اندک فشاری ازبیرون- به خصوص با توجه به خرابکاری های انجام گرفته درآن- وضع به وضعیتی درخواهد آمد که هموطنان گرسنه ما به دنبال کامیون های سازمان ملل خواهند دوید تا کیسه ای آرد و ذرت را از دست دیگر هموطنان گرسنه خویش بقاپند. این که اگر نفت نداشتیم، درچه وضعیتی می بودیم، نمی دانم. و این سئوالی نیست که بتوان به آن جواب داد. چون واقعیت تاریخی این است که در صد سال گذشته، دراین اقتصاد نفت داشتیم. این که داشتن نفت خوب است یا بد- بدون توجه به ساختار سیاسی و مدیریت درآمدهای نفتی- بحث هائی است که پاسخ پرسش را از پیش تعیین کرده است ( معترضه می گویم درآمدهای نروژ از نفت بطور نسبی از میزان درآمدهای نفت ایران بیشتر است، ولی هیچ یک از مشکلات و مصائب ما را ندارند- چون آموخته اند که درآمدهای نفتی را به نفع اقتصاد خویش مدیریت کنند و ما همانند « بچه های لوس و ننر» صد سال است داریم با دلارهای نفتی، زیرشلوار و آدامس و پفک وارد می کنیم). و اما اشاره شما به اعتصاب کارگری- که چرا مانند تحریم خرید نفت نیست، به گمانم روشن است. اگر تحریم نفت اتفاق بیفتد، دولتی مثل جمهوری اسلامی می تواند با سوء استفاده از « دشمن خارجی» هرحرکت مدنی و سیاسی را درایران سرکوب کند- بنگرید به آنچه در این 9 ماه کرده اندو چه زوری زده اند و می زنند تا همه چیز را به یک « دشمن خارجی» وصل کنند- اگر بی بی سی نشد، خوب یقه صدای امریکا را می گیرند. و اما اعتصاب کارگری- اگر به قول شما سراسری هم باشد، قبل ازهرچیز و بیش از هرچیز به حاکمیت می آموزاند که به قول معروف « مسجد جای فلان کار نیست» و بهتر است که دیگر لاف در غریبی نزند و بیش از این شکر زیادی نخورد.
دوست گرامی من حقارتی به آدمیان نسبت نداده ام. به باورخودم خواستم اندکی واقع بین باشم که بین « انقلابیون حرفه ای» و « مردم عادی» تفاوت است. اگر مجاز باشم که توضیح مختصری بدهم « انقلابیون حرفه ای» زندگی شان را فدای سیاست شان می کنند ولی « مردم عادی» می خواهند از « سیاست» برای بهبود زندگی شان بهره بگیرند. نمی دانم درکجا نوشته ام« آدمیان گرسنه اهل فعالیت سیاسی و اجتماعی نیستند». من آن چه که نوشتم و هنوز هم برآن باور هستم این که اگرزندگی روزمره دشوارتر شود، میزان مشارکت مردم عادی در فعالیت های سیاسی و حتی مدنی کمتر می شود- آنهم نه به این خاطر که آدمهای گرسنه فلان و بهمان اند بلکه به این خاطر، که برای مردم عادی، سیاست اهمیت اولیه و تعیین کننده ندارد و اگرمیزان بیشتری از انرژی ووقت شان صرف یافتن نان و دارو ووو بشود، انرژی ووقت کمتری برای کارهای دیگر باقی می ماند همین و به همین سادگی.
با شما صددرصد موافقم که باید به رانت خواری- که من ترجیح می دهم از آن تحت عنوان « باج طلبی» نام ببرم- پایان بدهیم. ولی چنین کاری نه با تحریم خرید نفت عملی است و نه با خصوصی کردن بخش نفت- آن گونه که شماری از دوستان درایران تبلیغ می کنند- تازمانی که ساختار سیاست- دولت درایران- تصحیح نشود، تا زمانی که من و شمای ایرانی، از حقوق و آزادی هائی اولیه ای که بازیچه هرمستبدتازه از راه رسیده ای نشود، برخوردادر نباشیم، باج طلبی هم درایران ادامه می یابد. این که اموال دولتی را به قیمت مفت به « بخش خصوصی» می فروشیم و رانت خواری به سرمی رسد. خوب نمی رسد. شاهد مدعای من هم این واگذاری ها درایران است که اگرچه قرار است با « کوتاه کردن » دست دولت، « رانت خواری» را دراقتصاد ایران کاهش بدهد، خودش به صورت عمده ترین منبع و منشاء رانت خواری درآمده است. حرف مرا قبول ندارید به واگذاری مخابرات، و شرکت صدرا و ، معدن انگوران.... بنگرید