ازهمه دوستانی که به نیاک سر می زنند صمیمانه پوزش می طلبم که هنوز دروضعیتی نیستم که بتوانم این وبلاگ را با مطلب تازه بروزبکنم. به همین خاطرصدو یکمین سالگرد انقلاب مشروطه را بهانه کرده ام تا یک مقاله قدیمی را در این جا بگذارم.
اجازه می خواهم عرایضم را با چند تا نکته و نقل و قول آغاز بکنم و بعد بروم سر حرف اصلی خودم:
ابتدا از اطلاعیه بست نشینان سفارت انگلیس در تهران:
« عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است كه از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم»[1]
نکته ونقل قول دوم را از استاد دهخدا می آورم:
به طعنه می گوید که لازم نیست به چوب و یا به تازیانه « مارابه ما معرفی فرمائید» بلکه « شما ففط اجازه بدهید که ما در تمیز و تشخیص کمال خودمان بشخصه مختار باشیم.... [ و اندکی بعد ادامه می دهد] « معنی کلمه جدید آزادی» همین است « که مدعیان تولیت قبرستان ایران کمال انسان را به معرفی های حکیمانه خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند نوع بشر به همان وسایل خلقی در تشخیص کمال و پیروی آن بدون هیچ دغذغه خاطر ساعی باشند... »[2]
نقل قول سوم از یکی از شب نامه های زمان مشروطه است «...قانون اصل مقصود و مطلوب ایرانیان مظلوم است. پس امروز، هرایرانی که خیر مملکت و آسایش جنس خود را می خواهد باید اغراض شخصی و مذاکرات بیهوده را کنار گذاشته از صمیم قلب ندا کند، فریاد نماید که قانون لازم داریم و از مجلس ملی وضع قانون می خواهیم...»[3]
و در شب نامه دیگری می خوانیم که « مقصود ما که مطالبه ی قانون می نمائیم به نوشتن قانون نیست. زیرا که قوانین مدونه ملتی و دولتی در میانه ی ما هست. بلکه مراد ما اجرای قانون است....»[4]
پس حرفم را خلاصه کنم: خواسته های ما: امنیت، آزادی و قانون مداری بود.
از آن تاریخ صد ویک سال گذشته است. گذشته از انقلاب مشروطه، مای ایرانی هم نهضت ملی مصدق را پشت سر گذاشه ایم و هم انقلاب بهمن 1357 را. ولی اگر با خودمان صادق باشیم، اکنون- در سال 2007 نیز، خواسته ها و نیازهای ما هم چنان همان است که صد سال پیش بود.
خوب این وضعیت، به قول معروف، چرا دارد. یعنی باید از خودمان بپرسیم چرا این گونه است؟
[1] نهضت مشروطه ایران- برپایه اسناد وزارت امور خارجه، تهران 1370، ص 147
[2] صوراسرافیل، شماره 12، 5 سپتامبر 1907، ص 2
[3] محمد مهدی شریف کاشانی: واقعات اتفاقیه در روزگار، جلد اول، تهران 1362، ص 118
[4] همان، ص 120
ابتدا از اطلاعیه بست نشینان سفارت انگلیس در تهران:
« عمده مقصود ما تحصیل امنیت و اطمینان از آینده است كه از مال و جان وشرف و عرض و ناموس خودمان در امان باشیم»[1]
نکته ونقل قول دوم را از استاد دهخدا می آورم:
به طعنه می گوید که لازم نیست به چوب و یا به تازیانه « مارابه ما معرفی فرمائید» بلکه « شما ففط اجازه بدهید که ما در تمیز و تشخیص کمال خودمان بشخصه مختار باشیم.... [ و اندکی بعد ادامه می دهد] « معنی کلمه جدید آزادی» همین است « که مدعیان تولیت قبرستان ایران کمال انسان را به معرفی های حکیمانه خودشان محدود نکرده و اجازه فرمایند نوع بشر به همان وسایل خلقی در تشخیص کمال و پیروی آن بدون هیچ دغذغه خاطر ساعی باشند... »[2]
نقل قول سوم از یکی از شب نامه های زمان مشروطه است «...قانون اصل مقصود و مطلوب ایرانیان مظلوم است. پس امروز، هرایرانی که خیر مملکت و آسایش جنس خود را می خواهد باید اغراض شخصی و مذاکرات بیهوده را کنار گذاشته از صمیم قلب ندا کند، فریاد نماید که قانون لازم داریم و از مجلس ملی وضع قانون می خواهیم...»[3]
و در شب نامه دیگری می خوانیم که « مقصود ما که مطالبه ی قانون می نمائیم به نوشتن قانون نیست. زیرا که قوانین مدونه ملتی و دولتی در میانه ی ما هست. بلکه مراد ما اجرای قانون است....»[4]
پس حرفم را خلاصه کنم: خواسته های ما: امنیت، آزادی و قانون مداری بود.
از آن تاریخ صد ویک سال گذشته است. گذشته از انقلاب مشروطه، مای ایرانی هم نهضت ملی مصدق را پشت سر گذاشه ایم و هم انقلاب بهمن 1357 را. ولی اگر با خودمان صادق باشیم، اکنون- در سال 2007 نیز، خواسته ها و نیازهای ما هم چنان همان است که صد سال پیش بود.
خوب این وضعیت، به قول معروف، چرا دارد. یعنی باید از خودمان بپرسیم چرا این گونه است؟
[1] نهضت مشروطه ایران- برپایه اسناد وزارت امور خارجه، تهران 1370، ص 147
[2] صوراسرافیل، شماره 12، 5 سپتامبر 1907، ص 2
[3] محمد مهدی شریف کاشانی: واقعات اتفاقیه در روزگار، جلد اول، تهران 1362، ص 118
[4] همان، ص 120
متن کامل
0 نظر:
ارسال یک نظر