۱۳۹۲ اسفند ۲۸, چهارشنبه

دولت رانتی و نقش درآمدهای نفتی در عقب ماندگی ما

تاجائی که من خبردارم درایران حدودا 70 سال پیش و برای اولین بار زنده یاد ابوالفضل لسانی، نفت را طلای سیاه یا بلای ایران خواند و درمیان معاصران هم گمان می کنم اولین دفعه آقای حسین مهدوی درمقاله ای که در1970 به انگلیسی منتشر کرد از دولت رانتی سخن گفت و این نکته را پیش کشید که پرسشی که باید به آن پرداخت این است که چرا کشورهای صادرکننده نفت که منابع زیادی دراختیار دارند جزو کشورهای با رشد بالا درجهان نیستند ودرخصوص ایران هم نوشت که نرخ رشد اقتصادی ایران بطور متوسط در طول 1955-1965 سالی 2 درصد بوده است. دراین مقاله مهدوی ازموانع اجتماعی و سیاسی برسرراه رشد اقتصادی سخن گفت و ادامه داد تا این موانع برطرف نشود، درآمدهای نفتی تاثیر قابل توجهی برروی نرخ رشد نخواهد داشت. درهمین راستا به ترکیب هزینه های دولت درآن دوره اشاره کرد و افزود افزایش هزینه های غیر مولد نمی تواند برروی نرخ رشد اقتصادی اثر مثبتی داشته باشد[1].  اگرچه این حرفها دربیش از 40 سال پیش گفته شد ولی به گمان من هنوز هم درست اند. یعنی اگرچه درست است که این کشورها رشد اقتصادی بالائی ندارند ولی علت این رشد پائین نه « داشتن» پول نفت، بلکه نداشتن خیلی چیزهای دیگر است که درمیان شان مشترک است. برای نمونه ایران و عربستان را درنظر بگیرید، تنها وجه مشترک بین ما داشتن نفت نیست، بلکه درهزار و یک مورد دیگر هم مثل هم ایم. نه مطبوعات آزاد داریم و نه تحزب و نه به آزادی فردی احترام می گذاریم و نه نهادی وجود دارد که بقیه به کنار حتی مدافع اجرای قانون دراین کشورها باشد. حتی به ایران در یک سال آخر دولت آقای احمدی نژادبنگرید، درچندین مورد رئیس مجلس رسما رئیس جمهور را به عدم اجرای قانون متهم کرد. خوب چی شد! آیا جریانی، نهادی، یا شخصی که اختیار داشته باشد مامور شد تا به این موارد رسیدگی کرده و نتیجه را به کسی گزارش بدهد؟ تا جائی که من می دانم خیر. یا مثلا مگرخودشان قانون تصویب نکرده بودند که به بخش تولید باید 30% درآمدها را یارانه نقدی بدهند. خوب دولت وقت نداد. ما فقط در همین حد خبرداریم که دولت این کار را نکرده است و هم چنین خبر داریم که بخش تولیدی بیشتر از همیشه گرفتاری دارد و روزوهفته ای هم نیست که کارگرانی بیکار نشوند. خوب دربرخورد به این مهم چه اتفاق افتاد؟ تا جائی که من می دانم هیچ چیز. یا اگربخواهم از واژه های استاد حسین مهدوی استفاده کنم باید بگویم که مشکل اصلی ایران نه داشتن پول نفت، بلکه وجود همان چه هائی است که او موانع اجتماعی و سیاسی می خواند. واما درباره دولت رانتی، من دراین جا از تعریفی استفاده می کنم که درمقاله استادحسین مهدوی خوانده ام که دولت رانتی دولتی است که بطور مستمر از منابع خارجی میزان قابل توجهی رانت دریافت می کند. رانتی که از بیرون می آید می تواند به شکل وصورت های مختلفی دربیاید. برای نمونه کشتی های که از کانال سوئز گذر می کنند باید به دولت مصر حق گذر بدهندو یا از سوی دیگر، دولت ایران یا کویت به ازای نفتی که صادر می کند از دیگران دلار دریافت می کند. این که آیا چنین دولتی می تواند دموکراتیک باشد یا نباشد، بستگی دارد که آیا شما در این کشور خاص، زیرساخت ها و نهادهای لازم را برای حفظ و تداوم دموکراسی ایجاد کرده اید یا خیر. نکته این است که ما اغلب فراموش می کنیم که دموکراسی هدیه ای خداداد نیست که خداوند به عده ای داده باشد و از عده ای دیگر دریغ کرده باشد. درهمین جوامعی که دموکراسی دارند، به راستی که در گذرتاریخ چه خون دل ها خوردند و چه زحمت ها که کشیدند تا امروز به جائی رسیده اند که ما شاهدیم. ازکشورهای دیگر خبرندارم ولی در این انگلیسی که من زندگی می کنم، شما مشاهده می کنید که دریک فرایند بیش از 300 ساله برای گسترش و بهبود این نهادها کوشیدند. به عنوان مثال و همین طور سردستی به چند مورد اشاره می کنم. در 1628 پارلمان تصویب کرد که بازداشت خودسرانه و جمع آوری مالیات بدون اذن پارلمان غیر قانونی است. در1624 پارلمان انحصار را غیر قانونی اعلام کرد وما در2014 هنوز چنین قوانینی نداریم. در انگلیس همین سالها یعنی در قرن هفدهم است که علاوه برتقدس مالکیت خصوصی، حاکمیت پارلمان و قوانین عرفی تصویب می شود ولی ما حتی در 2014 هم متاسفانه این تضمین های حقوقی و قانونی را نداریم. یعنی می خواهم توجه شما را به این نکته جلب بکنم که گرفتاری ما نه داشتن پول نفت که نداشتن این نهادهاست و برای دموکراتیک کردن نهاد دولت هنوز هزار و یک  کار اساسی دیگر روی دستهای ما مانده است که صاحبان قدرت درجامعه هم در گذشته و هم اکنون نمی گذارند دراین راستا کاری که کاری باشدانجام بگیرد. در نتیجه نفت یا بدون نفت، نهاددولت با دعا و استغاثه و نسخه برداری از کتابهای درسی اقتصاد نئولیبرالی دموکراتیک نمی شود تا بتواند از این منابع به نفع اکثریت مردم استفاده کند. البته شماری از همکاران اقتصاددان ما بدون توجه به این زمینه ها از « مصیبت منابع» سخن می گویند که قرار است از دو مجرا عمل کند- یعنی روی رشد اقتصادی تاثیر منفی بگذارد. اول این که درآمدهائی ناشی از منابع طبیعی موجب پیدایش رکود دربخش صنعتی می شود- همان چیزی که به آن بیماری هلندی هم گفته می شود. دیده ام که دوستان بدون توجه به این واقعیت که ما درایران بخش صنعتی قابل توجه نداشتیم و نداریم که به دست انداز افتاده باشد، مدعی وجود بیماری هلندی درایران اند. و دوم این که وجود این منابع، موجب تضعیف نهادها درکشور می شود. درسالهای اخیرهم عمدتا درنتیجه چند تا کار پژوهشی که جفری ساکس و وارنر انجام داده اند، بحث های زیادی درباره این « مصیبت» درگرفته است که البته به ایران هم رسیده است. بدون این که بخواهم وارد جزئیات بشوم، باید بگویم که پژوهش های ساکس ووارنر هم کمبود نظری دارد و هم کمبود تکنیکی. درحیطه نظری، متغیری که برای اندازه گیری منابع طبیعی بکار می گیرد، نسبت صادرات منابع طبیعی به کل اقتصاد است درحالی که متغیر مناسب تر، سرمایه منابع طبیعی به ازای جمعیت کشور باید باشد که بهتر می تواند اثرات منابع طبیعی را نشان بدهد. از نظر تکنیکی هم ساکس ووارنر از متد مطالعات مقطعی استفاده کرده اند درحالی که باید از داده های پانل استفاده می شد که هم مقطع را شامل بشود و هم زمان را. من زیاد مطمئن نیستم که اگراین تصحیحات انجام بگیرد همان نتایجی که ساکس ووارنر گرفته اند به دست آید. از طرف دیگر، امروز اکثریت مطلق اقتصاد خوانده ها تاثیرنهادها را برروی رشد و توسعه اقتصادی پذیرفته اند. عاملی که به اندازه وجود نهادها مهم است، کیفیت این نهادهاست. البته درمطالعات اولیه ای که درباره مصیبت منابع صورت گرفته است نه تنها رابطه منابع و نهادها در نظر گرفته نشده است بلکه از آن مهم تر، مقوله کیفیت نهادها هم مغفول مانده است. اگربخواهم نکته هایم را جمع بندی بکنم، می خواهم براین نکته تاکید بکنم که اگرچه این درست است که این کشورها، نرخ رشد کمتری دارند ولی احتمالا علت اش آن عواملی نیست که این دوستان می گویند بلکه علت اش در جای دیگری است. یکی نبودن نهادها و حتی در مواردی که نهاد هست، کیفیت نامطلوب آنها. اگربخواهم ربط اش بدهم به مباحث مربوط درایران، خوب ما نهاد مجلس را درست کرده ایم. ولی متاسفانه به وظایف نظارتی و حتی قانون گزاری خویش به شایستگی عمل نمی کند. آنهاکه به چنین مجلسی می روند دروجه عمده، تعدادی باج خوار و رانت طلب اند که برای پرکردن جیب به مجلس می روند و به همین دلیل هم هست که اغلب نوکر خان اند نه نوکر بادمجان. یادتان نیست مدتی پیش نه حتی با صدور یک حکم حکومتی بلکه صرفا با پیغام، مجلس ازاستیضاح وزیران آقای احمدی نژاد انصراف داد. و باز اگر یادتان باشد، مجلس ششم قرار بود قانون مطبوعات و دوسه مورد دیگر را بررسی کند. باز هم پیام رسید، و همین آقای کروبی که الان در زندان خانگی است، که در آن موقع رئیس مجلس بود، همان پیام را به گوش گرفت و آن لوایح بررسی نشدند. البته در قبل از بهمن 1357 که وضع مجلس ازاین هم به مراتب ناگوارتربود. بدیهی است که با چنین مجلسی و یا چنین نهادهائی که برسرارگان به اصطلاح انتخاب شده سوار می شوند، امورمملکتی هم درست مدیریت نمی شود. در این چنین شرایطی داشتن یا نداشتن پول نفت به نظر من فرع قضیه است. به اعتقاد من، می خواهد درایران باشد یا در هرکجای دیگر، اگرحاکمیت قانون وجود داشته باشد و اگر دولت خودرا به مردم پاسخگو بداند و اگرشفافیت کافی در تصمیم گیری ها وجود داشته باشد، دلیلی ندارد که منابع طبیعی یک مصیبت باشد.
 


[1] H.Mahdavy: The Patterns and Problems of Economic Development in Rentier States: The case of Iran, in,  M.A. Cook [ edit] Studies in the Economic History of the Middle East, OUP, 1970, p. 434

0 نظر: