۱۳۸۴ اسفند ۲۸, یکشنبه

وقتی که عید بیاید...

وقتي كه عيد بيايد،
وقتي كه سال كهنه، همراه رنح هاي قديمي
در گور سرد و تيرة تاريخ،
مدفون شود براي هميشه،
زنجيرهاي سربي پايت را، اين خستة قرون
تقسيم مي كنيم...
وقتي كه عيد بيايد؟
وقتي كه زندگي از پايه نو شود،
وقتي تو ومن و ايشان و ديگران..
زنگار ننگ سال هاي قديمي و كهنه را
از چهرة زمانه زدوديم
وقتي يكي شديم...
آنگاه:
مدرسه را
و آب را،
خورشيد و ما ه و زمين را،
و اشك و گريه را
و خنده را،
و كشتي و طوفان را،
آينده را ...
تقسيم مي كنيم...
تنها اگر كه عيد بيايد....
تنها اگر كه سال كهنه.... شود نو....

0 نظر: