۱۳۸۵ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

جمع اضداد!

در این یادداشت می خواهم به دو نکته- به گمان من به هم پیوسته اشاره بکنم.
یک- بنده خدائی آمده و ماشین تصادف کرده اش را د رجلوی منزل من پارک کرده است. چند هفته ای می شود که این اتوموبیل از جای خود تکان نخورده است. نوجوانان محل هم، فرصت را غنیمت شمرده از آن به صورت یک « اسباب بازی» استفاده می کنندو البته که سروصدای شان، ما و همسایگان دیگر را اذیت می کند. دیروز عقل های مان را ریختیم روی هم و به اداره « ماشین های رها شده » زنگ زدیم. از ما پرسیدند که آیا دیسک مالیاتی آن هنوز معتبر است و ما هم پاسخ مثبت دادیم. جواب آمد که طبق قانون، باید به اداره پلیس خبر بدهید. به اداره پلیس زنگ زدیم، همین پرسش را کرده و جواب دادند، که کاری نمی کنیم چون طبق قانون، صاحب اتوموبیل می تواند آن را در یک جاده عمومی پارک کند. گفتیم آخر از ما سلب آرامش شده است. گفتند، طبق قانون آن بحث دیگری است ولی در باره این اتوموبیل تا موقعی که دیسک مالیاتی اش معتبر است کاری نمی توانیم بکنیم. وقتی آن سر شد به اداره « ماشین های رهاشده» زنگ بزنید و جریان را دنبای کنید. حالا ما مانده ایم که « طبق قانون» عذاب بکشیم تا آخر ماه بعد که این دیسک لعنتی به سر می رسد.
دو- لابد د رخبرها خوانده اید که پلیس انگلیس- 270 نفرشان- در نیمه شب چند شب پیش به خانه یک مسلمان پاکستانی در شرق لندن ریخته و دونوجوان ساکن آن خانه را بازداشت کرده اند. یکی از این جوانان در طول « عملیات» تیر خورده و مجروح شده است. تا یک ساعت پیش که داشتم به اخبار گوش می کردم، اگر چه براساس گزارش های « سازمان های امنیتی » به خانه ریخته اند، ولی در4 یا 5 روزی که از عملیات می گذرد، دراین خانه هیچ چیزی که نشان از فعالیت های غیر قانونی بدهد نیافته اند. یک خانه معمولی دو سه اتاق خوابه را 5 روز است دارند می گردند وهنوز می گویند باید بگردیم شاید خبری باشد! معلوم نیست بر سر« قانون» در اینجا چه آمده است! البته به خاطر دارید که مدتی پیشتر آن جوان بی گناه برزیلی را در ایستگاه قطار به گلوله بسته و کشتند و اولین خبری که درز کرد این بود که به « خاورمیانه ای ها» شبیه بود. و بعد روشن شد که به راستی بدون هیچ دلیل قانع کننده ای این جوان را کشته اند و تازه به همگان در روز اول پس از ماجرا، فقط دروغ گفته بودند! کار دادگاه اش به کجا کشید، خبر ندارم. و اما سئوال من، آیا این مملکت فخیمه، در این راستا، قانون ندارد یا همین که، مسلمان بودی، مثلا ریشی داشتی، متهمی تا موقعی که بی گناهی ات ثابت شود! به مباحث رادیوئی گوش می کردم اغلب کسانی که صحبت کرده بودند، با این یورش در نیمه شب، آنهم با 270 مامور مخصوص پلیس، موافق بوده اند. آن هم با این استدلال که اگر و این اگر خیلی مهم است، چیزی بود، بعد صدها نفر کشته می شدند.
من یکی، اندکی گیج شده ام! به کجا داریم می رویم! آیا در جوامع قانون مدار غربی، انسان ها، بی گناه اند تا زمانی که جرم شان در یک دادگاه صالحه ثابت شود -و البته که پس از آن براساس قانون محاکمه می شوند!- یا، این که زمانه دیگری شده است. و بسته به زنگ پوست و شکل و بشیره، تو « مجرمی» و وقتی « مجازات» شدی، بعد، ما یک پوزش خشک وخالی می خواهیم که « اشتباه » کرده ایم! آیا می توان یکی از بزرگترین دست آوردهای بشریت مترقی - اصل بی گناهی تا اثبات جرم- رادر میان این تبلیغات کرکننده بر علیه « تروریسم» قربانی کرد!
راستی، شما نظرتان چیست؟

0 نظر: