افسانه 7: بازارآزاد به گرسنگی پایان خواهد داد.
واقعیت، متاسفانه این دیدگاه « بازارخوب است و دولت بد» هیچ گاه نمی تواند به علل ریشه ای گرسنگی بپردازد. این موضع گیری قشری باعث گمراهی ما می شود که فکر کنیم یک جامعه می تواند بین این دو انتخاب کند در حالی که همه اقتصادی های روی زمین ترکیبی از بازار و دولت را برای تخصیص منابع و توزیع کالاها به کار می گیرند.
کارآئی بی نظیر بازار فقط درشرایطی می تواند به حذف گرسنگی منجر شود که قدرت خرید به گسترده ترین حالت بین مردم توزیع شده باشد.
درنتیجه همه کسانی که به مفید بودن بازار باوردارند و در ضمن ضرورت پایان بخشیدن به گرسنگی را هم می پذیرند باید به جای تشویق بازار برروی مصرف کنندگان تمرکز نمایند. دراین مهم دولت نقش مهمی دارد تا از تمایل به تمرکز اقتصادی از طریق نظام مالیاتی، اعتبارات، اصلاحات ارضی برای توزیع قدرت خرید به نفع فقرا، جلوگیری نماید. روندهای کنونی درراستای خصوصی سازی و کنترل زدائی بدون شک، پاسخ این مشکل نیستند.
افسانه 8: تجارت آزاد جواب این مشکل است.
واقعیت: این فرمول بندی که تشویق تجارت از گرسنگی می کاهد به وضوح شکست خورده است. در اغلب کشورهای جهان سوم درحالی که صادرات رشد یافته، گرسنگی نه فقط ادامه یافت بلکه بیشتر شده است. درحالی که صادرات لوبیای سویا از برزیل بسیار بیشتر شد- برای تغذیه حیوانات در اروپا و ژاپن- گرسنگی به جائی رسید که به جای یک سوم جمعیت، اکنون دو سوم جمعیت برزیل گرسنه اند. درشرایطی که اکثریت مردم به حدی مستمند شده اند که برای خرید آنچه که برروی زمین های کشورشان تولید می شود پول به اندازه کافی ندارند، تعجبی ندارد که کسانی که منابع تولیدی را در این جوامع کنترل می کنند، این منابع را درراستای برآوردن نیازهای بازارهای پرسود خارجی بکار بگیرند. تولید محصولات برای صادرات، امکانات تولید مواد اساسی غذائی را کمتر می کند. به اصطلاح قراردادهای تجارت آزاد، از جمله نفتا و سازمان تجارت جهانی، کارگران و تولید کنندگان کشورهای مختلف را دربرابر یک دیگر قرار می دهند تا در یک رقابت « مرگ و زندگی» با هم رقابت کنند. درشرایطی که اساس اصلی رقابت هم این است که چه کسی حاضر است برای حقوق کمتر کار بکند، و یا شرایط بهداشتی کمتری داشته باشد، و یا درشرایطی با حداقل استانداردهای بهداشت محیط زیستی کار بکند. یک نمونه روشن این وضعیت امریکا و مکزیک اند. از زمان تشکیل نفتا، در امریکا، ما با از دست رفتن یک میلیون فرصت شغلی روبرو شده ایم درحالی که مکزیک هم 1.3 میلیون فرصت شغلی درکشاورزی را از دست داده است، و بعلاوه گرسنگی در هردوکشور افزایش یافته است.
افسانه 9: گرسنه تر از آن هستند که برای حقوق شان مبارزه کنند.
واقعیت، وقتی باتصاویر مردم فقیر که ضعیف و گرسنه اند بمباران می شویم ما از درک بدیهیات وا می مانیم که برای کسانی که منابع کمی دارند، حتی بقا هم به واقع کوشش زیادی می طلبد. اگرفقرا به واقع منفعل بودند، تعداد کمی ازآنها قادر به بقا می شدند. درسرتاسر جهان، از زاپاتیستا در چیاپاس مزیک، تا نهضت مردم بی زمین در افریقای جنوبی، یعنی هرجا که مردم بدون دلیل عذاب می کشند، نهضت هائی برای تغییر وجود دارد. مردم می توانند اگر به آنها امکان داده شود، شکمشان را سیر کنند. این وظیفه ما نیست که « همه چیز را برای دیگران مهیا کنیم». وظیفه ما این است که موانع را از سر راهشان بر داریم. موانعی که معمولا بوسیله شرکت های غول پیکر و دولت امریکا، و سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ایجاد می شوند.
واقعیت، متاسفانه این دیدگاه « بازارخوب است و دولت بد» هیچ گاه نمی تواند به علل ریشه ای گرسنگی بپردازد. این موضع گیری قشری باعث گمراهی ما می شود که فکر کنیم یک جامعه می تواند بین این دو انتخاب کند در حالی که همه اقتصادی های روی زمین ترکیبی از بازار و دولت را برای تخصیص منابع و توزیع کالاها به کار می گیرند.
کارآئی بی نظیر بازار فقط درشرایطی می تواند به حذف گرسنگی منجر شود که قدرت خرید به گسترده ترین حالت بین مردم توزیع شده باشد.
درنتیجه همه کسانی که به مفید بودن بازار باوردارند و در ضمن ضرورت پایان بخشیدن به گرسنگی را هم می پذیرند باید به جای تشویق بازار برروی مصرف کنندگان تمرکز نمایند. دراین مهم دولت نقش مهمی دارد تا از تمایل به تمرکز اقتصادی از طریق نظام مالیاتی، اعتبارات، اصلاحات ارضی برای توزیع قدرت خرید به نفع فقرا، جلوگیری نماید. روندهای کنونی درراستای خصوصی سازی و کنترل زدائی بدون شک، پاسخ این مشکل نیستند.
افسانه 8: تجارت آزاد جواب این مشکل است.
واقعیت: این فرمول بندی که تشویق تجارت از گرسنگی می کاهد به وضوح شکست خورده است. در اغلب کشورهای جهان سوم درحالی که صادرات رشد یافته، گرسنگی نه فقط ادامه یافت بلکه بیشتر شده است. درحالی که صادرات لوبیای سویا از برزیل بسیار بیشتر شد- برای تغذیه حیوانات در اروپا و ژاپن- گرسنگی به جائی رسید که به جای یک سوم جمعیت، اکنون دو سوم جمعیت برزیل گرسنه اند. درشرایطی که اکثریت مردم به حدی مستمند شده اند که برای خرید آنچه که برروی زمین های کشورشان تولید می شود پول به اندازه کافی ندارند، تعجبی ندارد که کسانی که منابع تولیدی را در این جوامع کنترل می کنند، این منابع را درراستای برآوردن نیازهای بازارهای پرسود خارجی بکار بگیرند. تولید محصولات برای صادرات، امکانات تولید مواد اساسی غذائی را کمتر می کند. به اصطلاح قراردادهای تجارت آزاد، از جمله نفتا و سازمان تجارت جهانی، کارگران و تولید کنندگان کشورهای مختلف را دربرابر یک دیگر قرار می دهند تا در یک رقابت « مرگ و زندگی» با هم رقابت کنند. درشرایطی که اساس اصلی رقابت هم این است که چه کسی حاضر است برای حقوق کمتر کار بکند، و یا شرایط بهداشتی کمتری داشته باشد، و یا درشرایطی با حداقل استانداردهای بهداشت محیط زیستی کار بکند. یک نمونه روشن این وضعیت امریکا و مکزیک اند. از زمان تشکیل نفتا، در امریکا، ما با از دست رفتن یک میلیون فرصت شغلی روبرو شده ایم درحالی که مکزیک هم 1.3 میلیون فرصت شغلی درکشاورزی را از دست داده است، و بعلاوه گرسنگی در هردوکشور افزایش یافته است.
افسانه 9: گرسنه تر از آن هستند که برای حقوق شان مبارزه کنند.
واقعیت، وقتی باتصاویر مردم فقیر که ضعیف و گرسنه اند بمباران می شویم ما از درک بدیهیات وا می مانیم که برای کسانی که منابع کمی دارند، حتی بقا هم به واقع کوشش زیادی می طلبد. اگرفقرا به واقع منفعل بودند، تعداد کمی ازآنها قادر به بقا می شدند. درسرتاسر جهان، از زاپاتیستا در چیاپاس مزیک، تا نهضت مردم بی زمین در افریقای جنوبی، یعنی هرجا که مردم بدون دلیل عذاب می کشند، نهضت هائی برای تغییر وجود دارد. مردم می توانند اگر به آنها امکان داده شود، شکمشان را سیر کنند. این وظیفه ما نیست که « همه چیز را برای دیگران مهیا کنیم». وظیفه ما این است که موانع را از سر راهشان بر داریم. موانعی که معمولا بوسیله شرکت های غول پیکر و دولت امریکا، و سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ایجاد می شوند.
0 نظر:
ارسال یک نظر