وعده داده بودم که فصل دیگری از این سفرنامه خواندنی را دراینجا بگذارم که فعلا بخش اولش را می خوانید. تنها نکته ای که به گمانم جالب است همراهی یکی از روحانیون شیراز- حاج علی اکبر- با این دکتر فرنگی درشراب انداختن است.تنها نکته ای که خیلی جالب است این که اگر این « حاج علی اکبر» همان حاج علی اکبر فال اسیری معروف باشد، داستان خیلی جالب می شود چون اگر این گمانه زنی من درست باشد این آدم در 1881 درشیراز درمسجد وکیل می رود بالای منبر و اعلام می کند « موعد قتل یهود رسیده باید آنها را قتل کرد» ووقتی که مورد پرسش حکومت قرار می گیرد می گوید «باید شرابفروشی و مطربی را موقوف کنند. حتی زلفهای خود را بتراشتند ولباس فاخر نپوشند. اگر نکردند من آنچه باید بکنم خواهم کرد» ( به نقل ازوقایع اتفاقیه، ص 139) بهرحال این شما و این هم ترجمه قسمت اول
۱۳۸۷ تیر ۲۶, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 نظر:
ارسال یک نظر