زمین سبر، هوا سبز و سبزینه پوش است و مست
درختان، لباس عروسی به تن کرده، کوبند دست
به آواز مرغابیان مهاجرکه آن دورترها
زیر این گنبدین سقف بی داربست
دل آسوده، آرام و بی دغدغه،
باله رقصند مست
و آواز خوان:
که ای خسته، دل خسته برخیز
زمستان گذشت
که ای خسته، پربسته، برخیز
که ایام مستان رسید.
که ای خسته، دل خسته برخیز
زمستان گذشت
که ای خسته، پربسته، برخیز
که ایام مستان رسید.
0 نظر:
ارسال یک نظر