۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

درزیر آسمانِ آبستن باران!

سر به زیر افكنده، زیر لب می گفت.
آه، ‌اگر باران ببارد، باغمان سرسبز خواهد شد.
تك درخت سیب مان هم میوه خواهد داد
پیچك لجباز نیلوفر به دور تك درخت سیب،
سخت تر پیچیده، خواهد رفت،‌بالاتر.
گوشة این باغ،
دانه های لوبیاو هندوانه، بذر نعناع هم، خوش خوشك
سینة سخت زمین را پاره كرده، شرمسارانه،
سر زنند ازخاكها بیرون.
آه اگر باران ببارد،
بركه های نیمه خالی، می شود پُر آب،
بركه پُرآب، پُرماهی،
نهرهای خشك و ماسیده، می شود جاری دو باره،
كشت زار تشنه را، می كند سیراب.
رودخانه می تواند باز، لب كند تر،
مشت كوبد سخت تر بر صخره و بر سنگ،
ره گشاید تا به دشت نیلی دریا.
گفتمش،‌آری، اگر باران ببارد
دشت های سوخته، سیراب
برکه های خشک، می شود پرآب
ازبرای رویش و روئیدن گل بوته های شاد وخندان لب،
آب كافی نیست.....
شخم باید زد،
كود باید داد،
بذرها پاشید،
دیده بانی كرد،
ووجین باید،
باغ را بایدبرای رویش و روئیدن گلها مهیا كرد،
آب كافی نیست.
دیر شاید، لیك آسمان آبستن باران،
زایمان ابر نزدیك است.
باغ را باید مهیا كرد.
باغ را باید مهیا كرد.
ژوئن 1989

0 نظر: