۱۳۸۴ فروردین ۲۷, شنبه

ای بخشکی شانس!!

اول بار که این «داستانک» را در همشهری 25 فروردین 1384 خواندم از آن خوشم آمد. طولی نکشید که انگار که دوزاری ام افتاده باشد دیدم نع، به قول معروف « داستانک» خوبی نیست. اول « داستانک» را با هم می خوانیم و بعد خرده فرمایشات بنده را:

پرستو عوض زاده :
همشهری 25 فروردین 1384 ص 28

سکوت

با نگاه همیشه مهربانش چشم دوخته بود به زنش که مدام غرغر می کرد.
- آخر مرد! این چه کاری بود کردی؟ تمام دلخوشی بچه ها همین تلویزیون بود، آنوقت تو بدون این که چیزی بگوئی آن را بردی فروختی؟ برای چی؟
- ببخشید! ان شاء الله به زودی یکی دیگر می خرم.
دوهفته بعد وقتی به خانه آمد، برادر زنش آن جا بود.
- خیلی نوکرتم! بابت پولی که دوهفته پیش به من دادی ممنونم. مشکلم حل شد. حقوق گرفتم، آمدم پولت را بدهم. خیلی آقائی!
- نگاه مهربان مرد بانگاه خیس و شرمنده زنش گره خورد.



عبرت آموز نیست آیا که یک خانم، « داستانکی» می نویسد که در آن، نگاه « مرد» همیشه مهربان است ولی زن مدام « غرغر» می کند، آنهم به خاطر یک تلویزیون. اگرچه « زن» به مرد « پرخاش» می کند ولی، مرداست که هم چنان مثل « همیشه» مهربان است. دوهفته می گذرد. روشن می شود که مرد تلویزیون را فروخته و پولش را به برادر زنش قرض داده است. مرد هم چنان نگاهش مثل همیشه « مهربان» است وخیلی هم « آقائی» دارد ولی، زن، چه می تواند بکند به غیر از شرمندگی و « اشک». مگر می شود چنین زنی، ذره ای هم « خانمی» هم داشته باشد!
ای بخشکی شانس!!

5 نظر:

ناشناس گفت...

با ملاقات با یکی از خانمهای نویسنده وطنی ، که اتفاقا نویسنده بدی هم نیست و کارش هم خوب گرفته است ، متوجه شدم که نویسنده بودن و زن بودن ،هیچ دلیلی نیست بر اینکه شخص نگاهی زنانه و دیدگاه اجتماعی هم به دنیا داشته باشد.
در نوشته های مردانه (برای بقیه که این کامنت رو میخونند میگویم ، منظورم از نوشته مردانه این نیست که حتما یک مرد نوشته است و هر نوشته ای که به وسیله مردان نوشته شود هم مردانه نیست ) زنان همیشه غرغرو و پر توقع و کم کار و به نوعی پارازیت معرفی میشوند. زنانی که نگاهی سطحی به مسائل دارند و همه چیز را از نگاه کم وسعت خود میبینند و استدلال میکنند.
در این داستان مرد بدون مشورت با زن چیزی را که مصرف روزانه دارد برده و فروخته است. این که چرا با زنی که او نیز عضو اصلی خانواده است مسئله را مطرح نکرده است و او را در بیخبری مطلق گذاشته است و تنها با عمل انجام شده روبرویش کرده است ، هیچ از " مهربانی " مرد کم نمیکند. و زنی که امروز با عملی انجام شده در این داستان هیچ حقی بجز شرمساری ندارد. در این فرهنگ احتمالا برخورد زن در صورتی که پول به برادر مرد ، به جای برادر زن ، قرض داده شده بود هم مشکل داشت.

Narges گفت...

آقای سيف عزيز نکته بسيار مهمی که د ر اين نوشته با رنگ و لعاب عاشقانه مستتر شده(خب ظاهرا مرده اینقدر زنه رو دوست داشته که به خاطر برادر وی این کار رو کرده) اينست که عشق تعريفی عقلانی و مدنی نزد اين زوج و حتی نويسنده ندارد.هم مرد «خوب و بخشنده » نمایانده شده است و هم زن «راضی و شرمنده». و عامل بخشندگی و خوبی به عنوان اصلی اخلاقی نیز حتی ستوده برنشمرده شده است چرا که زن در ابتدا خشمگین است از فروش تلوزیون اما با فهمیدن اینکه طرف خوبی برادرش بوده خشوحال می شود و شرمنده.چرا که داستانک تنها به عامل عشق مرد به زن متکی است نه به روابط عقلانی و حقوقی بين آنها.اينکه چرا زن به عنوان موجودی که شريک زندگی مرد است و در واقع شريک مشکلات و مسائل؛ چرا مورد مشورت قرار نميگيرد؟ آيا د ر پس پرده اعتقاد به عدم توانايی عقلانی زن ننهفته است؟ مفاهیم خیلی عمیقی که ساده بیان می شوند بسیار جذابند اما سادگی این داستانک نه ناشی از عمق مطلب بل که از شدت سطحی گری اش است و اين بدجوری تو ذوق آدم می زند. http://neylabak1.blogspot.com

ناشناس گفت...

سلام احمد جان.

نکته بینی ات رو دوست داشتم.

من یک زن غرغرو نیستم ولی اگر مردم همچین کاری رو بدون صحبت کردن با من بکنه (با معذرت) بیضتینش رو میچینم و در سبدی از کاهو و مخلفات به خوردش میدم. میخواد یک تلویزیون ناقابل باشه یا ملک شخصی مون.


راستی از کجا بدونیم خانم پرستو عوض زاده واقعا" یک زن هست؟ شما میشناسیدش؟ نکنه یکی از آقایان حق به جانب این داستانک رو نوشته باشه؟
:)

ناشناس گفت...

هاله عزیز: الان دارد یواش یواش شیر فهمم می شود که چرا دوستان از چب و راست این قدر قربون صدقه تو می روند. هاله جان به جمع این حضرات بنده را هم اضافه کن. وامااین نکته تو که نویسنده ممکن است مرد باشد اگرچه ممکن است ولی به همان اندازه هم ممکن است که ناشی از همان بیماری قدیمی وتاریخی خودمان باشد که همین که یک چیزی بد شد می خواهیم بیاندازیمش به گردن دیگران. یعنی این جا هم بعید نیست - که نیست- که این نویسنده مرد باشد. ولی واقعیت این است که دلیلی ندارد که زن نباشد.یعنی کم نیستند زنانی که این گونه می اندیشند. تکه ای که مهشید بانو در زنانه ها نوشته و به این یادداشت لینک داده به گمان من خیلی درست است. و حالا که این طوری است من فکر می کنم ما باید بیشتر روی نحوه نگرش و دید کار بکنیم تا این تقسیم بندی قدیمی زن و مرد...راستی دوستان عزیز: ببخشید یادم رفت بگویم قدم تان به روی چشم خوش آمدید. باز هم تشریف بیاورید. با علاقه ایرج

ناشناس گفت...

او نیز به دستیاری آفرینش یک اثر هنری که وجوش را به تخیل او وام دارد، از گناه وجود داشتن پالوده خواهد شد.

(تهوع. مقدمه.)