۱۳۸۵ بهمن ۱۱, چهارشنبه

بارخوانی مختصری از نوشته های مارکس در باره شیوه تولید آسیائی

این روزها اندکی زیادی گرفتارم و بی حوصله و بی رمق ام وهم اندکی بیش از معمول عصبی ام وعصبانی، به همین خاطر یکی از مقاله های خیلی خیلی طولانی خودم را می گذارم این جا برای دوستانی که به کتاب منتشرشده ام- استبداد، مسئله مالکیت و انباشت سرمایه درایران- دسترسی ندارند. دوستانی که حوصله خواندن مطالب طولانی راندارند، روی ضربدر گوشه راست کلیک کنند، لطفا.
فکر می کنم برای علاقمندان به مباحث تاریخ اقتصادی ایران، مقاله خیلی بدی نباشد.

۱۳۸۵ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

نقش سرمایه انسانی در توسعه اقتصادی


هرآن چه که باعث می شود بازدهی کار بشر با افزایش مهارت هایش بیشتر شود، سرمایه انسانی نامیده می شود. بدیهی ترین نمونه اش هم آموزش وپرورش است.
ولی ویژگی مهم سرمایه گذاری در سرمایه انسانی این است که بخش عمده منافع ناشی از آن به صورت درآمد بیشتر نصیب افرادی می شود که از این سرمایه گذاری ها بهره مند می شوند. همین ویژگی باعث شده است که شماری خواهان واگذاری آموزش و بهداشت به بخش خصوصی باشند.
واما چنین نتیجه گیری ای- به گمان من- نشانه ساده انگاری است.
متن کامل

۱۳۸۵ بهمن ۴, چهارشنبه

آقای رئیس جمهور و مبحث شیرین تورم درایران

دریک برنامه تلویزیونی آقای رئیس جمهور حرفهای جالبی زده اند: بخش هائی را در اینجا بخوانید. ولی حرفهای جالب ایشان در باره تورم.
«ما سه نوع گراني داريم. يك گراني ناشي از ساختار اقتصادي كشور است كه از گذشته نيز وجود داشته و يك تورم طبيعي بوده و ما سعي داشته‌ايم آن را كاهش دهيم و كنترل كنيم. احمدي‌نژاد گفت: در سال ‌٨٣ نرخ تورم براي ‌٣١٠ قلم كالاي مصرف خانوار ‌٤ / ‌١٥ درصد بوده كه اين رقم به مرور ‌٤ / ‌١٢ درصد شد و در آذرماه امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل ‌٩ / ‌١١ شد. اين آماري است كه بانك مركزي بر اساس ‌٣١٠ كالاي مصرف خانوار با فرمول‌هاي خاصي اعلام كرده است. وي گفت: اين تورم ناشي از ساختار اقتصادي كشور است و تا زماني كه به درآمد نفتي متكي باشيم اتفاق مي‌افتد.
رييس‌جمهور افزود: تورم دومي به نام تورم القايي داريم، به اين صورت كه فضايي ساخته و اخباري منتشر مي‌شود كه فلان چيز در حال گران‌شدن است، چنان‌كه افرادي كه آن كالا را در اختيار دارند مي‌گويند بهتر است كالايمان را نگه داريم و بعد بفروشيم و يا اين كه قيمت آن را خود به خود افزايش مي‌دهند و خب مي‌بينيد اين يك نوع تورم رواني و القايي است. احمدي‌نژاد هم‌چنين گفت: در اين راستا برخي از روزنامه‌ها هم تيترهايي مي‌زنند و خبرهايي منتشر مي‌كنند كه از اساس غلط است. وي نوع ديگر تورم را كاذب خواند. »
الحمدالله که مشکل تورم هم حل شد. یک بخش اش که « تا زماني كه به درآمد نفتي متكي باشيم اتفاق مي‌افتد» و درواقع ارثیه دولت های قبلی است و بعید نیست که دولت رضا شاه هم در آن نقش داشته باشد! و راه حل اش هم لابد این است که نفت ایران تمام بشود. وقتی نفت تمام شد و اقتصاد از این وابستگی نجات پیدا کرد، این مشکل هم رفع می شود. بخش دوم هم که القائی و روانی است و اگر جلوی ساخته شدن آن فضا و پخش شدن آن « اخبار» را بگیریم، این هم حل می شود.
بخش سوم هم از بیخ و بن کاذب است. وقتی تتمه روزنامه ها را بستیم، دیگر این خبرهائی که از اساس غلط است هم منتشر نمی شوند.
هی من به این روزبه و حامد و دیگر دوستان می گویم، بابا، تورم درایران دلایل خاص خودش را دارد. نه به رشد نقدینگی مربوط است و نه به هزینه های بی حساب و کتاب دولت و نه به تنبلی بخش تولیدی دراقتصاد ایران، نه به رانت جوئی بخش دولتی و خصوصی ما، حالا هی شما به من بگین.... پیرمرد بشین و کتاب های تازه اقتصادکلان بخوون....
شما را بخدا، از این بهتر می توان مشکل تورم را حل کرد؟

۱۳۸۵ بهمن ۳, سه‌شنبه

ایران چه سرزمین عجیبی است!

دارم به این نتیجه می رسم که « ایران» به واقع سرزمین خیلی عجیبی است! البته چند سال پیشتر در شعری همین را نوشته بودم که در فرصت دیگر آن شعر را برایتان بازنویسی می کنم. پا به سن گذاشته ها، یادشان هست که هروقت شاه سابق حرفی می زد و یا در باره مسئله ای سخن رانی می کرد، مطبوعات از « فرمایشات تاریخی» سخن می گفتند و یا شاه « تصمیمی تاریخی» گرفته بود که قرار بود « انقلابی» هم باشد. البته درعمل، نتیجه آن « فرمایشات» آن « انقلابی» شد که در بهمن ماه 1357 اتفاق افتاد. البته این « تاریخی» حرف و حدیث گفتن و این « انقلاب» کردن به این دوره کنونی هم منتقل شده است که از آن فعلا می گذرم . ولی ببینید دراین مملکت عجیب و غریب ما چه ها که نمی گذرد؟
در کنار « نفت» که طلای سیاه نامیده می شد و درعمل، « بلای ایران» شد، تازگی ها می بینم که در ایران انواع و اقسام « معادن طلا»ی دیگرهم کشف شده است! به گزارش آفتاب، ادعاهای دولت موجب نشد که «نرخ واقعی گوجه فرنگی از نوسانات قیمتی کیلوئی 1500 تا 3500تومان جدا شود و عنوان «طلای قرمز» را در میان مردم به خود اختصاص ندهد. ». البته به گفته یکی از فروشندگان در تهران به نقل از همان سایت، «سیب زمینی و پیاز به دلیل قیمت بالا حدود 2 ماه است که در بازارهای شهرداری یافت نمی‌شود و برای آوردن بار گوجه نیز با اینکه خود ما مخالف خرید بارهای انباری و بی‌کیفیت گوجه هستیم اما چون به ما گفته شده که باید به هر ترتیب این جنس را موجود داشته باشیم، مجبور شده‌ایم گوجه گندیده و در حد دورریز را برای فروش در غرفه‌های خود قرار دهیم» در نوشته دیگری خوانده ام که « تخم مرغ» هم در ایران « طلا» شده است.پس تا به همین جا ما درایران هم طلای سیاه داریم و هم طلای سرخ و هم لابد طلای « زرد» که تخم مرغ باشد. خدابدهد برکت به این همه طلا!
و اما درزمان ارایه لایحه بودجه به مجلس، وکیلی به آقای احمدی نژاد از 3000 تومان شدن قیمت گوجه فرنگی شکایت کرد، آقای رئیس جمهور محترم که همیشه حاضر جواب اند، هم ادعاکردند که «کنترل تورم از افتخارات مجلس هفتم و دولت است» و بعد، «بیایید از میدان تره‌بار نزدیک منزل ما بخرید که گوجه کیلویی 1200 تومان است».
واقعا این هم باید از عجایب روزگار باشد که رئیس جمهور کشوری در مجلس نمایندگان به این روشنی و آشکاری دروغ بگوید!
البته اگر دروغ نگوید، لابد براساس قوانین بازار (ع)، اگر کسی روزی صد کیلو گوجه فرنگی را از نزدیک منزل آقای احمدی نژاد بخرد و بعد در نقاط دیگر تهران، نه به قیمتی که هست، 3000 تا 3500 تومان هر کیلو، بلکه فقط 2400 تومان بفروشد، هفته ای 720000 تومان « کاسبی» خواهد کرد که درماه می شود چیزی حدود 3میلیون تومان! حالا که دارم از این « امکان» حرف می زنم، نمی فهمم چرا این 780 هزار بازنشسته ای که « زیر خط فقر» قرار دارند، نمی روند و دلال گوجه فرنگی نمی شوند که زندگی شان رونق بگیرد! آخر « تنبلی» هم حدی دارد!
البته گروه دیگری هم هستند که مانند بازنشستگان، زیر خط فقر قراردارند، « در حال حاضر از مجموع يک ميليون و 200 هزار زن سرپرست خانوار که زير خط فقر قرار داشته و با وضعيت نامساعدي تکفل اعضاي خانواده خود را بر عهده گرفته اند»400 هزارنفرشان هیچ گونه دریافت نمی کنند . میانگین افراد تحت تکفل آنها هم 3.5 نفر است، اگر همین میانگین را شامل بازنشستگان هم بدانیم، از همین دو فقره، نزدیک به 7 میلیون نفر زیر خط فقرند. من حرفم این است که دولتی که به سرنوشت این همه از هم نوعان خویش بی توجه است، شکر می خورد که در « صندوق ضد امپریالستی» پول می ریزد و یا منابع مملکت را برای بازسازی « لبنان» یا هرکجای دیگر خرج می کند!
و اما از ادعای آقای رئیس جمهور در باره « کنترل تورم» که از افتخارات ایشان است، به قول بلوچ گرامی، از عمه خانم در باره کنترل تورم درایران پرسیدم گفت آره پسرجان، الان « تورم» زانوهایم خیلی کمتر شده است!!

۱۳۸۵ دی ۲۸, پنجشنبه

درباره صندوق بین المللی پول

سخن رانی پروفسور مایکل چسودوفسکی درباره پی آمد های سیاست های صندوق بین المللی پول

۱۳۸۵ دی ۲۶, سه‌شنبه

دیوید بکهام-

دیوید بکهام ( بکم) که درواقع یکی از فوتبالیست های محبوب من است، اخیرا با یک باشگاه امریکائی قرارداد 5 ساله ای بسته است و قرار شد به ازای آن 275 میلیون دلار یعنی سالی 55میلیون دلار به او بپردازند که می شود حدودا هفته ای بیشتر از یک میلیون دلار که به حساب قیمت کنونی دلار می شود هفته ای نزدیک به یک میلیارد تومان. یا دقیقه ای نزدیک به 100 هزارتومان!
تا اینجا، مسئله ای نیست. نوش جانش. ولی در عین حال، این را هم می دانیم که درآمد سرانه درامریکا و انگلیس به ترتیب، 41400 دلار و 33940 دلار است. یعنی اگر بخواهید به کشوری که در آن بازی می کند بنگرید، درآمد بکهام می شود معادل درآمد 6642 نفر و اگر بخواهید انگلیس را مبنا قرار بدهید درآمد بکهام می شود معادل درآمد 8102 نفر.
البته این را می دانیم که بکهام تنها کسی نیست که در این کشورها، بسی بیشتر از میزان متوسط یا درآمد سرانه، درآمد دارد، ولی پرسش من این است که به نظر شما، این میزان « نابرابری» توجیه پذیر است! از آن گذشته، آیا وجود کسانی چون همین بکهام که گفتم یکی از ورزشکاران محبوب من است، باعث نمی شود که « درآمد سرانه» به عنوان یک معیار اقتصادی، اگرنه کاملا بی معنی ولی حداقل گمراه کننده باشد؟

۱۳۸۵ دی ۱۹, سه‌شنبه

دارندگی و برازندگی!

آیا می دانستید که درایران 20 تا 25 درصد جمعیت دفتر چه بیمه ندارند. با این وصف، 80میلیون دفترچه بیمه درمملکت وجود دارد.
همین طور سردستی، این یعنی که بطور متوسط، آنهائی که دفترچه بیمه دارند، هر دو نفرشان، سه تا دفتر بیمه دارند!!
باز بگوئید، ایران بد جائی است!

۱۳۸۵ دی ۱۸, دوشنبه

آقای رئیس جمهور: التماس دعا!!

نمی دانم در کجا خواندم که شاعری برای حاکم مستبدی شعری خواند که حاکم را خوش آمده بود. دستور داد انعامی کلان به او بدهند. مدتی گذشت و انعام را کارسازی نکردند. به شاعر گفتند که چنین فرمانی صادر نشده است. او هم شکایت به مستبد بردو مستبد هم در حالی که لبخندی به لب داشت گفت: « مردحسابی: تو شعری خواندی که ما خوشمان آمد. ما هم چیزی گفتیم که تو خوشت بیاید. همین»
حالا شده کار آقای احمدی نژاد در این سفرهای استانی اش. تا کنون 24 یا 25 سفر استانی داشته است و درهرکدام هم مثل همان مستبد چیزهائی می گوید که مردم را خوش بیاید. آخر مردحسابی، با درآمدهای کاهش یابنده نفت و با عدم حصول درآمدهای پیش بینی شده و با وضعیت اسفبار ذخیره ارزی، و تحریم قریب الوقوع بر علیه ایران، آیا به انجام این وعده ها هم فکر می کنید؟
جزئیات آخرین وعده هایش را در اینجا بخوانید. بخش هائی از وعده هایش به مازندرانی ها دراینجا آمده است. ولی آقای رئیس جمهور، این ضرب المثل امریکائی بد نیست اگر مورد توجه شما قرار بگیرد.
بعضی ها را می شود همیشه گول زد. همگان را می شود گاهی گول زد. بعضی هارا می شود گاهی گول زد. ولی همگان را نمی شود برای همیشه گول زد.....
حالا ببینید کی گفتم! عدم انجام این وعده ها را می اندازند گردن این « غرب استکباری» که با تحریم اقتصادی اش نگذاشت دولت عدالت محور و مهرورز به وعده هایش عمل کند!!!

دروغ یارانه ای!!

دراین گزارش خواندم که تولید پنبه درایران به کمترین میزان اش در 27 سال گذشته رسیده است. انجمن صنفی صنایع پنبه پاک کنی استان خراسان در نامه ای به وزارت جهاد کشاورزی خواستارتخصیص یارانه به پنبه کاران شد و در این راستا در نامه اش نوشت:
« با توجه به اینکه دولت روزانه 42 میلیارد تومان یارانه بنزین ،‌ده برابر این میزان به شکر ،‌60 برابر آن را به گندم و شش برابر آن را به برنج اختصاص می دهد لذا تخصیص یک روز یارانه بنزین برای پنبه که آن هم مورد موافقت کمیسیون کشاورزی قرار گرفته است،‌ ادعایی گزاف نیست.»
ما انگاردرسال 2007 هم هنوز نمی توانیم جمع و تفریق کنیم و یا به خاطر « اهدافی» که داریم، بی تعارف دروغ می گوئیم. اگر این اعداد را جمع بکنیم یارانه روزانه درایران -برای همین چند قلم- می شود 3234 میلیارد تومان و در سال هم می شود 1180410 میلیاردتومان که به حساب قیمت دلار در بازار امروز تهران، می شود 000/000/000/273/1 دلار ( 1273 میلیارد دلار)- که اگرمتوسط درآمد سالانه نفت را 40 میلیارددلار حساب کنیم و یک سنت هم از رویش برای واردات زیرشلواری و تلفن همراه و..و از چین و ماچین هزینه نکنیم و یا به جیب خود و بستگان نریزیم، و حتی تا سنت آخر را به حساب خزانه واریزکنیم- درست برعکس این 6 میلیارددلاری که نمی دانیم چی شده است!- می شود درآمد نفت ایران برای 31 سال و 9 ماه و 27 روز....
امیدوارم دوستانی که در ایران برای حذف یارانه ها تلاش می کنند، دیدگاه شان براساس اطلاعاتی از این دست نباشد!
بعدالتحریر:
درگزارش توسعه جهانی 2006 خواندم که تولید ناخالص داخلی ایران در2004معادل 163.4 میلیارددلار برآورد شده بود. با این حساب، میزان یارانه پرداختی برای این چند قلم می شود حدودا هشت برابر تولید ناخالص داخلی ایران!

۱۳۸۵ دی ۱۵, جمعه

نامه ناصرالدین شاه قاجار....


آن چه را که مشاهده می کنید نامه ای است به خط ناصرالدین شاه قاجار که 5 ماه قبل از ترورش به علاء السلطنه، سفیر ایران در لندن نوشته است. در این نامه می خوانیم:
« آقا حسن بی اجازه رفته است. نمی دانم از شما اجازه گرفته رفته است یا نه. در هرصورت او را باید زود تر به ایران مراجعت بدهند. خیلی خیلی بد است پای ایرانی این جورها به فرنگستان باز شود. اگر جلوگیری نشود بعد از این البته ده هزارده هزار بفرنگستان برای دیدن کردن خواهند رفت و خیلی خیلی اثر بد خواهد داشت»
در باره این دستورناصرالدین شاه چه فکر می کنید؟

۱۳۸۵ دی ۱۴, پنجشنبه

اقتصاد « سوپربهداشتی» ما!

بفرمائید: نان و ماست... یا اگر دوست تر دارید، نان و پنیر!
«خبرگزاري فارس: معاون اول رئيس جمهور گفت: ‌ قدرت خريد دو دهك پائين درآمدي جامعه بسيار پائين است و قوت غالب آنها نان و حداكثر نان و ماست است. دو دهك جمعيت كشور بسيار كم درآمد و نزديك 5/4 ميليون نفر با درآمد روزي كمتر از 1000 تومان زندگي مي‌كنند.»