در این یادداشت می خواهم به اختصارتوجه شما را به پی آمدهای تورم توام با رکود درجامعه جلب بکنم.
وقتی در جامعه ای قیمت ها افزایش می یابد، این افزایش قیمت برزندگی همگان تاثیر می گذارد چه آنها که شاغل اند وچه آنها که حتی کاری ندارند. هرچه که منشاء درآمد شخص باشد، میزان واقعی آن درآمد- یعنی قدرت خرید پولی که در جیب شماست- در نتیجه تورم کاهش می یابد. یعنی وقتی قیمت ها افزایش می یابد شمای مصرف کننده طبیعتا به مقدار پول بیشتری نیاز داری تا بتوانی کالاهای مورد نیاز را تهیه و مصرف نمائی. درخصوص طبقه کارگر، پی آمدهای تورم بسیار چشمگیر است و اتفاقا ارزش تنها کالائی که این طبقه برای فروش در اختیار دارد- یعنی نیروی کاراو – کاهش می یابد. پی آمد تورم برای طبقه سرمایه داردقیقا به عکس است. یعنی قیمت آن چه که در تملک این طبقه است- یعنی کالاهائی که دراقتصاد تولید می شود- در نتیجه تورم بیشتر می شود و طبیعتا درآمد بیشتری نصیب این طبقه می گردد. به سخن دیگر، آن چه در نتیجه تورم در جامعه اتفاق می افتد این که توزیع درآمد در جامعه به نفع طبقه سرمایه دار تغییر می کند. اگر پی آمد های بیکاری درجامعه را هم در نظر بگیرید تصویر کامل می شود. یعنی وقتی بیکاری در جامعه زیادباشد یا دائما افزایش پیدا بکند بدیهی است که برروی میزان واقعی مزد- آن چه که نصیب طبقه کارگر می شود- تاثیر منفی خواهد داشت. ودلیل اش هم این است که از سوئی بخش های زیادی از جمعیت به غیر از نیروی کار خود کالای دیگری برای فروش ندارند و از سوی دیگرافزایش بیکاری به معنای کم شدن تقاضا برای نیروی کار در جامعه است وترکیب این دو نیز، سراز کاهش میزان واقعی مزد در می آورد. با توجه به این مقدمه اگر به وضعیت در اقتصاد ایران بنگرید شاید روشن شود چرا در سالهای اخیر بخش های بیشتری از جمعیت به صورت اقشار آسیب پذیر در آمده اند و اگرچه ارقام قابل اعتماد دردسترس نیست ولی همه شواهد حاکی است که میلیون ها تن از هم وطنان ما زیر خط فقر زندگی می کنند.
وقتی در جامعه ای قیمت ها افزایش می یابد، این افزایش قیمت برزندگی همگان تاثیر می گذارد چه آنها که شاغل اند وچه آنها که حتی کاری ندارند. هرچه که منشاء درآمد شخص باشد، میزان واقعی آن درآمد- یعنی قدرت خرید پولی که در جیب شماست- در نتیجه تورم کاهش می یابد. یعنی وقتی قیمت ها افزایش می یابد شمای مصرف کننده طبیعتا به مقدار پول بیشتری نیاز داری تا بتوانی کالاهای مورد نیاز را تهیه و مصرف نمائی. درخصوص طبقه کارگر، پی آمدهای تورم بسیار چشمگیر است و اتفاقا ارزش تنها کالائی که این طبقه برای فروش در اختیار دارد- یعنی نیروی کاراو – کاهش می یابد. پی آمد تورم برای طبقه سرمایه داردقیقا به عکس است. یعنی قیمت آن چه که در تملک این طبقه است- یعنی کالاهائی که دراقتصاد تولید می شود- در نتیجه تورم بیشتر می شود و طبیعتا درآمد بیشتری نصیب این طبقه می گردد. به سخن دیگر، آن چه در نتیجه تورم در جامعه اتفاق می افتد این که توزیع درآمد در جامعه به نفع طبقه سرمایه دار تغییر می کند. اگر پی آمد های بیکاری درجامعه را هم در نظر بگیرید تصویر کامل می شود. یعنی وقتی بیکاری در جامعه زیادباشد یا دائما افزایش پیدا بکند بدیهی است که برروی میزان واقعی مزد- آن چه که نصیب طبقه کارگر می شود- تاثیر منفی خواهد داشت. ودلیل اش هم این است که از سوئی بخش های زیادی از جمعیت به غیر از نیروی کار خود کالای دیگری برای فروش ندارند و از سوی دیگرافزایش بیکاری به معنای کم شدن تقاضا برای نیروی کار در جامعه است وترکیب این دو نیز، سراز کاهش میزان واقعی مزد در می آورد. با توجه به این مقدمه اگر به وضعیت در اقتصاد ایران بنگرید شاید روشن شود چرا در سالهای اخیر بخش های بیشتری از جمعیت به صورت اقشار آسیب پذیر در آمده اند و اگرچه ارقام قابل اعتماد دردسترس نیست ولی همه شواهد حاکی است که میلیون ها تن از هم وطنان ما زیر خط فقر زندگی می کنند.