۱۳۸۵ اسفند ۱۷, پنجشنبه

چگونه با « آمار» دروغ بگوئیم!!

روزنامه گاردین در سه شنبه 6 مارچ مقاله ای دارد در باره هزینه زندگی در پایتخت های جهان و از جمله می نویسد که « ارزان ترین پایتخت جهان تهران است که یک زنبیل کالا در آنجابه زحمت به یک چهارم بهائی است که ساکنان لندن برایش می پردازند». تا اینجا حرفی نیست ولی آن چه را که گاردین در نظر نگرفته است این که حداقل مزد که در ایران، همین چند روز در183000 تومان درماه تعیین شده است، حدودا ده درصد حداقل مزد( 5.5 پوند به از ای هر ساعت) در انگلیس است. به سخن دیگر، همان زنبیلی که درتهران، یک چهارم هزینه اش درلندن قیمت دارد، با توجه به سطح درآمدها، به واقع، و با توجه به میزان درآمد حداقل درآن کلان شهر، 2.5 بار از لندن گران تر است.

۱۳۸۵ اسفند ۱۵, سه‌شنبه

به پیشباز 8 مارس: روزجهانی زن

دوست داشتم که به این مناسبت یکی از کارهای نیمه تمام را تمام کرده و در این جا بگذارم ولی به دلایل گوناگون نشد. یعنی نتوانستم کار را تمام بکنم. درضمن دوست داشتم به عنوان پیشباز8مارس حتما کاری کرده باشم. به همین خاطراین مقاله خیلی خیلی طولانی- درواقع جزوه مختصرم- که خودم به تبعیت از آن ماست فروش معروف، دوستش دارم را می گذارم اینجا. اگرچه ده سال پیش آن را نوشته ام ولی برای دوستانی که این جزوه را نخوانده اند شاید بد نباشد.می دانم و آگاه هستم که این متن بخصوص برای وبلاگ خیلی خیلی طولانی است. ازدوستانی که حوصله خواندن مطالب طولانی را ندارند، صمیمانه پوزش می طلبم. این دوستان البته که می توانند
به من بعدا بدو بیراه بگویند ولی خواهش می کنم قبل یا بعداز گفتن بدو بیراه ازکلیک کردن ضربدرگوشه راست مونیتور غفلت نکنند.
8 مارس روزجهانی زن برزنان مبارک باد.
به قراراطلاع سایت زنستان برای شماری از دوستان باز نمی شود.این آدرس تازه این سایت است.

۱۳۸۵ اسفند ۱۳, یکشنبه

عجب حکایتی است!

وقتی کار به « ادعا» می رسد به قول انگلیسی ها، حد آسمان هم کفایت شان نمی کند! دنیا قراراست مبهوت « مهرورزی» و کوشش این جماعت برای « عدالت» باشد. استکبارجهانی قرار است از دست اینها شبها « خواب» نداشته باشد. مردم هم که باز به ادعای این جماعت « کشته و مرده» این حاکمیت اند.... ولی با این همه ادعا از دو نا و نصفی زن که تازه آنها را« ضعیفه» هم می نامد، درواقعیت زندگی این گونه واهمه دارند و می ترسند. و ترس خویش را در چماق می ریزند و بر سر این زنان می کوبند.
بیهوده داستان نبافید و قصه های تکراری ساز نکنید. آنچه به صورت چماق برسر این زنان آزاده می کوبید، ترس شماست چرا که شما هم می دانید آن چه که سر این « مارشرزه» را سرانجام برسنگ خواهد کوبید، نه « استکبار جهانی» است و نه «صیهونیسم بین المللی» .درنهایت تاریخ، همین زنان اند.
شرارت و قانون ستیزی عوامل حکومت دربرخورد به زنان آزاده ایران را محکوم می کنم.و آزادی فوری و بدون قید و شرط همه کسانی را که برخلاف قوانین همین حاکمیت مورد ظلم و ستم قرار گرفته و بازداشت شده اند، خواستارم.
برخلاف شعار فریب کارانه شما، آزادی، حق مسلم ماست.

۱۳۸۵ اسفند ۱۱, جمعه

مبحث شیرین تجارت خارجی ایران

دراینجا خوانده ام که در 11 ماه گذشته، کل صادرات غیر نفتی ایران اندکی کمتر از 14.5 میلیارددلار بود و درطول همین مدت هم، اندکی کمتر از 47 میلیارددلارکالا وخدمات وارد ایران شد. به این حساب، رکود کسری تراز پرداختها درتاریخ اقتصادی ایران « مدرن» شکسته شده است. فقط دعا کنیم که بازار نفت نشکند و قیمت نفت به همین شکل بالا بماند چون اگر نماند، معلوم نیست این تفاوت از چه منبعی باید تامین مالی بشود!
البته در تازه ترین گزارش توسعه انسانی می خوانیم که کل تولید ناخالص داخلی ایران 163.5 میلیارددلار برآورد شده است. به این ترتیب این کسری 32.5 میلیاردی می شود چیزی حدود 20%و این رقم برای هر اقتصادی، اندکی زیادی زیاد است. ولی چه غم! که فعلا نفت داریم....

۱۳۸۵ اسفند ۱۰, پنجشنبه

هزینه مرگ و میرناشی از تصادفات رانندگی درایران!

دراینجا خوانده ام که در ده ماه گذشته 24 هزار نفر درایران در تصادفات رانندگی کشته شده اند. که این رقم می شود به طور متوسط روزی 80 نفر، یا هفته ای 560 نفر که از تعداد مسافران یک جامبو جت بیشتر است. اگر هفته ای یک جامبو جت با 560 مسافر سقوط کند و همه مسافرانش هم از بین بروند، همه به این نتیجه می رسند که کار از یک جائی خراب است و باید برای رفع این مشکل، دست به کار شد. ولی چرا در برخورد در مرگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی کاری نمی کنیم! چرا ازبررسی این مرگ ها ، آنهم به این میزان، غفلت می کنیم. آماری از ترکیب سنی شان ندارم ولی دورادور می دانم که اغلب شان جوان اند. حالا فرض کنید که 50 درصد شان جوان باشند- مثلا 25 ساله که ارزش تولید شان هم در سال مثلا باشد معادل 6 میلیون تومان- یعنی ماهی 500 هزارتومان، همین طور سردستی می دانید هزینه اقتصادی- دیگر هزینه ها ، غم ورنج از دست رفتن یک عزیز و هزار و یک مصیبت جانبی دیگر به کنار- این همه مرگ و میر سالانه چقدر است؟
میزان این هزینه سالانه می شود رقمی معادل 86.400.000.000 تومان و اگر این از دست رفتگان تا سن 60 سالی با همین بازدهی کار کنند- که فرضی غیر واقعی است- کل هزینه از دست رفتن این تعداد آدم می شود 3.024.000.000.000 تومان که حتی به قیمت دلار دربازارامروز تهران نزدیک به 3.5 میلیارد دلار می شود. و اگر روی دیگر هزینه ها ومصائب هم معادل پولی بگذاریم بی تردید کل هزینه به دهها میلیارددلار می رسد. تازه یادتان نرود که ما سالی بطور متوسط 28800 نفر را از دست می دهیم و اگر مثلا یک دوره 10 ساله- نه بیشتر را- در نظر بگیرم، حتی همان هزینه اقتصادی مستقیم هم می شود چیزی حدود 40 تا 50 میلیارددلار و کل هزینه هم سر به صدها میلیارد دلار خواهد زد.
چرا برای تخفیف این مرگ ومیرها کاری نمی کنیم؟