افسانه 10: کمک بیشتر امریکا گرسنگی را تخفیف خواهد داد.
واقعیت، بخش عمده کمک های امریکا مستقیما به ضرر گرسنگی عمل می کند. کمک های خارجی نه این که چیزی را تغییر بدهد بلکه شرایط موجود را بیشتر تثبیت می کند. درجوامعی که دولتها تنها به نخبگان پاسخ گوئی دارند، نه فقط کمک های ما به گرسنگان نمی رسد، بلکه دقیقا به نفع نیروهائی است که برعلیه همین مردم عمل می کنند. کمک های ما برای تحمیل سیاست های تجارت آزادوبازارآزاد، تشویق صادرات به زیان تولید مواد اصلی غذائی و هم چنین تامین اسلحه برای دولت های سرکوبگر به کار گرفته می شود تا در قدرت باقی بمانند. حتی کمک های اضطراری، یعنی کمک های نوع دوستانه که تنها 8% کل کمک هاست، عملا موجب ثروتمند تر شدن شرکت های غلات امریکائی می شود در حالی که به گرسنگان نمی رسد. و حتی بخشی که می رسد، بطور خطرناکی ارزان تر از تولید موادغذائی داخلی در کشورهای دریافت کننده کمک است. بهتر است تا از کمک های خارجی برای کاستن از سنگینی بدون قید و شرط بدهی خارجی استفاده کنیم. چون درواقع، سنگینی بازپرداخت بدهی خارجی است که اغلب کشورهای جهان سوم را مجبور کرده است تا ازهزینه های اساسی بهداشت، آموزش، و دیگر برنامه ها برای کاستن از فقر بکاهند.
افسانه 11: ما از فقر آنها استفاده می بریم.
واقعیت: بزرگترین خطری که رفاه اکثریت امریکائی ها را تهدید می کند نه پیشرفت بلکه تداوم نداری گرسنگان است. مزدهای پائین- چه د رکشورهای دیگر و چه درشهرهای بزرگ خودمان- ممکن است باعث شود که موز، پیراهن، کامپیوتر و غذاهای آماده برای اغلب مصرف کنندگان ارزان تر باشد، ولی به شکل و صورت های متفاوتی ما داریم هزینه گرسنگی و فقر را می پردازیم. فقر تحمیل شده برجهان سوم، درواقع بزرگترین خطری است که اشتغال، مزد و شرایط کاری امریکائی ها را تهدید می کند. چون شرکت های بزرگ می کوشند درخارج از امریکا کارگران ارزان تری را بکار بگیرند. دریک اقتصاد جهانی شده، آن چه که کارگران امریکائی درخصوص اشتغال، مزد، و شرایط کاری به دست آورده اند تنها در صورتی می تواند ادامه یابد که کارگران در همه کشورها از وضعیت لاعلاجی اقتصادی رها شده باشند.
دراینجا- در اقتصاد امریکا- اصلاحات نظام رفاهی تعداد بسیاربیشتری از مردم را وارد بازار کار می کند که بازار توان جذب شان را ندارد- درخصوص برنامه های اشتغال آفرینی، یعنی کارکردن با مزدی کمتر از میزان حداقل مزد- که روی میزان مزد کسانی که اندکی بیشتر مزد می گیرند فشار می آورد. شماره روزافزونی از کسانی که درحال اشتغال هم، هم چنان فقیرند آنهائی هستند که با مزدهای خیلی پائین شغل تمام یا نیمه وقت دارند و نمی توانند برای اعضای خانواده خود غذای کافی و یا سرپناهی تهیه نمایند. اگربه خودمان درباره منافع مشترک مان با فقرای جهان سوم و با فقرائی که در کشورخودمان زندگی می کنند، آموزش بدهیم می توانیم بدون این که به آنها ترحم نشان بدهیم با آنها همدردی کنیم. درکوشش برای آزاد کردن فقرااز فشارهای اقتصادی ما در واقع، خودمان را هم آزاد می کنیم.
افسانه 12: برای پایان بخشیدن به گرسنگی باید از آزادی مان مایه بگذاریم.
واقعیت، هیج دلیل نظری و یا عملی وجود ندارد که بین آزادی، به معنای آزادی مدنی و پایان بخشیدن به گرسنگی تناقضی وجود داشته باشد. اگربه جهان بنگریم ما هیچ رابطه ای بین آزادی های مدنی و گرسنگی نمی بینیم. و اما یک تعریف بسیار محدود از آزادی، یعنی آزادی انباشت نامحدود اموال ثروت افزا و بکار گیری آن دارائی به هر شکل وصورتی که می پسندیم، با پایان بخشیدن به گرسنگی تناقض اساسی دارد. ولی تعریف دیگری از آزادی که با دورنمای اساسی که اساس این جامعه مارا ساخته است، یعنی، امنیت اقتصادی برای همه، به واقع تضمین کننده آزادی ماست. این درک از آزادی برای پایان بخشیدن به گرسنگی اهمیت اساسی دارد.
واقعیت، بخش عمده کمک های امریکا مستقیما به ضرر گرسنگی عمل می کند. کمک های خارجی نه این که چیزی را تغییر بدهد بلکه شرایط موجود را بیشتر تثبیت می کند. درجوامعی که دولتها تنها به نخبگان پاسخ گوئی دارند، نه فقط کمک های ما به گرسنگان نمی رسد، بلکه دقیقا به نفع نیروهائی است که برعلیه همین مردم عمل می کنند. کمک های ما برای تحمیل سیاست های تجارت آزادوبازارآزاد، تشویق صادرات به زیان تولید مواد اصلی غذائی و هم چنین تامین اسلحه برای دولت های سرکوبگر به کار گرفته می شود تا در قدرت باقی بمانند. حتی کمک های اضطراری، یعنی کمک های نوع دوستانه که تنها 8% کل کمک هاست، عملا موجب ثروتمند تر شدن شرکت های غلات امریکائی می شود در حالی که به گرسنگان نمی رسد. و حتی بخشی که می رسد، بطور خطرناکی ارزان تر از تولید موادغذائی داخلی در کشورهای دریافت کننده کمک است. بهتر است تا از کمک های خارجی برای کاستن از سنگینی بدون قید و شرط بدهی خارجی استفاده کنیم. چون درواقع، سنگینی بازپرداخت بدهی خارجی است که اغلب کشورهای جهان سوم را مجبور کرده است تا ازهزینه های اساسی بهداشت، آموزش، و دیگر برنامه ها برای کاستن از فقر بکاهند.
افسانه 11: ما از فقر آنها استفاده می بریم.
واقعیت: بزرگترین خطری که رفاه اکثریت امریکائی ها را تهدید می کند نه پیشرفت بلکه تداوم نداری گرسنگان است. مزدهای پائین- چه د رکشورهای دیگر و چه درشهرهای بزرگ خودمان- ممکن است باعث شود که موز، پیراهن، کامپیوتر و غذاهای آماده برای اغلب مصرف کنندگان ارزان تر باشد، ولی به شکل و صورت های متفاوتی ما داریم هزینه گرسنگی و فقر را می پردازیم. فقر تحمیل شده برجهان سوم، درواقع بزرگترین خطری است که اشتغال، مزد و شرایط کاری امریکائی ها را تهدید می کند. چون شرکت های بزرگ می کوشند درخارج از امریکا کارگران ارزان تری را بکار بگیرند. دریک اقتصاد جهانی شده، آن چه که کارگران امریکائی درخصوص اشتغال، مزد، و شرایط کاری به دست آورده اند تنها در صورتی می تواند ادامه یابد که کارگران در همه کشورها از وضعیت لاعلاجی اقتصادی رها شده باشند.
دراینجا- در اقتصاد امریکا- اصلاحات نظام رفاهی تعداد بسیاربیشتری از مردم را وارد بازار کار می کند که بازار توان جذب شان را ندارد- درخصوص برنامه های اشتغال آفرینی، یعنی کارکردن با مزدی کمتر از میزان حداقل مزد- که روی میزان مزد کسانی که اندکی بیشتر مزد می گیرند فشار می آورد. شماره روزافزونی از کسانی که درحال اشتغال هم، هم چنان فقیرند آنهائی هستند که با مزدهای خیلی پائین شغل تمام یا نیمه وقت دارند و نمی توانند برای اعضای خانواده خود غذای کافی و یا سرپناهی تهیه نمایند. اگربه خودمان درباره منافع مشترک مان با فقرای جهان سوم و با فقرائی که در کشورخودمان زندگی می کنند، آموزش بدهیم می توانیم بدون این که به آنها ترحم نشان بدهیم با آنها همدردی کنیم. درکوشش برای آزاد کردن فقرااز فشارهای اقتصادی ما در واقع، خودمان را هم آزاد می کنیم.
افسانه 12: برای پایان بخشیدن به گرسنگی باید از آزادی مان مایه بگذاریم.
واقعیت، هیج دلیل نظری و یا عملی وجود ندارد که بین آزادی، به معنای آزادی مدنی و پایان بخشیدن به گرسنگی تناقضی وجود داشته باشد. اگربه جهان بنگریم ما هیچ رابطه ای بین آزادی های مدنی و گرسنگی نمی بینیم. و اما یک تعریف بسیار محدود از آزادی، یعنی آزادی انباشت نامحدود اموال ثروت افزا و بکار گیری آن دارائی به هر شکل وصورتی که می پسندیم، با پایان بخشیدن به گرسنگی تناقض اساسی دارد. ولی تعریف دیگری از آزادی که با دورنمای اساسی که اساس این جامعه مارا ساخته است، یعنی، امنیت اقتصادی برای همه، به واقع تضمین کننده آزادی ماست. این درک از آزادی برای پایان بخشیدن به گرسنگی اهمیت اساسی دارد.
0 نظر:
ارسال یک نظر