می خواستم در وصف چشمهای تو، شعری سروده باشم،
شعری كه تا كنون، آن را كسی نسروده ست.
دیدم از « چشم نرگس و شهلا» بسیار گفته اند.
بسیار گفته اند كه چشمان یار، چو دریاست...
بی انتها، و نیل گونه و پرعمق...
با خود نشسته و باخود گفتم،
با این جهان تشنه، من....، نع،
از چشم تو من انتظار ندارم، دریا باشد...
پرعمق و پر نمك...
چشمت ولی، چو آب چشمه گوارا، چون رودخانه،
تماشائی ست....
شعری كه تا كنون، آن را كسی نسروده ست.
دیدم از « چشم نرگس و شهلا» بسیار گفته اند.
بسیار گفته اند كه چشمان یار، چو دریاست...
بی انتها، و نیل گونه و پرعمق...
با خود نشسته و باخود گفتم،
با این جهان تشنه، من....، نع،
از چشم تو من انتظار ندارم، دریا باشد...
پرعمق و پر نمك...
چشمت ولی، چو آب چشمه گوارا، چون رودخانه،
تماشائی ست....
0 نظر:
ارسال یک نظر