۱۳۸۴ آبان ۴, چهارشنبه

شهرتک پران:

دوستانی که می دانند که من گاه و بیگاه ناپرهیزی کرده و چیزهائی به عنوان « شعر» می نویسم، به من خرده گرفته اند که چرا درنیاک شعر منتشر نمی کنم. می خواستم نیاک فقط محملی باشد برای انتشار یادداشتهائی که گاه و بیگاه می نویسم. حالا که یک سال دیگر بر عمرم اضافه شده است شاید ضرری ندارد که شعری هم بگذارم. بیش از دو سال پیش که ازآخرین سفرم به ایران بر می گشتم این «شعر» را در طول توقف یک روزه ام در بحرین نوشتم.

شهر تك پران

تهران:
ای شهر دل گرفتة زندانی
ای شهر تن فروش
ای شهر بد نفس، كه نفس هایت، دود است و گازوئیل
من از چه روست، كه در میان كوچه های غرق دودة تو
این همه شادم و سرخوشم؟
مانند كاه،
مثل پرم كه وزن ندارد.
متن کامل شعر