در برخورد به افاضات نئولیبرال های وطنی که امروزه در مطبوعات داخلی میدان دار شده درافشانی می کنند، آدم نمی داند از کجا آغاز کند؟ فقر نظری و منطقی این جماعت به حدی است که گاه تعجب برانگیز می شود. وقتی در کنار آن، در بیان حقایق هم خساست به خرج می دهند و ادعاهای عجیب و غریب می کنند، تنها عکس العمل منطقی، تعجب و حیرت بیشتر کسی است که از بیرون از این دایره به این جماعت می نگرد. نمی دانم خنده دار است یا گریه آور که در پوششی مدرن و حتی پسامدرن این جماعت مبلغ عقب مانده ترین نوع خرافات در باره جوامع بشری هستند و بدیهی است برای ذهنیتی که آمادگی پذیرش خرافات را دارد دلیل و منطقی هم لازم نیست.
« کانون دانش آموختگان اقتصاد» در 1381 میزگردی در تهران برگزار کرد که چند تن از جمله آقای دکترغنی نژاد در آن شرکت کرده و در باره « جهانی شدن و اقتصاد ایران» با حضار سخن گفتند. خلاصه ای از این میزگرد در کتاب توسعه شماره 13 که در تابستان 1382 در تهران چاپ شد آمده است. از همان ابتدا وقتی نوبت به آقای غنی نژاد می رسد دراعتراض به دو سخن ران دیگر که از « جهانی شدن سرمایه داری» سخن گفته بودند می گوید:« به کار بردن لفظ سرمایه داری به نظر من واژه ی تحقیر آمیز است... این واژه را مخالفان نظام بازار آزاد مطرح کردند برای تخطئه آن....به نظر بنده بهتر است گفته شود نظام اقتصاد بازار رقابتی که دارد جهانی می شود» و چنین فرایندی ، « به نظر بنده البته بسیار مثبت و خوب است».
کمی بعد در پاسخ یکی از حاضران گفتند« سرمایه داری یک نظامی است که اقتصاد را ابزار خودش می کند ولی این نظام، اقتصاد آزاد نیست. اقتصاد در بنداست. بنده طرفدار اقتصاد آزاد هستم. من طرفدار اقتصاد سرمایه داری امریکا نیستم . سرمایه داری امریکا اقتصاد آزاد نیست» و بعد، « نظام سرمایه داری که بنده از آن دفاع می کنم از حقوق فردی دفاع می کند. از حقوق بشر دفاع می کند» و البته که ژست ترقی خواهی هم می گیرد، « امریکا وقتی می رود ویتنامی ها را بمباران می کند نباید مدعی حقوق بشر باشد ولی من سیستم اقتصاد آزاد و حقوق بشررا قبول دارم» و در برابر پرسش به جای ناصر زرافشان – که سخن گوی دیگر این میزگرد بود- که از غنی نژاد خواست که با رد امریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن از نظام ایده آل خود نمونه بدهد، غنی نژاد به شعار دادن صرف رو آورده ادامه می دهد « آن سیستمی که من از آن دفاع می کنم اعتقاد به آزادی است. وقتی که انسان به آزادی و حقوق افراد اعتقاد پیدا کند وبر مبنای آن رفتار کند اقتصاد آزاد شکل می گیرد. بازار شکل می گیرد و مردم رفاه پیدا می کنند و این ربطی به امپریالیزم و سلطه طلبی ندارد» و بالاخره شاه بیت دیدگاه غنی نژاد این است که « از نظر من، نظام اقتصاد آزاد یعنی آزادی و آزادی یعنی حکومت قانون. آن چه من به آن اعتقاد دارم حاکمیت قانون است... حاکمیت حقوق بشر است و آزادی انتخاب است... اولین درسی که در اقتصاد خرد می خوانید آزادی انتخاب است. یعنی مصرف کننده انتخاب می کند. اقتصاد روی قیمت بناشده قیمت یعنی نظام بازار»[1]
همه این ادعاها قبول، ولی اجازه بدهید از عمده ترین ادعای آقای غنی نژاد آغاز کنم.
از همان اول بگویم همان گونه که زرافشان به درستی مطرح می کند با رد اقتصاد سرمایه داری موجود روشن نیست که منظور غنی نژاد از اقتصاد بازار رقابتی چه جور معجونی است؟
وقتی از یک نظام اقتصادی سخن می گوئیم که بازندگی میلیون ها انسان سر وکار دارد و به ویژه اگر به راستی نگران حقوق بشر هستیم و در برابر بشر احساس مسئولیت می کنیم، نمی توانیم تنها به مدل های کتابی که مورد استفاده کسانی چون غنی نژاد قرار می گیرد بسنده کنیم. پرسش اول این است که از ادعاهای جذاب که بگذریم، در کدام دوره از تاریخ و در کدام گوشه از این دنیای پهناور این نظام اقتصادی ایشان عمل کرده است که ایران نمونه دوم اش باشد؟ البته که حاکمیت قانون – والبته نه هر قانونی- بسیار هم خوب است. البته که احترام به حقوق بشربسیار هم عالی است ولی این ها و بسیاری از ادعاهای دیگر، به این نظام اقتصادی که از آن دفاع می کنند چه ربطی دارد؟
و اما در خصوص این اقتصاد بازار رقابتی، واقعیت این است که کل این مقوله یکی دیگر از جعلیات نظری نئولیبرال ها در باره مفهوم « رقابت» است. آن چه که در ادعاهای غنی نژاد مستتر است این که رقابت در این بازار نه فقط به توزیع عادلانه درآمدها و ثروت منجر می شود- در غیر این صورت حرف شان در باره به رفاه رسیدن مردم حرف مفت می شود- بلکه بدون این که خون از دماغ کسی راه بیافتد تولید کنندگان کارآمد می شوند، مصرف کنندگان نه فقط به آزادی انتخاب می کنند بلکه بهترین را هم انتخاب می کنند- باز همان داستان به رفاه رسیدن مردم- خوب اشکال این نگرش در چیست؟
اگر آدم بداند که در باره چه دارد حرف می زند و ریگی به کفش نداشته باشد می داند که در آن چه که غنی نژاد به تکرار « علم اقتصاد» می خواند و از آن دفاع می کند، « رقابت» به دو معنا بکار گرفته می شود.
- یک معنای رقابت که اتفاقا مورد استفاده نئولیبرال ها قرار می گیرد مفهوم ایستائی است از رقابت که در درس نامه ها تحت عنوان بازار رقابت کامل مطرح می شود که اگرچه ربطی به دنیای واقعی ندارد ولی برای نئولیبرالها وضعیت ایده آل است. مشکل این دوستان در این است که در این «بازاررقابت کامل»، برخلاف عنوان فریبنده اش، بطور مطلق هیچ رقابتی وجود ندارد که کامل یا ناکامل باشد. به همین خاطر، هیچ تحولی در هیچ زمینه ای در این نوع «رقابت» صورت نمی گیرد. در همان کتاب های اقتصاد خرد که مورد نظر آقای غنی نژاد است در باره مشخصات « رقابت کامل» می خوانیم:
- تولید کننده و مصرف کننده اطلاعات کامل دارند و درشرایط اطمینان کامل تصمیم گیری می کنند.
- بنگاه ها قیمت پذیرند نه قیمت ساز، یعنی قیمت محصول خارج از کنترل فردی از سوی « بازار» تعیین می شود.
- تولید کنندگان کالای همگن تولید می کنند.
- در بازار برای هر کالا تنها یک قیمت وجود دارد.
-صرفه جوئی های ناشی از مقیاس وجود ندارد.
وقتی همین چند خصیصه را با هم در نظر می گیرید، در این بازار نه رقابتی بر سر قیمت وجود دارد ( تک قیمتی بودن بازار) نه بر سر کیفیت کالا ( همگن بودن کالا). نه تولید کننده می تواند سر مصرف کننده کلاه بگذارد و برای محصول خویش خصلتی خاص و ویژه بتراشد( اطلاعات کامل مصرف کنندگان) و نه خود تولید کننده انگیزه ای برای کاستن از قیمت دارد( تولید کننده منفرد نمی تواند بر خلاف تصمیم بازار قیمت گذاری نماید). در عرصه های تکنیکی تولید هم تفاوتی بین تولید کنندگان وجود ندارد( هر تکنیکی که تولیدکننده ای ابداع کند، در اختیار رقبایش هم هست- اطلاعات کامل تولید کنندگان). با این حساب، اگر از این عنوان مسخره « کامل بودن رقابت» که بگذریم، در نتیجه این نوع « رقابت» نه انحصاری شکل می گیرد ونه انحصار ناقصی. به سخن دیگر، همان گونه که پیشتر گفته بودیم، وضعیت ایستائی است که هیچ گونه مکانیسم تحول و دگرگونی ندارد. در این چنین نظامی هیچ چیز اتفاق نخواهد افتاد. اولین پرسش من از آقای غنی نژاد این است که اگر ایشان به همین الگو توجه دارند، حسن تبلیغ این نوع خرافات مدرن در چیست؟
واما، در پیوند با مفهوم پویائی از رقابت که در آن این مختصات دست و پا گیر وجود ندارد، هیچ کس اطلاعات کامل ندارد. بازار تک قیمتی نیست. محصولات تولیدی اگر چه مشابه اند ولی کاملا همگن نیستند ( هم راه برای قیمت گذاری متفاوت باز می شود و هم برای آگهی و تبلیغات). تکنولوژی تولید هم بین بنگاهها می تواند متفاوت باشد. بنگاه ها بسته به نوع بازار هم بر سرقیمت به رقابت می پردازند وهم بر سر کیفیت و ای بسا، عرصه های دیگر- برای نمونه، خدمات پس از فروش. در چند دهه گذشته هم عرصه های جدید رقابت گشوده شد، برای نمونه رقابت تکنولوژیک. آن چه در واقعیت زندگی وجود دارد این نوع رقابت است که به راستی شمشیر دو لبه ای است.
ولی، گیر قضیه برای نگرش نئولیبرالی این است که در بازاری که در آن رقابت پویا وجود دارد اگر بر فرایند رقابت نظارت نشود، نتیجه اش پیدا شدن انحصارات کامل و ناقص د ربازار است که اگرچه برای صاحبان شرکت ها خیر وبرکت دارد ولی به نفع مصرف کنندگان نیست ( یعنی با رفاه مردم تناقض پیدا می کند). در این نوع رقابت است که علاوه بر حفاظت از منافع مصرف کنندگان، مسائل دیگری چون بهداشت محیط زیست و تولید و مصرف در آینده و برای آیندگان اهمیت می یابد که باید از سوی دولت برآن نظارت شود.
ولی نئولیبرال های بی قابلیت و بی دانش ما چه می کنند؟ ملغمه ای از دو مفهوم رقابت را بکار می گیرند و این شعار های دل نشین را تکرار می کنند وهم چون دیگر قشری اندیشان، بین ذهنیت خویش و چگونگی عینیت یافتن همان ذهنیت در واقعیت دیوار چین می کشند و مستمعان را بی تعارف پی نخود سیاه می فرستند. بی پرده باید گفت که همان تعارفات بسیار شنیده مارکسیسم « اصل» و مارکسیسم « بدلی»، یا سرمایه داری پیشرفته و سرمایه داری وابسته ووو است که از سوی نئولیبرال ها تکرار می شود. باورشان یک چیز است و نتیجه همان باورها د ردنیای واقعیت، یک چیز دیگر!
رقابت پویا که می تواند در صورت کنترل و نظارت دولت، به نفع مصرف کنندگان باشد، بر خلاف ادعاهای بی اساس نئولیبرال ها برنده و بازنده دارد. از سر تا پایش خون و کثافت می ریزد. و باز گفتن دارد که رقابت پویا در بازار، همانند رقابت بین تیم های فوتبال باشگاهی نیست که در دور اول و در فینال، اندازه تیم ها تغییر نمی کند و همیشه تنها 11 بازیکن بیشتر ندارد. در رقابت پویا در بازار، وقتی شماری از شرکت ها در رقابت مغلوب شده از فرایند تولید کنار گذاشته می شوند، شرکت های موفق که دربازار باقی می مانند، بزرگ تر می شوندو سهم بیشتری از بازار را در اختیار می گیرند. واگر این فرایند پویا ادامه یابد- بدون نظارت دولت- در آن صورت، بازار هم برخورد « فینال» خواهد داشت ولی نام آن برخلاف ادعاهای مکرر نئولیبرال ها « انحصار ناقص» است که بازار از سوی دو تا شرکت باقی مانده در دور نهائی کنترل می شود. و اگر رقابت ادامه یابد- که البته ممکن است نیابد و طرفین در تبانی با یک دیگر بازار را کنترل کنند ( قوانین ضد انحصار و ضد تراست که در جوامع غربی داریم برای اجتناب از این سرانجام است)- نتیجه آن، انحصار کامل خواهد بود که برخلاف، ادعاهای مکرر به نفع مصرف کنندگان نیست و با رفاه مردم جور در نمی آید. دلیل اش هم ساده است. چون در این بازار رقابتی که مورد ستایش کسانی چون غنی نژاد قرار می گیرد، نیروی محرکه بازار منافع شخصی است نه رفاه عمومی. به همین خاطر است که شرکتی که بازار را در کنترل گرفته است، از مصرف کنندگان حداکثر قیمت را طلب خواهد کرد و پرداختن بالاترین قیمت البته که بر رفاه مصرف کننده تاثیرات منفی خواهد گذاشت. اگر انحصار تشکیل شود، در این جاست که فرایند رقابت پویا نیز به آخر می رسد.
البته این نیز لازم به یادآوری است که به تجربه بشریت، حتی در تحت رقابت پویا، برندگان همیشه کسانی نیستند که با کارآئی بیشتر تولید می کنند و بازندگان نیز نه یک شبه از صفحه روزگار محو می شوند و نه یک شبه، در شاخه دیگری به تولید می پردازند. یعنی کسانی چون غنی نژاد اگرچه نگران «حقوق بشر» اند ولی این « بشر» را به حدی به صورت یک مفهوم انتزاعی مطرح می کنند که وجود خارجی ندارد. در اقتصاد آزاد غنی نژاد و هم اندیشان او – که اگرچه در هیچ جا به غیر از صفحات کتاب های درسی وجود ندارد، ولی هم چنان الگوئی است که باید حتی در جامعه گرفتاری چون ایران پیاده شود- معلوم نیست بر سربازندگانی که در این رقابت پویا از میان می روند، چه می آید؟ برای مثال کارگرانی که از کار بیکار می شوند – ساده ترین شیوه رقابت کردن در شرکت های سرمایه سالاری بیکار کردن کارگران است. آیا این کارگران بیکار شده، هم چنان « مصرف کننده» اند و با ازدست رفتن منبع درآمد، وقتی که برای پرداخت « قیمت» در بازار، قدرت خرید ( پول) ندارند، آیا هم چنان، « آزادی انتخاب» دارند ؟ پاسخ به این سئوال ها روشن تر از آن است که مجادله انگیز باشد. ولی دوستان نئولیبرال ما، مدافع « بشر» از نوع خاصی هستند که تنها در کتابهای درسی وجود دارد نه در دنیای واقعی! در این صورت، معلوم نیست، بر سر ادعای « حمایت ازحقوق بشر» نئولیبرال های ما چه می آید؟
البته اگر منظور غنی نژاد از رقابت، همان رقابت کامل باشد که بقیه ادعاهایش به وضوح مسخره و پرت است. واگر قصدش، مفهومی پویا از رقابت باشد که در آن صورت طشت رسوائی دفاع قلابی ایشان از « حقوق بشر» از بام می افتد. غنی نژاد و هم اندیشان او در این جا نه از حقوق بشر- به مفهموی که از آن استنباط می شود- بلکه به وضوح از حقوق سرمایه داران دفاع می کنند و این اگر شیادی نیست، پس چیست که دفاع ازمنافع اقلیت را به جای منافع جامعه جامی زنند؟ البته اگر سرمایه دار بودند درک چنین شیوه اندیشیدنی چندان دشوار نبود، ولی وقتی می گوید « باور کنید شیاد نیستم. سرمایه دار نیستم و هیچ چیز در این دنیا ندارم»، آن وقت، آدم حیران می ماند که سرودم مباحث کسانی چون آقای غنی نژاد را چگونه جمع کند!
چند کلمه ای در خصوص اولین درس شان در اقتصاد خرد بگویم و این روایت دردآلود را تمام کنم. می فرمایند که « اقتصاد روی قیمت بناشده، قیمت یعنی نظام بازار» و یادمان هم هست که به تکرار از « حاکمیت حقوق بشر» هم سخن گفته اند. ولی جالب است که نئولیبرال فاضل ما آن چه را که از معادله اش حذف کرده است استبداد مطلق پول در همین رابطه ساده ای است که به دست می دهد. در همان اقتصادی که روی قیمت بناشده- و حرف غنی نژاد در این جا درست است – نیاز انسانی چیزی نیست که به ادعای او با « آزادی انتخاب» دربازار بر آورده می شود. چون خود آقای غنی نژاد هم می داند که نیاز انسان هائی که پول ندارند یا پول به قدر کفایت ندارند در این نظام بازار آزاد ایشان که این همه ملوس است، اصلا به حساب نمی آید تا برآورده بشود یا نشود. به این ترتیب، همان طور که پیشتر گفتم منظور غنی نژاد از « بشر» بخشی از بشر است نه بشر به مفهومی که ادعا می کند. و از همین جاست که وقتی ادعا می کند «نظام اقتصاد ازاد یعنی آزادی»، غنی نژاد باید بداندو نمی تواند نداند که براساس همین مختصری که در این یادداشت آمده است، راست نمی گوید. از دو صورت خارج نیست، یا باید بپذیرد که کارکرد آن چه را که از آن دفاع می کند، نمی شناسد و در سرزمینی که به قول سعدی بزرگوار سنگ رابسته و سگ را رها کرده اند، لاف د رغریبی می زند و یا باید ادعایش را در باره شیاد نبودن پس بگیرد.
به قول انگلیسی ها: آقای غنی نژاد: توپ بازی اکنون دیگر درزمین شماست!
لندن، ژانویه 2004
(1) برای متن سخنان آقای غنی نژاد و زرافشان و دیگران بنگرید به کتاب توسعه، شماره 13 تابستان 1382ْ، « میزگرد جهانی شدن و اقتصاد ایران» صص 23-5
[1] کتاب توسعه، شماره 13، تابستان، 1382 ص 19
1 نظر:
salam iraj e aziz
maghalat ro befrest barayam ke be soorat e pdf dar biaram va linkash ra be khodet midaham ke dar inja begzari. in yek.
2- mishe maghaleye neo libralism va vaziate eghtesadi zanan, tamame maghale ro , barayam befresti ke baraye site sedaye ma estefade konim azesh ?
mamnoon
ارسال یک نظر