استفن لندمن
دو برنامه « کمک اقتصادی» پیشین شکست خورده اند. تکرارآن چه
که پیشتر کار نکرده است و انتظار این که نتایج متفاوتی به دست آید واضح ترین تعریف
دیوانگی سیاسی واقتصادی است- ایجاد بدهی بیشتر که یا به نکول بدهی ها ختم می شود و
یا این که طلبکاران باید زیان قابل توجهی را بپذیرند. حتی پس از آن، احیای رشد
اقتصادی و رونق درحالی که قواعد دست و پاگیر منطقه یورو وجود دارند اتفاق نخواهد
افتاد. درشرایطی که یونان نمی تواند سیاست های پولی و مالی خودرا کنترل کند، یا
نمی تواند ازارزش واحد پولی اش برای تشویق صادرات بکاهد.
فاشیست هائی که امور را می چرخانند ادعا می کنند که سوسیال
دموکرات شده اند ولی تنها به منافع خود می اندیشند. چه چیزی بهتر از میلیونها
یونانی که عذاب می کشند و یا فرمان مرگ اقتصادی که صادر شده است به نفع فاشیست ها
خواهد بود؟
حکمرانی مشروع غائب است. عروسک هائی که در مصدر امورند تنها
به خود خدمت می کنند و به اربابان شان درترویکا در بروکسل، فرانکفورت و واشنگتن. ملتی را به گروگان گرفته اند. این به راستی
دردناک است می بینیم که زادگاه دموکراسی به این شکل برای سود مورد تجاوز قرارمی
گیرد، غارت شده و از نظر اقتصادی منهدم می شود. دولت اش هم اجازه این کارها را می
دهد. دیدن عذاب عظیم مردم عادی به راستی دردناک است که درتحت عناصری فاسد و بدخواه
که خودرادراین فرایند بی آبرو کرده اند زندگی می کنند.
یونان یک آزمایشگاه است و مردمش هم به صورت موشهای
آزمایشگاه درآورده شده اند و مدافعان منافع صاحبان پول نظاره می کنند که تا کجا می
توانند جهان سومی شدن را به پیش ببرند و درهمه مسیر هدف هم مورد هدف قراردادن
کشورهای پیشرفته تری است که تا به همین جا از سختی های تحمیلی نئولیبرال ها عذاب
می کشند و درمسیری که زندگی هرروزه برای مردم عادی دشوارترمی شود حرکت می کنند.
هدف جهان سومی کردن اروپا و امریکا و دیگر کشورهای پیشرفته
و درحال توسعه است. تا جائی که می توانند. می خواهند کاری بکنند که همه این کشورها
مثل گواتمالا، هائیتی و بنگلادش باشند و جمعیت هم فقیرترشده باشند. کارگران به
صورت سرف درآمده باشند که مزدی پایئن تر از خط فقر می گیرند و هیچ منافع دیگری ندارند.
کمک مالی برای عبدالله شرخرها فقط به بیکاری بیشتر، فقر،
مهجوریت و سقوط اقتصادی درراستای انهدام کامل منجر می شود.
دریک مقاله دیگر به اشاره گفتیم که یونان انتخاب های دیگری
هم دارد. شورش کند. ترک کند و یا گرسنگی بکشد. سختی های نئولیبرالی مسموم است که
باعث انتقال ثروت از مردم عادی به ثروتمندان می شود که تا به همین جا اندکی زیادی
ثروت دارند. درعین حال، به عنوان بخشی از این فرایند انتقال ثروت باعث خفگی اقتصاد می شود که از رشد و توسعه
پایدار جلوگیری می کند.
این « حالت طبیعی جدید» شرایط غیرقابل تحملی براین جوامع
تحمیل می کند. به آنها تجاوز کرده منابع شان را غارت می کند و همه این ها به زیان
دردو محرومیت انسانی و محرومیت بیشتر انجام می گیرد.
حاکمیت طلبکاران داخلی یا خارجی استبداد مالی است، یعنی
دریک نظامی که به آهستگی انسان را می کشد به تله می افتید و دردرازمدت هم دردهای
بی شمار و محرومیت زیاد به خاطر سود تحمیل می شود.
به گفته جیمز گالبرایث اقتصاد یونان در« بستر مرگ» افتاده
است. یا دربهترین حالت، دررکودشل می زند.
یک پی آمد بدتر این است که « اقتصادی که در بستر مرگ افتاده
است» کش رفتن اش به ورشکستگی بانکها برسد و بعد به کش رفتن بیشتر ابتدادریونان و
بعد دراروپا. این وضعیتی است که برنده ندارد. یگ شکست به تمام.
به گفته گالبرایث
بانکهای ورشکسته یونانی به سوی ورشکستگی کامل درحرکت اند و فقط بطورموقت با
کمک های اضطراری نقدینگی برسرپا مانده اند تا زمانی که بانک مرکزی اروپا علیه
استفاده از پولهای خوب به دنبال پول های بد تصمیم گیری نماید و بعد اجازه بدهد که
این بانکها این بار برای همیشه تعطیل شوند.
ودیعه گذاران هرچه دارندرا از دست می دهند بعلاوه اگر
قراربشود که خود یونانی ها هزینه های برون رفت را بپردازند که باید دارندگان
حسابهای خصوصی زیان ببینند.
بازی پایانی لازم دارد که دستورات ترویکا نادیده گرفته شود.
همه بدهی های مشکوک نکول شود، از قیود دست و پا گیر یورو خارج شده دوباره مستقل
شوند. کنترل پولی و مالی خود را به دست آورده درخما را برگردانند و با تحمل یک
دوره سخت، بعد فرایند آرام ثبات و رونق اقتصادی را در شرایطی که از وضع کنونی
احتمالا بدترخواهد بود آغاز کنند.
بدیل این است که به حکومت ژنرالها بازگردند، یک دیکتاتوری
نظامی به جای دیکتاتوری مالی، یعنی آینده ای ناخوش آیند تا سرانجام نیروهای شورشی
تغییر کنند.
یونان الگوئی است برای مردم همه کشورها که اگرنخواهند بطور
پایدار برای جلوگیری از پیش آمدن این وضعیت مبارزه نمایند
0 نظر:
ارسال یک نظر