حامد قدوسی گرامی درعکس العمل به پست قبلی من این را نوشته است که حتما بخوانید. به چند دلیل لازم است این توضیحات را بنویسم.
- در این که حامد یا هردوست دیگر حق مسلمی دارد که بر دیدگاه من نقد بنویسد بحثی نیست ولی ندانستم که من در کجا نوشته ام این کار « ساده» است که حالا حامد « تصحیح» می کند که « ساده » نیست!
- نمی دانم از کجای نوشته من این گونه می شود برداشت کرد که من احتمالا می گویم مردم نباید اتومبیل سوار بشوند یا موبایل نباید بخرند و یا رایانه نداشته باشند! حامد جان، قرارنشد از جانب من حرف بزنی!
- ولی وقتی می می نویسد که « مهم هم نیست که ارز کشور از کجا می آید» این جا دیگر حامد قدوسی عزیزگرفتار یک خبط مهلک می شود. دست برقضا، این خیلی هم مهم است که ارز از کجا می آید؟ دلار نفتی هرچه که در حال حاضر چشمگیر باشد، درآینده ای که چندان دور نیست، تمام می شود. حتی اگر تمام هم نشود، به راحتی می تواند بالا و پائین برود. کمااین که نفت بشکه ای 40 دلار سال 1980 مدتی بعد به بشکه ای 8 دلار رسید و همین تغییر برای اقتصاد بیمار و نفت زده ایران کم دردسر ایجاد نکرد. نکته این است که به تداوم این سیاست، وقتی که نفت تمام بشود که می شود، چه باید کرد؟ یا حتی اگر تمام هم نشود، فرض کنیم که بازار نفت شبیه به همان وضعیتی که به آن اشاره کردم، بشکند، تکلیف ما با این همه تعهدات چه می شود؟ نه برادر، در این جا سخت اشتباه می کنی! اتفاقا برای اقتصاد بیماری چون اقتصاد ایران، منبع ارز خیلی هم مهم است.
- آن حالت « اکستریم» حامد عزیز، حداقل از او که به زمین و زمان ایراد می گیرد که از « علم اقتصاد» غفلت نکنند، خیلی بعید بود. حامد طوری این جا می نویسد که انگار چیزی به نام « سرمایه گذاری» حتی به گوشش هم نخورده است! برادر این چه سئوال خنده داری است که با « ارزهای ذخیره» چه کنیم! بخشی از آن را در داخل برای افزودن بر ظرفیت تولیدی سرمایه گذاری می کنیم و بخشی را در اقتصاد جهانی، تا امکاناتی فراهم کنیم که وقتی نفت تمام شد- که می شود- یک منبع درآمدی داشته باشیم! آن چه که حامد می گوید دردوره ای صحت داشت که واحدهای پولی پایه طلا داشتند و ارزهای وارداتی هم در رو نداشت، نه الان. ارز اضافه را دربدترین حالت در بانک های اروپائی به صورت ودیعه ثابت می گذاریم....
- در باره ایده جایگزینی واردات، حامد گرامی اگرچه نمونه های نا موفق را خوب می بیند ولی توجه نمی کند که این ایده فقط در هندو برزیل اجرا نشدند. درسالهای پس از جنگ اغلب کشورهای اروپائی ایده جایگزینی واردات را درپیش گرفتند ( انگلیس و آلمان) و حتی درسالهای اخیر هم نیسان، هوندا، و تویوتا برای این در انگلیس به تولید اتوموبیل نمی پردازند که از این جا به جای دیگری « صادر» کنند! از این نمونه ها گذشته، در همین دوره، ژاپن و اندکی بعد، کره جنوبی هم همین کار را کرد.
- این که حامد ادعا می کند که « بخش قابل توجهی» ازواردات ما مربوط به کالاهائی است که به لحاظ فنی قادر به تولید آن نیستیم، حرف دقیقی نیست. همین امروز در جائی خواندم که امسال باید 50 هزار تن حبوبات وارد کنیم. مدتی پیش تر هم خوانده بودیم که بیش از 90 درصد از « پارچه چاردمشکی» مصرفی هم وارداتی است.
- درجائی که به کتاب پورتر اشاره می کند کاش حامد آن بخش دیدگاههای پورتر را هم می خواند که این مزیت ها « خدادادی» و « غیرقابل» تغییر نیستند. یعنی اگر « همتی» باشد، می توان این مزیت را ایجاد کرد. باز هم مجبورم به نمونه کره و ژاپن اشاره کنم. ولی این ایجاد کردن برنامه ریزی می خواهد و دولتی که به مردم جوابگو باشد. تحقیق وتوسعه را باید جدی گرفت وبرایش سرمایه گذاری کرد.
- نکته ای که در حرفهای حامد جالب است این که از « اصلاح فضای کسب وکار» فقط به « آزادسازی بازار کار» اشاره می کند که طبعا مورد اعتراض کسانی چون من خواهد بود. اولا خود حامد هم می داند که مشکلات « فضای کسب وکار» تنها به بازار کار محدود نمی شود مسایل بسیار مهم تری هم هست که باید به آن پرداخته شود ( این اقتصاد بی زبان، در هیچ کشوری به اندازه ایران این همه مدعی ندارد!! دیگران به کنار روزی نیست که مراجع چندین گانه تقلید در باره شیوه های مقابله با تورم « تئوری» ندهند!!) ( این را برای مزاح می نویسم. آقای رئیس جمهور به همولایتی های من در محمود آباد وعده داد که اگر « بیشتر بزایند» استانی به مرکزیت نوشهر هم ایجاد می شود!!) . در ثانی، از حامد می پرسم که به زبانی که یک آدم عامی چون من هم بفهمد برای همگان توضیح بدهد که منظورش از « آزادسازی بازارکار» چیست! این آزادسازی چه مشخصاتی دارد؟ اگر نظرش این است که کارفرما می تواند هر وقت که دلش خواست، کارگر را اخراج کند، آیا در ضمن می پذیرد که کارگران هم حق دارند اتحادیه های صنفی خود را داشته باشند. آیا حق اعتصاب کارگران را هم به رسمیت می شناسد یا خیر؟
- « مزیت ایجاد کردن» با تعرفه، یا پرداخت سوبسید بدون هیچ برنامه دیگر، می شود همانی که در گذشته بود و یا درایران کنونی هست. البته که من با تعرفه نامحدود و برای محدت نامحدود مخالفم. نه فقط این حمایت ها باید محدود و مشخص باشد بلکه بایدحمایت ها مشروط ارایه شود. مشروطه به افزایش بازدهی کار و تولید، مشروط به سرمایه گذاری در ماشین آلات و بطور کلی در « نوسازی» کارخانه ها- این جا نوسازی را به معنای لغوی آن بکار می برم. مثال خودرو که واقعیت هم دارد از هردووجهی که اشاره کردم قابل ایراد بود. هم حمایت نامحدود کردند و هم چیزی به ازای این حمایت نخواستند. اگرچه سالهاست درایران نبوده ام ولی به حدس و گمان می گویم و طبیتعا آماده ام که اشتباهم را تصحیح کنم ولی من براین باورم که مشکل اصلی ایران نه قیمت بیشتر محصولات داخلی بلکه کیفیت نامرغوب آنهاست که باعث می شود ایرانی ها به این صورت « خواهان» محصولات وارداتی باشند. و خرابی ادامه دار کیفیت هم، را کسانی چون حامد باید بهتر از من بدانند، یکی به خاطر همین حمایت های نامحدود است و دیگری هم به خاطر باندبازی هائی که در عمل به صورت بازارهای انحصاری عمل می کند. حداقل براساس آن چه که درسایت ها می خوانم ما درایران « سلطان» کم نداریم! سلطان شکر، سلطان پسته، سلطان سیم کارت و انواع و اقسام « سلطانک» های دیگر..... اگر این ادعاها راست باشد که کار به آزاد سازی بازار کار درست نمی شود. همان طور که پیشتر در جای دیگر نوشته بودم، بیمار به جراحی « قلب باز» نیازمند است و ما داریم در باره بزرگی وکوچکی دماغ اش حرف می زنیم!!
- آخرین نکته حامد، خنده دارترین بود. آخر مرد حسابی، تو که پیشتر گفته بودی بخش قابل توجهی از این واردات چیزهائی است که ما نمی توانیم تولید کنیم، چه پیش آمد که حالا رسیده ای به شلوار و شکلات! قسمت اول جوابت که حامد جان بی تعارف خنده دار است. خودت را داری به کوچه علی چپ می زنی. در آن مملکت گل و بلبل، برای لباس پوشیدن مردم و تفریح مردم دیگری تصمیم می گیرد و تو شکوه نمی کنی و حالا اگر دولتی که بطور آزاد انتخاب شده باشد بخواهد برای حال وآینده مملکت تصمیم بگیرد، این یعنی که به جای مردم تصمیم گرفته ایم! در مثل مناقشه نیست! مگر همین کار را در نروژ نکرده اند! من از اطریش خبر ندارم ولی در کشور فخیمه انگلیس، دولت به طور غیر مستقیم این کار را می کند. چپ وراست از تو مالیات می گیرد و آن پولها را هم هرطور که خود صلاح می داند به مصرف می رساند. البته که مردم هم فرصت می یابند هر 4 سال یک بار، این تصمیم گیران را اگر بخواهند عوض کنند. « بدی» انتخابات این جا البته این است که « شورای نگهبان» نداریم!! درضمن مطبوعات و رسانه ها هم آزادند وهر دوروز درمیان روزنامه ها را نمی بندند....
- من این رابطه را نفهمیدم که اگر پول نفت را به جای هزینه کردن برای واردات شلوار و شکلات، برای تولیدشان در داخل سرمایه گذاری کنیم و حتی اگر حرفهای حامد درست هم باشد، شلوار و شکلات را گران تر از خارج بخریم، چرا قیمت دلار می شود 5000 تومان!
- در خاتمه، ضمن تشکر از حامد، خواستم حرف اش را تائید بکنم که « قضیه به این سادگی ها هم نیست». حامد من که نمی گویم این کار ساده است. تو هم که نمی گوئی... پس کی بود که گفت ساده است؟؟؟
- در این که حامد یا هردوست دیگر حق مسلمی دارد که بر دیدگاه من نقد بنویسد بحثی نیست ولی ندانستم که من در کجا نوشته ام این کار « ساده» است که حالا حامد « تصحیح» می کند که « ساده » نیست!
- نمی دانم از کجای نوشته من این گونه می شود برداشت کرد که من احتمالا می گویم مردم نباید اتومبیل سوار بشوند یا موبایل نباید بخرند و یا رایانه نداشته باشند! حامد جان، قرارنشد از جانب من حرف بزنی!
- ولی وقتی می می نویسد که « مهم هم نیست که ارز کشور از کجا می آید» این جا دیگر حامد قدوسی عزیزگرفتار یک خبط مهلک می شود. دست برقضا، این خیلی هم مهم است که ارز از کجا می آید؟ دلار نفتی هرچه که در حال حاضر چشمگیر باشد، درآینده ای که چندان دور نیست، تمام می شود. حتی اگر تمام هم نشود، به راحتی می تواند بالا و پائین برود. کمااین که نفت بشکه ای 40 دلار سال 1980 مدتی بعد به بشکه ای 8 دلار رسید و همین تغییر برای اقتصاد بیمار و نفت زده ایران کم دردسر ایجاد نکرد. نکته این است که به تداوم این سیاست، وقتی که نفت تمام بشود که می شود، چه باید کرد؟ یا حتی اگر تمام هم نشود، فرض کنیم که بازار نفت شبیه به همان وضعیتی که به آن اشاره کردم، بشکند، تکلیف ما با این همه تعهدات چه می شود؟ نه برادر، در این جا سخت اشتباه می کنی! اتفاقا برای اقتصاد بیماری چون اقتصاد ایران، منبع ارز خیلی هم مهم است.
- آن حالت « اکستریم» حامد عزیز، حداقل از او که به زمین و زمان ایراد می گیرد که از « علم اقتصاد» غفلت نکنند، خیلی بعید بود. حامد طوری این جا می نویسد که انگار چیزی به نام « سرمایه گذاری» حتی به گوشش هم نخورده است! برادر این چه سئوال خنده داری است که با « ارزهای ذخیره» چه کنیم! بخشی از آن را در داخل برای افزودن بر ظرفیت تولیدی سرمایه گذاری می کنیم و بخشی را در اقتصاد جهانی، تا امکاناتی فراهم کنیم که وقتی نفت تمام شد- که می شود- یک منبع درآمدی داشته باشیم! آن چه که حامد می گوید دردوره ای صحت داشت که واحدهای پولی پایه طلا داشتند و ارزهای وارداتی هم در رو نداشت، نه الان. ارز اضافه را دربدترین حالت در بانک های اروپائی به صورت ودیعه ثابت می گذاریم....
- در باره ایده جایگزینی واردات، حامد گرامی اگرچه نمونه های نا موفق را خوب می بیند ولی توجه نمی کند که این ایده فقط در هندو برزیل اجرا نشدند. درسالهای پس از جنگ اغلب کشورهای اروپائی ایده جایگزینی واردات را درپیش گرفتند ( انگلیس و آلمان) و حتی درسالهای اخیر هم نیسان، هوندا، و تویوتا برای این در انگلیس به تولید اتوموبیل نمی پردازند که از این جا به جای دیگری « صادر» کنند! از این نمونه ها گذشته، در همین دوره، ژاپن و اندکی بعد، کره جنوبی هم همین کار را کرد.
- این که حامد ادعا می کند که « بخش قابل توجهی» ازواردات ما مربوط به کالاهائی است که به لحاظ فنی قادر به تولید آن نیستیم، حرف دقیقی نیست. همین امروز در جائی خواندم که امسال باید 50 هزار تن حبوبات وارد کنیم. مدتی پیش تر هم خوانده بودیم که بیش از 90 درصد از « پارچه چاردمشکی» مصرفی هم وارداتی است.
- درجائی که به کتاب پورتر اشاره می کند کاش حامد آن بخش دیدگاههای پورتر را هم می خواند که این مزیت ها « خدادادی» و « غیرقابل» تغییر نیستند. یعنی اگر « همتی» باشد، می توان این مزیت را ایجاد کرد. باز هم مجبورم به نمونه کره و ژاپن اشاره کنم. ولی این ایجاد کردن برنامه ریزی می خواهد و دولتی که به مردم جوابگو باشد. تحقیق وتوسعه را باید جدی گرفت وبرایش سرمایه گذاری کرد.
- نکته ای که در حرفهای حامد جالب است این که از « اصلاح فضای کسب وکار» فقط به « آزادسازی بازار کار» اشاره می کند که طبعا مورد اعتراض کسانی چون من خواهد بود. اولا خود حامد هم می داند که مشکلات « فضای کسب وکار» تنها به بازار کار محدود نمی شود مسایل بسیار مهم تری هم هست که باید به آن پرداخته شود ( این اقتصاد بی زبان، در هیچ کشوری به اندازه ایران این همه مدعی ندارد!! دیگران به کنار روزی نیست که مراجع چندین گانه تقلید در باره شیوه های مقابله با تورم « تئوری» ندهند!!) ( این را برای مزاح می نویسم. آقای رئیس جمهور به همولایتی های من در محمود آباد وعده داد که اگر « بیشتر بزایند» استانی به مرکزیت نوشهر هم ایجاد می شود!!) . در ثانی، از حامد می پرسم که به زبانی که یک آدم عامی چون من هم بفهمد برای همگان توضیح بدهد که منظورش از « آزادسازی بازارکار» چیست! این آزادسازی چه مشخصاتی دارد؟ اگر نظرش این است که کارفرما می تواند هر وقت که دلش خواست، کارگر را اخراج کند، آیا در ضمن می پذیرد که کارگران هم حق دارند اتحادیه های صنفی خود را داشته باشند. آیا حق اعتصاب کارگران را هم به رسمیت می شناسد یا خیر؟
- « مزیت ایجاد کردن» با تعرفه، یا پرداخت سوبسید بدون هیچ برنامه دیگر، می شود همانی که در گذشته بود و یا درایران کنونی هست. البته که من با تعرفه نامحدود و برای محدت نامحدود مخالفم. نه فقط این حمایت ها باید محدود و مشخص باشد بلکه بایدحمایت ها مشروط ارایه شود. مشروطه به افزایش بازدهی کار و تولید، مشروط به سرمایه گذاری در ماشین آلات و بطور کلی در « نوسازی» کارخانه ها- این جا نوسازی را به معنای لغوی آن بکار می برم. مثال خودرو که واقعیت هم دارد از هردووجهی که اشاره کردم قابل ایراد بود. هم حمایت نامحدود کردند و هم چیزی به ازای این حمایت نخواستند. اگرچه سالهاست درایران نبوده ام ولی به حدس و گمان می گویم و طبیتعا آماده ام که اشتباهم را تصحیح کنم ولی من براین باورم که مشکل اصلی ایران نه قیمت بیشتر محصولات داخلی بلکه کیفیت نامرغوب آنهاست که باعث می شود ایرانی ها به این صورت « خواهان» محصولات وارداتی باشند. و خرابی ادامه دار کیفیت هم، را کسانی چون حامد باید بهتر از من بدانند، یکی به خاطر همین حمایت های نامحدود است و دیگری هم به خاطر باندبازی هائی که در عمل به صورت بازارهای انحصاری عمل می کند. حداقل براساس آن چه که درسایت ها می خوانم ما درایران « سلطان» کم نداریم! سلطان شکر، سلطان پسته، سلطان سیم کارت و انواع و اقسام « سلطانک» های دیگر..... اگر این ادعاها راست باشد که کار به آزاد سازی بازار کار درست نمی شود. همان طور که پیشتر در جای دیگر نوشته بودم، بیمار به جراحی « قلب باز» نیازمند است و ما داریم در باره بزرگی وکوچکی دماغ اش حرف می زنیم!!
- آخرین نکته حامد، خنده دارترین بود. آخر مرد حسابی، تو که پیشتر گفته بودی بخش قابل توجهی از این واردات چیزهائی است که ما نمی توانیم تولید کنیم، چه پیش آمد که حالا رسیده ای به شلوار و شکلات! قسمت اول جوابت که حامد جان بی تعارف خنده دار است. خودت را داری به کوچه علی چپ می زنی. در آن مملکت گل و بلبل، برای لباس پوشیدن مردم و تفریح مردم دیگری تصمیم می گیرد و تو شکوه نمی کنی و حالا اگر دولتی که بطور آزاد انتخاب شده باشد بخواهد برای حال وآینده مملکت تصمیم بگیرد، این یعنی که به جای مردم تصمیم گرفته ایم! در مثل مناقشه نیست! مگر همین کار را در نروژ نکرده اند! من از اطریش خبر ندارم ولی در کشور فخیمه انگلیس، دولت به طور غیر مستقیم این کار را می کند. چپ وراست از تو مالیات می گیرد و آن پولها را هم هرطور که خود صلاح می داند به مصرف می رساند. البته که مردم هم فرصت می یابند هر 4 سال یک بار، این تصمیم گیران را اگر بخواهند عوض کنند. « بدی» انتخابات این جا البته این است که « شورای نگهبان» نداریم!! درضمن مطبوعات و رسانه ها هم آزادند وهر دوروز درمیان روزنامه ها را نمی بندند....
- من این رابطه را نفهمیدم که اگر پول نفت را به جای هزینه کردن برای واردات شلوار و شکلات، برای تولیدشان در داخل سرمایه گذاری کنیم و حتی اگر حرفهای حامد درست هم باشد، شلوار و شکلات را گران تر از خارج بخریم، چرا قیمت دلار می شود 5000 تومان!
- در خاتمه، ضمن تشکر از حامد، خواستم حرف اش را تائید بکنم که « قضیه به این سادگی ها هم نیست». حامد من که نمی گویم این کار ساده است. تو هم که نمی گوئی... پس کی بود که گفت ساده است؟؟؟
0 نظر:
ارسال یک نظر