نمی دانم زبان فارسی من خراب تر از همیشه شده است یا این که شماری از دولتمردان درایران به زبانی حرف می زنند که که قرار نیست آدمهائی مثل من بفهمند. آقای نهاوندیان در همایش « جهانی شدن، خصوصی سازی و عدالت اقتصادی» می فرمایند که «عصر امروز جهانی شدن بوده و در این راستا برخی افراد باید از تفکرات دوره قاجار خود دست بردارند» و بعد اشاره می کنند به « موضوع تنباکو» و ادامه می دهند که «در حال حاضر باید با همان غیرت و منطق از حق ارتباط اقتصادی با خارج دفاع کرد».
من نمی دانم چه کسانی با « حق ارتباط اقتصادی» با خارج مخالفت می کنند! و بعد ادامه دادند که درگذشته « فرصت سوزی برای الحاق ایران به گات صورت گرفته» و بعد نمی دانم چرا یک مرتبه فکر می کنند که باید به عنوان یک مقام حقوقی نظر بدهند که «افرادی که مانع از حضور ایران در گات شده اند بداندیشان ملت بوده اند» و بعد می خوانیم که « لازمه عملی شدن عدالت اقتصادی آن است که هم در سطح ملی و هم بین المللی مکانیزم های عدالت اجتماعی شناسایی شود، این در حالی است که نمی توان از خصوصی سازی سخن به میان آورد و بنگاه های دولتی را در رقابت با بخش تعاونی و خصوصی دید». دورغ چرا؟ من که این تکه ها را نمی فهمم. هرکس می فهمد، یک در دنیا وصد در « آخرت» خیر ببیند اگر راهنمائی ام کند. و بعد، «با رعایت عادلانه قواعد بازی می توان خصوصی سازی همراه با عدالت اقتصادی را فراهم کرد». کاش در باره این « قواعد بازی» هم اندکی راهنمائی می کردند و بعد ارشاد می کردندکه منظورشان از « رعایت عادلانه» این قواعد به چه معناست. یعنی چه باید بشود؟ و بعد اشاره می کنند به « انرژی هسته ای» و می فرمایند همان طور که داشتن این « انرژی» « حق مسلم» ماست، «پیشرفت اقتصادی نیز باید جز حقوق مسلم کشور محسوب شود». تردیدی نیست که برای رسیدن به « پیشرفت اقتصادی» دیدگاه های مختلفی در ایران وجود دارد، ولی، آیا هستند کسانی که با « پیشرفت اقتصادی» کشور مخالف باشند! وقتی به این جا می رسم می بینم، نه، بهتر است، تا گیج تر نشدم بروم سر کارهای دیگری که دارم.
« ضروری است که موضع ملت ایران در عرصه جهانی شدن بر مبنای عزت و نه نفس داشتن تعامل باشد».
من که نمی فهمم رئیس محترم اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، راستی راستی چه می گوید. چون سن ام به زمان قاجار هم قد می دهد، پس به اشاره بگذرم که به غیر از « موضوع تنباکو»، ما درقرن نوزدهم قرارداد تجارتی ترکمانچای را هم داشتیم که درعمل « نظام تجارت آزاد» را براقتصاد لاجون ایران تحمیل کرد و قرارشد که به غیر از سلاح، واردات و صادرات ایران آزاد باشد و تجار فرنگی هم، برخلاف تجار ایرانی فقط 5% تعرفه برروی واردات بپردازندو این در حالی بود که تجارایران، به غیر از هزار و یک باج دیگر که می پرداختند می بایست در بسیاری از شهرها مالیات« راهداری» هم بپردازند و نتیجه این که وقتی به آمارهای اواخر قرن نگاه می کنید، مشاهده خواهید کرد که تجارت داخلی ایران هم رفته رفته تقریبا در «انحصار» غیرایرانی ها درآمد. و از خیر« تجارت آزاد» هم، نه کارخانه ای به ایران آمد و نه ازتولیدات دستی داخلی چیز دندان گیری باقی ماند. کارخانه قند کهریزک هم، عمدتا با قیمت شکنی وارد کنندگان روسی به ورشکستگی گرفتار آمد. درست مثل همین ماهها که واردات بی رویه شکر، دارد تتمه تولیدات شکر داخلی را بر می چیند. تو گوئی که تاریخ دارد تکرار می شود.
همین طور داشتم دور خودم می چرخیدم که فهمیدم « رئیس جدید مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» هم در همین همایش، حرفهای زیادی زده اند که عقل ناقص من از فهمشان عاجز است. فرموده اند «جهانی شدن به معنای توسعه بازار "نامفهوم" است» و بعد، «همه باید ظرفیت جهانی داشته باشند» و اندکی بعد، «جهانی شدن دارای 2 بعد است که یکی از ابعاد آن روند طبیعی جهانی شدن است، این در حالی است که جهانی شدن در روند طبیعی آن به خواست بنگاه های کوچک و بزرگ رخ نمی دهد». اگرچه نمی دانم منظور این هم ولایتی ما چیست ولی ادامه می دهد که «در چنین حالتی تمامی مقامات سیاسی و اقتصادی کشورها چاره ای جز سر تعظیم فرود آوردن در مقابل موج جهانی ندارند، این در حالی است که حق بزرگ ملت ایران این است که در روند جهانی شدن به مفهوم دوم به جهت نقش آفرینی و نه عرضه محصول ، توانمندی های خود را به جهانیان نشان دهند». باز مجبورم بپرسم در « کدام حالت»؟ البته آقای مشائی، برای من بیچاره معما هم طرح می کنند که «در جهانی شدن، دولتها مفهومی ندارند بلکه فرآیندی است که همه ظرفیتها و مشخصه های انسانی را به شکوفایی می رسانند». من که نفهمیدم، وقتی نه شرکت های بزرگ و کوچک کاره ای هستند و نه دولتها، خوب، هم ولایتی، کی آن وقت همه « ظرفیت ها» را به « شکوفائی» می رساند؟ اگرچه من یکی این مفاهیم « دوگانه» جهانی شدن را نفهمیدم ولی « جهانی شدن در مفهوم دوم آن پدیده ای است که تمامی انسانها را در دنیا براساس عدالت مورد توجه قرار می دهد؛ در این عرصه عدالت و خصوصی سازی مفاهیم بزرگی را در بر می گیرند» خوب یگیرند، بنده که بخیل نیستم! ولی نمی دانم خنده داراست یا گریه آور که مشائی می گوید، «باید از جهانی شدن تلقی روشن و دقیقی را ارائه کرد» ولی هم ولایتی، این طوری! والله درهمان زبان مازندرانی من و تو هم « روشن» و « دقیق» معانی روشنی دارند... ولی بهتر است این داستان را هم تا گیج تر نشدم، تمام کنم: از روی این عبارت هم، برای امشب یا فردا، مشق بنویسید:
«جهانی شدن به عنوان یک روند طبیعی امری اجتناب ناپذیر و مقطعی است که مقتضای آن عدالت در آفرینش است؛ بنابراین باید در برابر مقاومتهای ایجاد شده در مقابل جهانی شدن به عنوان یک چالش تدابیر لازم اتخاذ شود»
برگردم به فارسی خراب خودم: آیا « امری اجتناب ناپذیر» می تواند « مقطعی» هم باشد!
من نمی دانم چه کسانی با « حق ارتباط اقتصادی» با خارج مخالفت می کنند! و بعد ادامه دادند که درگذشته « فرصت سوزی برای الحاق ایران به گات صورت گرفته» و بعد نمی دانم چرا یک مرتبه فکر می کنند که باید به عنوان یک مقام حقوقی نظر بدهند که «افرادی که مانع از حضور ایران در گات شده اند بداندیشان ملت بوده اند» و بعد می خوانیم که « لازمه عملی شدن عدالت اقتصادی آن است که هم در سطح ملی و هم بین المللی مکانیزم های عدالت اجتماعی شناسایی شود، این در حالی است که نمی توان از خصوصی سازی سخن به میان آورد و بنگاه های دولتی را در رقابت با بخش تعاونی و خصوصی دید». دورغ چرا؟ من که این تکه ها را نمی فهمم. هرکس می فهمد، یک در دنیا وصد در « آخرت» خیر ببیند اگر راهنمائی ام کند. و بعد، «با رعایت عادلانه قواعد بازی می توان خصوصی سازی همراه با عدالت اقتصادی را فراهم کرد». کاش در باره این « قواعد بازی» هم اندکی راهنمائی می کردند و بعد ارشاد می کردندکه منظورشان از « رعایت عادلانه» این قواعد به چه معناست. یعنی چه باید بشود؟ و بعد اشاره می کنند به « انرژی هسته ای» و می فرمایند همان طور که داشتن این « انرژی» « حق مسلم» ماست، «پیشرفت اقتصادی نیز باید جز حقوق مسلم کشور محسوب شود». تردیدی نیست که برای رسیدن به « پیشرفت اقتصادی» دیدگاه های مختلفی در ایران وجود دارد، ولی، آیا هستند کسانی که با « پیشرفت اقتصادی» کشور مخالف باشند! وقتی به این جا می رسم می بینم، نه، بهتر است، تا گیج تر نشدم بروم سر کارهای دیگری که دارم.
« ضروری است که موضع ملت ایران در عرصه جهانی شدن بر مبنای عزت و نه نفس داشتن تعامل باشد».
من که نمی فهمم رئیس محترم اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، راستی راستی چه می گوید. چون سن ام به زمان قاجار هم قد می دهد، پس به اشاره بگذرم که به غیر از « موضوع تنباکو»، ما درقرن نوزدهم قرارداد تجارتی ترکمانچای را هم داشتیم که درعمل « نظام تجارت آزاد» را براقتصاد لاجون ایران تحمیل کرد و قرارشد که به غیر از سلاح، واردات و صادرات ایران آزاد باشد و تجار فرنگی هم، برخلاف تجار ایرانی فقط 5% تعرفه برروی واردات بپردازندو این در حالی بود که تجارایران، به غیر از هزار و یک باج دیگر که می پرداختند می بایست در بسیاری از شهرها مالیات« راهداری» هم بپردازند و نتیجه این که وقتی به آمارهای اواخر قرن نگاه می کنید، مشاهده خواهید کرد که تجارت داخلی ایران هم رفته رفته تقریبا در «انحصار» غیرایرانی ها درآمد. و از خیر« تجارت آزاد» هم، نه کارخانه ای به ایران آمد و نه ازتولیدات دستی داخلی چیز دندان گیری باقی ماند. کارخانه قند کهریزک هم، عمدتا با قیمت شکنی وارد کنندگان روسی به ورشکستگی گرفتار آمد. درست مثل همین ماهها که واردات بی رویه شکر، دارد تتمه تولیدات شکر داخلی را بر می چیند. تو گوئی که تاریخ دارد تکرار می شود.
همین طور داشتم دور خودم می چرخیدم که فهمیدم « رئیس جدید مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» هم در همین همایش، حرفهای زیادی زده اند که عقل ناقص من از فهمشان عاجز است. فرموده اند «جهانی شدن به معنای توسعه بازار "نامفهوم" است» و بعد، «همه باید ظرفیت جهانی داشته باشند» و اندکی بعد، «جهانی شدن دارای 2 بعد است که یکی از ابعاد آن روند طبیعی جهانی شدن است، این در حالی است که جهانی شدن در روند طبیعی آن به خواست بنگاه های کوچک و بزرگ رخ نمی دهد». اگرچه نمی دانم منظور این هم ولایتی ما چیست ولی ادامه می دهد که «در چنین حالتی تمامی مقامات سیاسی و اقتصادی کشورها چاره ای جز سر تعظیم فرود آوردن در مقابل موج جهانی ندارند، این در حالی است که حق بزرگ ملت ایران این است که در روند جهانی شدن به مفهوم دوم به جهت نقش آفرینی و نه عرضه محصول ، توانمندی های خود را به جهانیان نشان دهند». باز مجبورم بپرسم در « کدام حالت»؟ البته آقای مشائی، برای من بیچاره معما هم طرح می کنند که «در جهانی شدن، دولتها مفهومی ندارند بلکه فرآیندی است که همه ظرفیتها و مشخصه های انسانی را به شکوفایی می رسانند». من که نفهمیدم، وقتی نه شرکت های بزرگ و کوچک کاره ای هستند و نه دولتها، خوب، هم ولایتی، کی آن وقت همه « ظرفیت ها» را به « شکوفائی» می رساند؟ اگرچه من یکی این مفاهیم « دوگانه» جهانی شدن را نفهمیدم ولی « جهانی شدن در مفهوم دوم آن پدیده ای است که تمامی انسانها را در دنیا براساس عدالت مورد توجه قرار می دهد؛ در این عرصه عدالت و خصوصی سازی مفاهیم بزرگی را در بر می گیرند» خوب یگیرند، بنده که بخیل نیستم! ولی نمی دانم خنده داراست یا گریه آور که مشائی می گوید، «باید از جهانی شدن تلقی روشن و دقیقی را ارائه کرد» ولی هم ولایتی، این طوری! والله درهمان زبان مازندرانی من و تو هم « روشن» و « دقیق» معانی روشنی دارند... ولی بهتر است این داستان را هم تا گیج تر نشدم، تمام کنم: از روی این عبارت هم، برای امشب یا فردا، مشق بنویسید:
«جهانی شدن به عنوان یک روند طبیعی امری اجتناب ناپذیر و مقطعی است که مقتضای آن عدالت در آفرینش است؛ بنابراین باید در برابر مقاومتهای ایجاد شده در مقابل جهانی شدن به عنوان یک چالش تدابیر لازم اتخاذ شود»
برگردم به فارسی خراب خودم: آیا « امری اجتناب ناپذیر» می تواند « مقطعی» هم باشد!
0 نظر:
ارسال یک نظر