۱۳۸۴ مرداد ۴, سه‌شنبه

« مسئله زن» و انگولک به بزرگان:

چند سال پیش آقائی که بر کتاب « پیش درآمدی بر استبدادسالاری درایران» من نقد نوشت- و از شما چه پنهان، نقد بی مایه ای هم نوشت- بخصوص در « نقد» از فصلی که در خصوص مسایل زنان نوشته ام، متذکر شد که آن چه که من از برخورد به زن در زبان و شعر و ادبیات خودمان نوشتم و به آن ایراد گرفته ام، حرف بی ربطی است چون در همه جا وضع همین است. نه آن موقع به چنین حرف پرتی جواب نوشتم و نه الان قصد پاسخ گوئی به آن دارم- زیر بنای فلسفی چنین باوری، این دیدگاه پرت تر ماست که « مرگ جمع عروسی است» ومن ولی، برای گمان بودم و هستم که « مرگ جمع» به راستی « جمع مرگ» است و آدم باید یک چیزیش بشود که آن را « عروسی» ببیند!
باری داشتم چی می گفتم؟
در این یادداشت، همان گونه که در عنوانش می بینید دارم اندکی ناخنک می زنم به شماری ازباورهای زن ستیزانه در میان دیگران- عمدتا غیر ایرانی ها- و قصدم نه اینکه بخواهم شیطنت بکنم، بلکه می خواهم نشان بدهم که حاملان این باورها- با همه اسم و رسمی که بعضی هاشان در کرده اند- چه بلاهتی داشته اند. همین.
از« مردهائی» که اعصاب شان ضعیف است و به سهولت « عصبانی » می شوند- مثل بعضی از کسانی که در وبلاگ امشاسپندان کامنت می گذارند- خواهش می کنم آن ضربدر گوشه راست مونیتور را کلیک کنند و بروند در این دنیای بی انتهای انترنتی سیرو سیاحت کنند واجازه بدهند کسانی چون من، فرناز، قادربلوچ، مهشید، ووووو به قول معروف « حبسی مان» را بکشیم!!
باری، هر آن چه را که در این عبارات برجسته کرده ام، اظهار « فضل»من است برای « تکمیل» نظر این بزرگان وطبیعتا، مسئولیت تام و تمام شان را به گردن می گیرم. آن چه که نقل قول کرده ام، طبیعتا مسئولیت شان به گردن گوینده آن است.

« زن در اختیار مرد قرار گرفته تا برایش بچه بیاورد. اما یک زن به تنهائی نمی تواند این خواسته مرد را برآورده سازد» ( ناپلئون اول»(123)*

البته مردهائی هستند که می توانند به تنهائی حامله بشوند و معمولا هم، بادرد و زحمت زیاد، از طریق مقعد شان بچه شان را به دنیا می آورند!

« زنی که مخ مردانه دارد، جانم را می گیرد» ( مترنیخ)(125)

مردی که مخ مردانه دارد، تازه اگر داشته باشد، حان همه را.

« زن کاغذسفیدی است که شوهر به میل خود روی آن می نویسد»( پل دومه»(130)

و اگر زن حواسش جمع نباشد، چون مزخرف می نویسد، کاغذ حرام می شود!

« شما با سقط جنین های خواسته یا ناخواسته خود، بتهوون، پاستور، یا چارلی چاپلین را می کشتید" ( فیلیپ دوویلیه)(134)

که البته خیلی بد بود. ولی هیتلر، موسولینی، استالین، پل پات، صدام حسین، جورج دبلیو بوش، پینوشه، وووووو را نفرمودید!

« با تاکید می گویم که دروجود مرد، گرایش زیان باری نیست که از زن سرچشمه نگرفته باشد»( شکسپیر)(137)

مردها مگر « گرایش زیان بار» هم دارند آقای شکسپیر!! ماراباش یه عمری نوشته هایت را می خوندیم!!! نوشتن این ها که که از زن سرچشمه نگرفته بود؟

این زن بیشتر ازهوا ساخته شده و سطحی و دمدمی است و کسی که زاده هواباشد جز باد نمی آفریند (ژان دو ترو)(137)

ژان: آدم پشت سر مادرش از این حرفها نمی زنه! حالا اون بیچاره باد آفریده، چرا کلیت اش می دی آخه؟

« تحمل زنی که ریش دارد برایم مطلوب تز از زنی است که دانشمند بازی در می آورد» ( بالزاک)(137)

باباجان، به هم جنست گرایش داری خوب داشته باش، لازم نیست تئوری هم بدی!

« وقتی زنی حقیقت را می گوید، برای پنهان کردن دروغ است» ( هانری ژانسون)(179)

ولی، وقتی مردی دروغ می گوید، برای پنهان کردن حقیقت است


« اگر زن خوب بود، خدا هم یکی داشت!» ( ساشا گیتری»(178)

پس، شما هم دودول خدا را دیدین؟

* همه نقل قول ها را از کتاب: « زنان از دید مردان» نوسته بنوات گری، ترجمه زنده یاد محمدجعفر پوینده، تهران 1378 گرفته ام.

0 نظر: