۱۳۸۵ شهریور ۳۱, جمعه

درباره بحران(1)


هرچه که ادعای مدافعان نظام سرمایه سالاری باشد واقعیت این است که در این نظام با بحران های ادواری روبرو هستیم. زیاد شدن ورشکستگی بنگاهها و افزایش بیکاری، از شواهد وجود بحران است. نکته قابل تعمقی که هست این که اقتصاد دانان مدافع این نظام اگرچه از« کمیابی» منابع آغاز می کنند ولی وقتی که بخشی از این همین منابع کمیاب عاطل می ماند- مثلا بیکاری بالا می رود- وجود بیکاری مزمن را نشانه بی قابلیتی این نظام نمی دانند.
درخصوص بحران باید بین سه مقوله تفکیک قائل شد.
- عوامل که شرایط را برای بروز بحران فراهم می کنند.
- عواملی که بحران را موجب می شوند.
- پی آمدهای بحران
در پیوند با شرایط بروزبحران باید گفت که استبداد مطلق پول و استفاده از پول به عنوان معیار ارزش و هم چنین وسیله مبادله این شرایط را فراهم می کند. و اما عاملی که باعث بروز بحران می شود در ماهیت انباشت در نظام سرمایه سالاری است و همان گونه که پیشتر هم به اشاره گفته بودم پی آمدهای بحران ورشکستگی بنگاهها و افزایش بیکاری است.
برای این که بتوانیم این عوامل را بررسی کنیم بد نیست به اختصار از کارکرداقتصاد سخن بگوئیم. صاحبان سرمایه – یا مدیران حرفه ای به نمایندگی از سوی صاحبان سرمایه- نیروی کار کارگران را خریداری کرده و در فرایند کار ازآن برای تولید ارزش مازاد استفاده می کنند. ارزش مازاد- سود- را هم برای افزودن بر سرمایه ثابت و متغیر خود سرمایه گذاری می کنند و فرض ما براین است که در یک نظام رقابت آمیز- آن چه که دوستان نئولیبرال ما درایران بازارهای رقابتی می نامند- فعالیت می کنند. یکی از پی آمدهای این شرایط رقابتی این است که منافع سرمایه گذاری موقتی است. یعنی اگر بنگاهی در این عرصه کم کاری کند از سوی دیگر بنگاهها تحت فشار قرارگرفته و احتمالابه ورشکستگی کشیده خواهد شد. به سخن دیگر، در این دنیای داروین گونه سرمایه سالاری، بنگاهها باید دائما برای بقای خویش درراستای افزودن بر سرمایه و توان تولیدی خویش سرمایه گذاری نمایند. به عبارت دیگر، آن چه ادامه می یابد افزایش مستمر تولید کالائی در این نظام است و هدف بنگاه نیز تولید برای مبادله است نه تولید برای مصرف شخصی. نکته اساسی ولی این است که در این کوشش مستمر برای تولید ارزش مبادله، آیا زمانی فرا می رسد که تقاضای موثر در بازار برای تکمیل این مبادله، ناکافی باشد؟ اگر پاسخ مثبت باشد باید دید، چه شرایطی باعث می شود که این وضعیت بوجود بیاید؟
در این نظام اقتصادی، پول نقشی مرکزی و اساسی دارد. ابتدا به ساکن، همه کالاها از جمله نیروی کار کارگر به پول بیان شده و با آن مبادله می شوند. به این معنا، پول در این نظام موقعیتی منحصر به خویش دارد. هم معیارانبارکردن ارزش است و هم وسیله ای برای تکمیل مبادله در این نظام و از جمله همین معیار ارزش بودن است که می تواند زمینه ساز بروز بحران در این نظام باشد. یعنی یک بنگاه می تواند امروز کالائی را در انگلیس بفروشد ولی یک سال بعد، در برزیل آن پول را صرف خرید کالای دیگری بنماید. مسئله این است که بنگاه ساکن برزیل از این که چنین تقاضائی درراه است خبر ندارد. به سخن دیگر، معیار ارزش بودن پول و توانائی بنگاهها و سرمایه داران در «دفینه سازی اش» باعث می شود که بر خلاف ادعای نئولیبرال ها بازار نتواند علامت های لازم را به همه شرکت کنندگان در آن بدهد. البته این پرسش بجائی است که چرا بنگاه ممکن است پول را برای این مدت انبار کند؟ از طرف دیگر، آیا امکان دارد که بنگاهها فقط درعرصه مبادله کالا با پول فعال بوده و بخش دیگر آن را، یعنی مبادله پول با کالا را به تعویق بیندازند؟
اگر این چنین بشود برسر این اقتصاد چه خواهد آمد؟
به گوشه هائی از این مسایل باز خواهم گشت.

0 نظر: