درمبحث قبلی رسیدیم به آقای احمدی نژاد و مقوله عدالت و گفتیم که «، باید قبل از هرچیز تعریف مشخصی از « عدالت» ارایه شود تا بعد، بتوانیم روشن کنیم که آیا یک سیاست خاص، در این راستا مثمر ثمر هست یا نیست؟ بدون داشتن تعریفی از عدالت، سخن گفتن از آن، به واقع، فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه است!»
بگویم و بگذرم که مقوله عدالت، تعریف همه پسندی ندارد یا اگر هم داشته باشد من از آن بی خبرم. پیشنهاد می کنم که به جای تعریف « عدالت»، بیائیم و تعریفی کلی از جمامعه ای « عدالت محور» به دست بدهیم. خوبی این تعریف کلی تر ما این است که آقای احمدی نژاد نیز در موارد مکرر از محوری بودن عدالت سخن گفته اند. پس، من این چنین جامعه ای را این گونه تعریف می کنیم و پس آن گاه، به بررسی دیدگاههای آقای احمدی نژاد خواهم پرداخت.
اجازه بدهيد تعريف مختصری از يك جامعة عدلت محور به دست بدهم تا چارچوب مباحث روشن شود و بتوانيم روشن كنيم كه آيا دیدگاه های اقتصادی آقای احمدی نژاد می تواند به ساختمان چنين جامعه ای كمك نمايد يا خير؟ از منظری كه من به دنبا می نگرم، جامعة عدالت محور خصلت های زير را داراست:
- يك جامعة عدالت محور به يك صورت بندی اجتماعی نياز دارد كه در آن سطح مشخص و از نظر تاريخی متغيری از رفاه مادی و برابری اساسی برای همه شهروندان آن جامعه تامين شده باشد كه توسعه و تعالی كامل شهر وندان را به همراه كثرت گرائي، آزادی عقيده وبيان و آزادی زندگی اجتماعی تامين نمايد. به عبارت ديگر، در جامعه ای كه فقر و نداری هر روزه بيشتر می شود و يا توزيع ثروت و درآمد هر روزه نابرابرتر می شود، يكی از عمده ترين پيش فرض های يك جامعه عدالت محور وجود ندارد. یعنی می خواهم بر این نکته بدیهی تاکید کرده باشم که جامعه ی گدایان و گرسنگان و بردگان در بند نمی تواند جامعه ای عدالت محور باشد.
- بهره مندی موثر ومفيد شهروندان از آزادي، نه آزادی سطحی و بر روی كاغذ، بلكه آزادی در تجربيات روزمرة زندگی كه دراجزای جامعه ريشه دوانيده باشد. جذابیت فرهنگی و سياسی اين خصيصه به كنار، اين خصيصه نيز به تعبيری به خصيصه اول پيوند می خورد. يعنی در جامعه ای كالاسالار كه هر چيز قيمتی داردو به قول معروف، هر قدر پول بدهی آش می خوری، نه فقط آزادی شهروندان که مقوله عدالت در چنین جامعه ای به ميزان بهره مندی شهروندان از امكانات مادی و غيرمادی جامعه گره می خورد.
- وجود محموعة پيچيده ای از نهادهای روشن و شفاف و قواعد وقوانينی برای ادارة امور به شيوه ای كه در همة حال حافظ و حامی منافع اكثريت شهروندان باشد و بتواند در برابر پی آمدهای به نسبت نامطمئن كه مشخصه جهان امروز است، تضمين های لازم را بدهد. به عبارت ديگر، منظورم از اين خصلت سوم، بُعد سياسي- نهادی دموكراسی در یک جامعه عدالت محور است. هيچ شيوه ای كه بتواند مثل آچار فرانسه عمل كند و برای همة جوامع مستقل از موقعيت تاريخی و خصلت های اجتماعی شان مناسب باشد، وجود ندارد. شهروندان هر جامعه ای با وارسی اين وجوه، شيوه ی مناسب برای جامعة خويش را می يابند.
حالا با این تفاصیل، برگردیم به دیدگاه های آقای احمدی نژاد. از همین ابتدا بگویم که بعید است که چنین تعریفی از جامعه « عدالت محور» مورد توجه آقای احمدی نژادهم بوده باشد ولی این را پیش گفتم تا روشن باشد که هرجامعه ای را با هر مختصاتی نمی توان دلبخواهانه عدالت محور نامید. با این همه، اجازه بدهید بپردازیم به بازنگری دیدگاههای آقای احمدی نژاد. احمدی نژاد می گوید، « عده ای می گویند اجازه دهید اول به توسعه برسیم و سپس عدالت را اجرا کنیم. آنها با این سخن خود نشان می دهند که از عدالت تعریفی در حد یک برچسب دارند» و بعد ادامه می دهد، که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، « افرادی خاص به قله های ثروت دست پیدا [می کنند]، رسانه ها ، گروه ها، بلندگوها را نیر در اختیار خود می گیرند وحتی به قدرت سیاسی نیز دست اندازی می کنند و به این ترتیب مانع از اجرای عدالت می شوند». تا به همین جا روشن شد که منظور آقای احمدی نژاد از « اجرای عدالت» به واقع، پیاده کردن یک سری سیاست های اقتصادی است که اگرچه در باره شان بدون ابهام سخن نمی گوید، ولی چنین درکی در نظر ایشان مستتر است. و ادامه می دهند که « بدون اجرای عدالت، امکان پیشرفت حقیقی و ماندگار وجود ندارد» و حتی« قادر به پاسداری از آزادی های خود نیزنخواهیم بود». همه این ها، کلمات بسیار زیبائی هستند ولی هم چنان این داستان « شیرین» « اجرای عدالت» ناروشن باقی می ماند یعنی معلوم نیست که احمدی نژاد با چه ترفندی می خواهد « عدالت» را اجرا کند. در این راستا، به تمرکز فعالیت های اقتصادی در تهران اشاره می کند و آن را « نشانه های روشن بی عدالتی» می داند. این نکته اش اگر چه درست است ولی پراکندن فعالیت های اقتصادی بدون سیاست های موثر ولازم دیگر، مددکار نیست یعنی صرف پراکندن فعالیت های اقتصادی باعث اجرای عدالت نمی شود. البته این جا دیگر اشتباه می کند که فکر می کند علت این که « این تحول اقتصادی .. پیام آور اشتغال و تولیدنیست» باز به همین تمرکز فعالیت ها د ر تهران گره می خورد. مشکل عدم توجه و رسیدگی به تولید، یک مشکل ساختاری و تاریخی درایران است که بدون برنامه ریزی قابل حل نخواهد بود. آن چه که درایران بخش خصوصی نامیده می شود، در وجه عمده گروهی رانت خوار و باج طلب اند که در گذر زمان، تقریبا همیشه رانت های موچود در عرصه توزیع را انباشت کرده اند. اگردر گذشته تمرکز این رانت خواران در بازارتهران بود اکنون این رانت خواران به صورت شرکت های ریز و درشت در سرتاسر تهران پراکنده اند و فعالیت عمده شان نیز در حوزه توزیع است. البته آقای احمدی نژاد به درستی گله می کند که اگرچه اقتصاد ایران 8.5 درصد رشد داشته است ولی « مردم حاصل این رشد اقتصادی را در سفره خود احساس نمی کنند». این جا دیگر، آقای احمدی نژاد اندکی زیادی خوش خیالی می کند که به صرف رشد، گمان می کند که « سفره» مردم باید رنگین تر می شد. البته که سفره اقلیتی بسیار هم رنگین شده است ولی مقوله توزیع درآمد وثروت، برنامه های مشخصی می خواهد که نه در دوره آقای هاشمی چنین برنامه هائی داشتیم و نه در دوره 8 ساله آقای خاتمی. به گمان من علت اصلی آن بود که در هر دو دوره و به خصوص در دوره آقای خاتمی، نئولیبرالها و مدافعان قشری بازار آزاد میدان دار بودند و بی تعارف برسرمردم در این راستا شیره مالیدند و به مصداق، گر صبر کنی زغوره حلوا سازم از آنها خواستند که هم چنان چشم انتظار معجزات « دستهای نامرئی» بازار باشند. البته در مصاحبه ای با سایت انصار، آقای احمدی نژاد اندکی مشخص تر حرف می زند که اگر چه دیدگاهش مشخص است ولی ضعف عمده اش هم آشکار می شود. مشاهده کنید که چگونه دیدگاه اقتصادی ایشان هم چنان « نفت محور» است. می گوید، « در رابطه با نفت ما باید مازاد درآمد نفتیمان یک ارتباطی با زندگی مردم پیدا کند و این شدنی است. وقتی نفت میشود 50 دلار باید یک تغییری در زندگی مردم اتفاق بیفتد اگر 8 دلار هم میشود باید اتفاقی بیفتد.» اندکی بعد، به دیدگاه آقای کروبی نزدیک می شود که « ما باید به هر استان از مازاد درآمد نفتی با اولویت سهمیه بدهیم» اشتباهش از آن جا آشکار می شود که می خواهد مازاد درآمد نفتی را به صورت هزینه جاری مصرف کند درحالی که کاری که باید بشود مصرف درآمدهای نفتی در سرمایه گذاری زیر ساخت های لازم در سطح کلان کشور است که به این نکته اشاره دارد ولی هم چنان می خواهد « مازاد» را صرف هزینه های جاری نماید. آقای احمدی نژاد در این مصاحبه از ایجاد صندوق اشتغال و ازدواج و مسکن سخن می گوید که اگر ایجاد شود و اگر منابع کافی به آن ها اختصاص یابد و اگر به صورت، یک منبع درآمد برای عده ای « خودی» و « آقا زاده» درنیاید، وسیله موثری برای گسترش « عدالت» در جامعه خواهد بود. این جا دیگر باید منتظر بمانیم و براساس آن چه که در عمل انجام می گیرد قضاوت کنیم. تا به همین جا، وعده ایجاد این صندوق ها را به فال نیک می گیریم ولی به قول انگلیسی ها، محک زدن مزه کیکی که می خواهند بپزند موقعی است که کیک را بخوریم. پس فعلا صبر می کنیم تا بعد.
و اما، اجرای عدالت در جامعه، بدون مداخله موثر و کازساز دولتی که به آن باور داشته باشد، غیر ممکن است. و این نکته، نه بیان یک دیدگاه خاص نظری، بلکه منتج از نگاهی مختصر به تاریخ جهان مدرن است. یعنی می خواهم این را بگویم که این دیگر بخشی از تاریخ بشریت است که در هیچ کشوری، بدون مداخله هدفمند دولتی مداخله گر چنین معجزاتی اتفاق نیافتاده است. دربخش دیگری آقای احمدی نژاد علاوه بر انتقاد از تمرکز بیش از حد درتهران بر این که نکته دست می گذارد که « بیش از 1500 سرکت و سازمان دولتی که محل اصلی کار آنها در زاهدان، سنندج، بوشهر... است در تهران مستقر هستند» و آقای احمدی نزاد به درستی متذکر می شود که تمرکز این شرکت ها درتهران هزینه زیادی بردوش ملت تحمیل می کند. ولی اشکال کار علاوه بر این، در ماهیت این شرکت هاست. چون اگر این شرکت ها در گیر فعالیت های تولیدی در این مناطق می بودند بی گمان، این شیوه اداره غیر ممکن می بود یعنی می خواهم بر این نکته دست بگذارم که تا ماهیت فعالیت این شرکت ها دگرگون نشود، صرف انتقال آنها به سنندج و یا زاهدان و یا هرکجای دیگر، مشکل را حل نخواهد کرد. البته در هزینه اداره این شرکت ها، شاید اندکی صرفه جوئی بشود ولی از انتقال شرکتی که درگیر تولید نیست، نه تولیدی افزایش می یابد و نه اشتغالی ایجاد می شود. آقای احمدی نژاد خواهان تمرکز زدائی در تصمیم گیری است و در این راستا می گوید که « این مناسبات باید از بین برود و باسپردن بسیاری از اختیارات به استان ها ، تنها در خصوص سیاست ها و برنامه های کلان و اساسی در مرکز کشور تصمیم گیری به عمل آید». بدون تردید، تمرکز زدائی بسیار کار درستی است و باید منتظر نشست و دید که آیا آقای احمدی نژاد به این وعده عمل می کند یا نه! ولی درخصوص « عدالت محوری»، اگرچه در طول تبلیغات انتخاباتی، احمدی نژاد به تکرار از عدالت و عدالت محوری سخن گفت ولی در حیطه رسیدن به چنین جامعه ای، برنامه و سیاست مشخصی ابراز نکرده است. یعنی ما هم چنان با تعدادی وعده، گیرم که وعده هائی بسیار زیبا روبرو هستیم و شاید باید صبر کنیم تا ایشان، هیئت دولت خودرا معرفی کرده و درراه رسیدن به چنین جامعه ای، دست به اقدام بزند. آن موقع، بابررسی آن چه که می کنند، بهتر می توان، باور/عدم باور آقای احمدی نژاد به عدالت و جامعه ای عدالت محور را به محک یک بررسی انتقادی زد.
بگویم و بگذرم که مقوله عدالت، تعریف همه پسندی ندارد یا اگر هم داشته باشد من از آن بی خبرم. پیشنهاد می کنم که به جای تعریف « عدالت»، بیائیم و تعریفی کلی از جمامعه ای « عدالت محور» به دست بدهیم. خوبی این تعریف کلی تر ما این است که آقای احمدی نژاد نیز در موارد مکرر از محوری بودن عدالت سخن گفته اند. پس، من این چنین جامعه ای را این گونه تعریف می کنیم و پس آن گاه، به بررسی دیدگاههای آقای احمدی نژاد خواهم پرداخت.
اجازه بدهيد تعريف مختصری از يك جامعة عدلت محور به دست بدهم تا چارچوب مباحث روشن شود و بتوانيم روشن كنيم كه آيا دیدگاه های اقتصادی آقای احمدی نژاد می تواند به ساختمان چنين جامعه ای كمك نمايد يا خير؟ از منظری كه من به دنبا می نگرم، جامعة عدالت محور خصلت های زير را داراست:
- يك جامعة عدالت محور به يك صورت بندی اجتماعی نياز دارد كه در آن سطح مشخص و از نظر تاريخی متغيری از رفاه مادی و برابری اساسی برای همه شهروندان آن جامعه تامين شده باشد كه توسعه و تعالی كامل شهر وندان را به همراه كثرت گرائي، آزادی عقيده وبيان و آزادی زندگی اجتماعی تامين نمايد. به عبارت ديگر، در جامعه ای كه فقر و نداری هر روزه بيشتر می شود و يا توزيع ثروت و درآمد هر روزه نابرابرتر می شود، يكی از عمده ترين پيش فرض های يك جامعه عدالت محور وجود ندارد. یعنی می خواهم بر این نکته بدیهی تاکید کرده باشم که جامعه ی گدایان و گرسنگان و بردگان در بند نمی تواند جامعه ای عدالت محور باشد.
- بهره مندی موثر ومفيد شهروندان از آزادي، نه آزادی سطحی و بر روی كاغذ، بلكه آزادی در تجربيات روزمرة زندگی كه دراجزای جامعه ريشه دوانيده باشد. جذابیت فرهنگی و سياسی اين خصيصه به كنار، اين خصيصه نيز به تعبيری به خصيصه اول پيوند می خورد. يعنی در جامعه ای كالاسالار كه هر چيز قيمتی داردو به قول معروف، هر قدر پول بدهی آش می خوری، نه فقط آزادی شهروندان که مقوله عدالت در چنین جامعه ای به ميزان بهره مندی شهروندان از امكانات مادی و غيرمادی جامعه گره می خورد.
- وجود محموعة پيچيده ای از نهادهای روشن و شفاف و قواعد وقوانينی برای ادارة امور به شيوه ای كه در همة حال حافظ و حامی منافع اكثريت شهروندان باشد و بتواند در برابر پی آمدهای به نسبت نامطمئن كه مشخصه جهان امروز است، تضمين های لازم را بدهد. به عبارت ديگر، منظورم از اين خصلت سوم، بُعد سياسي- نهادی دموكراسی در یک جامعه عدالت محور است. هيچ شيوه ای كه بتواند مثل آچار فرانسه عمل كند و برای همة جوامع مستقل از موقعيت تاريخی و خصلت های اجتماعی شان مناسب باشد، وجود ندارد. شهروندان هر جامعه ای با وارسی اين وجوه، شيوه ی مناسب برای جامعة خويش را می يابند.
حالا با این تفاصیل، برگردیم به دیدگاه های آقای احمدی نژاد. از همین ابتدا بگویم که بعید است که چنین تعریفی از جامعه « عدالت محور» مورد توجه آقای احمدی نژادهم بوده باشد ولی این را پیش گفتم تا روشن باشد که هرجامعه ای را با هر مختصاتی نمی توان دلبخواهانه عدالت محور نامید. با این همه، اجازه بدهید بپردازیم به بازنگری دیدگاههای آقای احمدی نژاد. احمدی نژاد می گوید، « عده ای می گویند اجازه دهید اول به توسعه برسیم و سپس عدالت را اجرا کنیم. آنها با این سخن خود نشان می دهند که از عدالت تعریفی در حد یک برچسب دارند» و بعد ادامه می دهد، که اگر بخواهیم این کار را بکنیم، « افرادی خاص به قله های ثروت دست پیدا [می کنند]، رسانه ها ، گروه ها، بلندگوها را نیر در اختیار خود می گیرند وحتی به قدرت سیاسی نیز دست اندازی می کنند و به این ترتیب مانع از اجرای عدالت می شوند». تا به همین جا روشن شد که منظور آقای احمدی نژاد از « اجرای عدالت» به واقع، پیاده کردن یک سری سیاست های اقتصادی است که اگرچه در باره شان بدون ابهام سخن نمی گوید، ولی چنین درکی در نظر ایشان مستتر است. و ادامه می دهند که « بدون اجرای عدالت، امکان پیشرفت حقیقی و ماندگار وجود ندارد» و حتی« قادر به پاسداری از آزادی های خود نیزنخواهیم بود». همه این ها، کلمات بسیار زیبائی هستند ولی هم چنان این داستان « شیرین» « اجرای عدالت» ناروشن باقی می ماند یعنی معلوم نیست که احمدی نژاد با چه ترفندی می خواهد « عدالت» را اجرا کند. در این راستا، به تمرکز فعالیت های اقتصادی در تهران اشاره می کند و آن را « نشانه های روشن بی عدالتی» می داند. این نکته اش اگر چه درست است ولی پراکندن فعالیت های اقتصادی بدون سیاست های موثر ولازم دیگر، مددکار نیست یعنی صرف پراکندن فعالیت های اقتصادی باعث اجرای عدالت نمی شود. البته این جا دیگر اشتباه می کند که فکر می کند علت این که « این تحول اقتصادی .. پیام آور اشتغال و تولیدنیست» باز به همین تمرکز فعالیت ها د ر تهران گره می خورد. مشکل عدم توجه و رسیدگی به تولید، یک مشکل ساختاری و تاریخی درایران است که بدون برنامه ریزی قابل حل نخواهد بود. آن چه که درایران بخش خصوصی نامیده می شود، در وجه عمده گروهی رانت خوار و باج طلب اند که در گذر زمان، تقریبا همیشه رانت های موچود در عرصه توزیع را انباشت کرده اند. اگردر گذشته تمرکز این رانت خواران در بازارتهران بود اکنون این رانت خواران به صورت شرکت های ریز و درشت در سرتاسر تهران پراکنده اند و فعالیت عمده شان نیز در حوزه توزیع است. البته آقای احمدی نژاد به درستی گله می کند که اگرچه اقتصاد ایران 8.5 درصد رشد داشته است ولی « مردم حاصل این رشد اقتصادی را در سفره خود احساس نمی کنند». این جا دیگر، آقای احمدی نژاد اندکی زیادی خوش خیالی می کند که به صرف رشد، گمان می کند که « سفره» مردم باید رنگین تر می شد. البته که سفره اقلیتی بسیار هم رنگین شده است ولی مقوله توزیع درآمد وثروت، برنامه های مشخصی می خواهد که نه در دوره آقای هاشمی چنین برنامه هائی داشتیم و نه در دوره 8 ساله آقای خاتمی. به گمان من علت اصلی آن بود که در هر دو دوره و به خصوص در دوره آقای خاتمی، نئولیبرالها و مدافعان قشری بازار آزاد میدان دار بودند و بی تعارف برسرمردم در این راستا شیره مالیدند و به مصداق، گر صبر کنی زغوره حلوا سازم از آنها خواستند که هم چنان چشم انتظار معجزات « دستهای نامرئی» بازار باشند. البته در مصاحبه ای با سایت انصار، آقای احمدی نژاد اندکی مشخص تر حرف می زند که اگر چه دیدگاهش مشخص است ولی ضعف عمده اش هم آشکار می شود. مشاهده کنید که چگونه دیدگاه اقتصادی ایشان هم چنان « نفت محور» است. می گوید، « در رابطه با نفت ما باید مازاد درآمد نفتیمان یک ارتباطی با زندگی مردم پیدا کند و این شدنی است. وقتی نفت میشود 50 دلار باید یک تغییری در زندگی مردم اتفاق بیفتد اگر 8 دلار هم میشود باید اتفاقی بیفتد.» اندکی بعد، به دیدگاه آقای کروبی نزدیک می شود که « ما باید به هر استان از مازاد درآمد نفتی با اولویت سهمیه بدهیم» اشتباهش از آن جا آشکار می شود که می خواهد مازاد درآمد نفتی را به صورت هزینه جاری مصرف کند درحالی که کاری که باید بشود مصرف درآمدهای نفتی در سرمایه گذاری زیر ساخت های لازم در سطح کلان کشور است که به این نکته اشاره دارد ولی هم چنان می خواهد « مازاد» را صرف هزینه های جاری نماید. آقای احمدی نژاد در این مصاحبه از ایجاد صندوق اشتغال و ازدواج و مسکن سخن می گوید که اگر ایجاد شود و اگر منابع کافی به آن ها اختصاص یابد و اگر به صورت، یک منبع درآمد برای عده ای « خودی» و « آقا زاده» درنیاید، وسیله موثری برای گسترش « عدالت» در جامعه خواهد بود. این جا دیگر باید منتظر بمانیم و براساس آن چه که در عمل انجام می گیرد قضاوت کنیم. تا به همین جا، وعده ایجاد این صندوق ها را به فال نیک می گیریم ولی به قول انگلیسی ها، محک زدن مزه کیکی که می خواهند بپزند موقعی است که کیک را بخوریم. پس فعلا صبر می کنیم تا بعد.
و اما، اجرای عدالت در جامعه، بدون مداخله موثر و کازساز دولتی که به آن باور داشته باشد، غیر ممکن است. و این نکته، نه بیان یک دیدگاه خاص نظری، بلکه منتج از نگاهی مختصر به تاریخ جهان مدرن است. یعنی می خواهم این را بگویم که این دیگر بخشی از تاریخ بشریت است که در هیچ کشوری، بدون مداخله هدفمند دولتی مداخله گر چنین معجزاتی اتفاق نیافتاده است. دربخش دیگری آقای احمدی نژاد علاوه بر انتقاد از تمرکز بیش از حد درتهران بر این که نکته دست می گذارد که « بیش از 1500 سرکت و سازمان دولتی که محل اصلی کار آنها در زاهدان، سنندج، بوشهر... است در تهران مستقر هستند» و آقای احمدی نزاد به درستی متذکر می شود که تمرکز این شرکت ها درتهران هزینه زیادی بردوش ملت تحمیل می کند. ولی اشکال کار علاوه بر این، در ماهیت این شرکت هاست. چون اگر این شرکت ها در گیر فعالیت های تولیدی در این مناطق می بودند بی گمان، این شیوه اداره غیر ممکن می بود یعنی می خواهم بر این نکته دست بگذارم که تا ماهیت فعالیت این شرکت ها دگرگون نشود، صرف انتقال آنها به سنندج و یا زاهدان و یا هرکجای دیگر، مشکل را حل نخواهد کرد. البته در هزینه اداره این شرکت ها، شاید اندکی صرفه جوئی بشود ولی از انتقال شرکتی که درگیر تولید نیست، نه تولیدی افزایش می یابد و نه اشتغالی ایجاد می شود. آقای احمدی نژاد خواهان تمرکز زدائی در تصمیم گیری است و در این راستا می گوید که « این مناسبات باید از بین برود و باسپردن بسیاری از اختیارات به استان ها ، تنها در خصوص سیاست ها و برنامه های کلان و اساسی در مرکز کشور تصمیم گیری به عمل آید». بدون تردید، تمرکز زدائی بسیار کار درستی است و باید منتظر نشست و دید که آیا آقای احمدی نژاد به این وعده عمل می کند یا نه! ولی درخصوص « عدالت محوری»، اگرچه در طول تبلیغات انتخاباتی، احمدی نژاد به تکرار از عدالت و عدالت محوری سخن گفت ولی در حیطه رسیدن به چنین جامعه ای، برنامه و سیاست مشخصی ابراز نکرده است. یعنی ما هم چنان با تعدادی وعده، گیرم که وعده هائی بسیار زیبا روبرو هستیم و شاید باید صبر کنیم تا ایشان، هیئت دولت خودرا معرفی کرده و درراه رسیدن به چنین جامعه ای، دست به اقدام بزند. آن موقع، بابررسی آن چه که می کنند، بهتر می توان، باور/عدم باور آقای احمدی نژاد به عدالت و جامعه ای عدالت محور را به محک یک بررسی انتقادی زد.
0 نظر:
ارسال یک نظر