به گفته آقای جهرمی که درحال حاضر مدیرعامل بانک صادرات هستند، برای تحقق اهداف چشم انداز 20 ساله ایران به 3000میلیارددلار سرمایه گذاری خارجی نیازمند است. از سوی دیگر، ولی می دانیم که درطول 1372 تا 1387 یعنی دراین 15 سال تنها 34 میلیارددلار سرمایه گذاری خارجی به تصویب رسید که از این میزان هم تنها 3.5 میلیارددلار وارد ایران شد. یعنی متوسط سالانه 220 میلیون دلار بوده است. به این حساب، برای رسیدن به اهداف چشم انداز 20 ساله این کشور فخیمه اگر با همین میزان موفقیت جلب سرمایه گذاری خارجی بکند، عمرنوح هم قد نمی دهد- یعنی رسیدن به این میزان سرمایه گذاری خارجی بیش از 13600 سال طول می کشد، سند چشم انداز 20 ساله که قابلی ندارد. و اما، چون قرار است به فرموده امسال سال « همت و کار مضاعف» باشد، فرض کنید که دولت فخیمه هم کار وهمت مضاعف درمضاعف می کند و این میزان سرمایه گذاری خارجی را به 50 برابر آن چه که دراین 15 سال بوده افزایش می دهد- من هم می دانم این طوری نمی شود ولی آرزو که می شود داشت!- در آن صورت با این دست آورد عظیم، جذب این میزان سرمایه گذاری خارجی نزدیک به 273 سال طول خواهد کشید.
ولی نه بهتر است دست از شوخی بردارم چون مسئله جدی است.
قبلا هم نوشته ام که اگرچه ممکن است « اقتصاد» مثل فیزیک و ریاضیات « علم» نباشد ولی برای خودش حساب و کتاب دارد و اگرآدم بخواهد این حساب و کتاب را ندیده بگیرد، کاربه راستی زار می شود.. ولی به نظرم حضراتی که درایران درمقامات بسیار ذینفوذ اقتصادی هستند ظاهرا فکر می کنند که به فرموده « اقتصاد مال خراست». حرفهائی می زنند که حتی مرغ پخته هم به خنده می افتد.
ازدو حالت خارج نیست.
آقای جهرمی درست می گوید، یعنی سند چشم انداز را به گونه ای نوشته اند که برای رسیدن به اهدافی که در آن درنظر گرفته اند، این میزان سرمایه گذاری خارجی لازم است. درآن صورت، باید نویسندگان و مسئولان این سند چشم انداز را مجبور کردتا بروند و به قول آقای احمدی نژاد از یک دانشگاه درست و حسابی لیسانس اقتصاد بگیرند و اجازه ندارند خودشان را « دکتر» خطاب کنند حتی اگراز « دانشگاه اکسفورد لندن» یا « بلفورد ونکوور» مثل مرحوم کردن و یا آقای رحیمی «دکترا» هم داشته باشند!
درحالت دوم، این که آقای جهرمی برای این که چیزی گفته باشد این عدد را از خودش درآورده است. درآن صورت باید به همه کسانی که در بانک صادرات حساب دارند شدیدا توصیه کرد تا دیر نشده بروند و دربانکی دیگر که یک مسئول اندکی اقتصاد و مالیه دان دارد حساب باز کنند. اگر این حالت دوم باشد پس آقای جهرمی هم معتقد است که « اقتصاد مال خر است» و درنتیجه، بهتر است که آدم های دیگرپول و پس انداز خود را به دست بانکی که ایشان مسئول اول آن است نسپارند.
اصل ماجرا چیست ، خبر ندارم. دراین ده کوره استوک دستم از دامن ایران خانوم کوتاه است و نمی دانم.
۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظر:
ارسال یک نظر