این روزها به هرجا سرمی زنم شکلی دلمردگی می بینم. بهتر دیدم برای دل خودم اندکی مزاح کنم. اگر باب طبع شما نیست، می بخشید. در همین یکی دوروز آینده، برمی گردم و از اقتصاد حرف خواهم زد. ا.س. 27مه 2005
درجائی خواندم که امثال و حکم و ضرب المثل، آئینه هائی هستند برای بازگوئی رفتارو منش اجتماعی یک جامعه و یک ملت در گذرتاریخ. سرشار از درسها و آموزش هائی که حتی درگذر زمان نیز ارزش واهمیت خویش را از دست نداده اند و نمی دهند. « ادم به امید زنده است» خوب این آدم می تواند آدمی بوده باشد به زمان اشکانیان و هم آدمی بوده باشد هم درس و همکلاس و هم کار من و شما در این دوره و زمانه. تردیدی نیست که امثال وحکم بار اجتماعی و تاریخی دارند و حاوی بخش هائی از دیدگاههای یک جامعه خاص در باره زندگی در کلیت آن اند.
من دراین وجیزه، به اختصار می پردازم به امثال و حکمی که به گمان من ، نه علت فاعلی، بلکه انعکاس و یا به عبارت دیگر، بازتابی از باورهای جامعه در برخورد ناصواب به زن است. درموارد مکرر نوشته ام که به گمان، دیدگاهی که برابری مطلق زن و مرد را در همه عرصه ها نمی پذیرد، با همه تظاهراتی که ممکن است داشته باشد، دیدگاهی است عهد دقیانوسی که باید نقد شده و تغییر یابد. و بعلاوه، سروگوشی هم به آب می دهم تا ببینم آیا فقط ما، ایرانی های غیور چنین ایم یا ضرب المثل های دیگران نیز به همین باورها آلوده است. اول از خودمان شروع می کنم.
« اسب و زن و شمشیر وفادار که دید؟». والله دروغ چرا، من یکی علت در کنار هم نهادن این سه را نمی فهمم. من می گویم آن که ندیده است دستش را بلند کند! از آن گذشته، آن چه که درشماری از این ضرب المثل ها که بی گمان، دست پخت جامعه و فرهنگ مردسالار ماست، جالب است این که برای این که یک فحشی هم به زنها داده باشیم، حرف مسخره و بی معنی هم زیاد می زنیم. اگر این نیمی از بلاهت باشد، نیمه دیگرش به این صورت در می آید که در گذرزمان هم، این حرفهای مسخره را بلغور می کنیم کما این که کرده ایم و ظاهرا حالی مان هم نیست که حرف مان بی معناست. این عبارت « شمشیر وفادار» دیگر چه صیغه ایست؟ نکته این است که این شمشیر، حالا وفادار یابی وفا را یکی باید به دست بگیرد. چون در غیر این صورت، یک تکه فلز بی بو وخاصیتی است که خود قادر به انجام هیچ کاری نیست. حتی اگر تیزهم باشد، نمی تواند ماست را ببرد تاچه رسد به هرچه های دیگر. ولی ذهنیت مردسالار و یا زن ستیز، چه فرقی می کند، به این جزئیات کار ندارد.
یا مثلا دقت کنید در این ضرب المثل:
« برکنده به، آن ریش که در دست زنان است»
خوب مرد حسابی، خیلی نگرانی که ریشت دست زنت بیفتد و مردانگی ات از بین برود، خوب این صاحب مرده را بتراش. نگذار چیزی باشد تا به دست کسی بیفتد! « ریش دست کسی افتادن» البته یک معنای مجازی هم دارد. یعنی اختیار زندگی ات دست دیگری باشد. من ازشما می پرسم شما در دوروبر خودتان، چند تا خانواده را می شناسید که مسئولیت تقریبا همه خرده ریز زندگی به دست زن خانه نباشد! آقای محترم صبح به صبح کراواتش را می بندد و یا دستی به ریش خضاب بسته و نبسته اش می کشد و می رود سر کار- به خانوارهائی که زن علاوه بر مسئولیت همه خرده ریز زندگی هر صبح مثل آقا به سر کار هم می روند، فعلا کار ندارم- البته که « مسئولیت» پول درآوردن به عهده اوست ولی آیا زندگی فقط به همین جا تمام می شود؟ البته فعلا به این کار ندارم که شماری از مردان ایرانی به فرنگ هم که آمدند کوشیدند همان گونه زندگی کنند که انگار هنوز در اداره ثبت و اسناد نهاوند و تویسرگان کار می کنند یا در یک مدرسه در فریدونکنار معلم ورزش اند. موارد زیادی هم بوده است که حتی « مسئولیت» پول درآوردن هم به عهده زنان بوده است ولی این مردان « خیلی هم باغیرت» ایرانی به این افتخار می کنند که من حتی یک تخم مرغ هم بلد نیستم نیم رو کنم. خوب، مردک، پس برو بمیر... این افتخار دارد! البته گاهی هم اتفاق افتاده است که زنها هم بیش ازاندازه بی دست و پائی نشان دادند که از توصیف بیشتری می گذرم.
« جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان». من که نمی شناسم ولی شما آیا می شناسید مردی را که هیچ گاه در زندگی اش نگریسته باشد! خوب اگر گریستن، دیوانگی باشد، خوب آقای دیوانه، تو رویت می شود به دیگری می گوئی دیوانه!
و این را که از « قابوس نامه» داریم که :« دختر نابوده به، چون بود یا به شوی یا به گور»[1]. این جا دیگر چه می توانم گفت؟ یک عمری است که دارند درس های اخلاقی این جور کتابها را به خورد مامی دهند بدون این که کسی زحمتی بکشد و دستمان را بگیرد تا در هر قدم پایمان را روی مدفوع سگ و گربه و چه می دانم گاو وگوسفند در این کتابها نگذاریم. در همین عبارت اندکی دقیق شوید. نمی دانم متوجه تناقض هستید یا نه! دختر را به محض تولد که نمی شود داد به شوی، پس، اگر بخواهیم، « پند» اخلاقی این بزرگوار را به گوش بگیریم، باید دختر را به « گور» کنیم. شاید بعضی ها بگویند ما که دختر نیستیم، خوب، باشد به ما چه. ولی مجسم کنید، اگر قرار بود که پدران و اجداد ما به این « پند» گوش فرامی دادند. و اگر می دادند، که لابد همه دختران را « به گور» می کردند و آن وقت، ، لابد، من و شما باید از ماتحت پدرهامان زاده می شدیم!
فرانسوی ها هم « زن »و « اسب» را به یک دیگر وصل می کنند، « زن ها و اسب ها هیچ یک بی عیب و نقص نیستند» خوب نباشند مگر چیزی هست که بی عیب و نقص باشد. البته گاه می شود که ضرب المثل حالت فحش و ناسزا می گیرد، « از دریانمک بیرون می آید و از زن شر وبلا» حالا به این نکته البته کار ندارند که اگر این درست است، آن وقت، مردهائی که به خاطر همین زنها، که از آن ها شر وبلا می آید، حاضرند دست به هر کاری بزنند، کما این که در تاریخ زده اند، باید تا چه پایه ابله و زبان نفهم بوده باشند. آدمی که عقل داشته باشد، آیا خود را به دردسر می اندازد که برای خود « شر وبلا» درست کند! این را هم به همت فرانسویان داریم که « ارابه راه را خراب می کند، زن مردرا و آب، شراب را». انگلیسی های « جنتلمن» ولی در حوزه ضرب المثل زیاد جنتلمن نیستند، « زن مثل ازگیل است. همین که برسد ترش می شود» و یا « دو درد بی درمان، باد و زن ها». هرکسی که در این جزیره با این هوای دائما شاشویش زندگی می کند می داند که به واقع، باد در این مملکت، دردبی درمانی است چرا وصلش کرده اند به زن، من یکی نمی دانم.
آلمانی ها معتقدند که « صدافت زنان را مثل معجزه باور نکن» و از آن گذشته، « جائی که زن حاکم باشد، شیطان نخست وزیر است» و البته معلوم نیست که در چنین جامعه ای، مردان چکاره اند؟ وقتی زن حاکم باشد و شیطان هم نخست وزیر، شما بی قابلیت ها فقط بلدید بنشینید و ازا ین ضرب المثل ها بنویسید! ایتالیائی ها که کارشان به کفر گوئی می کشد، « همه چیز از خدا می آید، به جز زن» و این را هم از این دوستان داریم که « زن فقط هنگامی خوب سخن می گوید که سکوت می کند». می دانم دارند به زنان متلک می گویند ولی آخر مردحسابی، تو دیگر چقدر قاطی هستی. اگر سکوت کند که دیگر چیزی نمی گوید و اگر چیزی نمی گوید پس تو از کجا فهمیدی که خوب سخن می گوید یا بد! بیخود نگفته اند که وقتی عقل نباشد، جان در عذاب است. اسپانیائی ها دارند ظاهرا برای بی عقلی خودشان دلیل و بهانه می تراشند که « زن وشراب عقل مرد را از بین می برند». نکته این است که وقتی توی مرد با دانستن این، دنبال زن هم چنان موس موس می کنی و ووقت و بی وقت هم شراب نوش جان می کنی، خوب داداش، خودت بی عقلی. چرا گناه را به گردن دیگری می اندازی. روسها، اندکی به ظاهر مودب ترند، در این ضرب المثل که از قرار بسیار مورد علاقه آقای استالین هم بوده است، « زن باید به رامی بره، به چابکی زنبور عسل، به زیبائی مرغان بهشتی و به وفاداری قمری باشد» تا لابد، مردانی که به کله خری یک قاطر دیوانه، به کون گشادی یک لاک پست، و به زشتی یک کرگدن و به وفاداری یک گربه اند، عشق شان را بکنند! لهستانی ها، ظاهرا مال دوست تر از دیگران اند، « وقتی دختری به دنیا می آید، مثل آن است که شش دزد به خانه آدم زده باشند». و یا بنگرید به این یکی ، « زن سه روز پیش از شیطان زاده شد». ضرب المثل نویس یادش رفت اضافه کند که دست بر قضا، مرد همزاد شیطان بود. افریقائی می گویند « فهم زن از سینه هایش بالاتر نمی رود» والبته یادشان می رود اضافه کنند که عقل مرد نیز در « بیضه هایش» متمرکز شده است. « زن فقط پند واندرز ابلهان را گوش می کند». حالا شما این مثل افریقائی را بگذارید کنار این مثل روسی، و بعد به قول معروف پرتقال فروش را پیدا کنید. « همسر خوب هم چه برده تر باشد، خانم تر است». دوستان عرب ما، فکر می کنند که دارند به زنان گیر می دهند ولی اندک دقت نشان می دهد که چقدر از مرحله پرت اند، « زن بی حیا مثل غذای بی نمک است». خوب باشد، این هم اتفاقا خیلی هم خوب است. اگر ناراحتی قلبی داشته باشید اگر فشار خونتان بالا باشد در هردوی این موارد غذای بی نمک از غذای نم کدار بسیارهم بهتر است. پس بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. « اطاعت از زنان آدم را روانه جهنم می کند». این جا هم دوستان، لاف در غریبی می زنند. و یا بنگرید به این ضرب المثل، « زنت را هر صبح کتک بزن، اگر تو دلیلش را ندانی، خودش خوب می داند»
چینی ها که قرار است آدمهای زبر وزرنگی باشند از جمله می گویند، که « از دهان مار سبزو نیش زنبور، سم واقعی بیرون نمی آید، این سم فقط در قلب زن یافت می شود». ولی بعد توضیح نمی دهند که چه می شود؟ آخر از این هم حرف بی معنی تر می شود. آخر مرد حسابی، اگر این سم واقعی فقط در قلب زنان است که می تواند کارت را بسازد، پس چگونه است که تو درطول تاریخ، در این ولایت چین، مثل خرگوش بچه پس انداخته ای! این سم واقعی در قلب زنان بود که تو این همه بچه برای بشریت پس انداخته ای، اگر نبود، نمی دانم تکلیف بقیه دنیا چه می شد؟
هندی های عزیز هم برای توجیه فقری که دارند، ضمن نکوش « ثروت» زن را هم نکوهش می کنند و می گویند: « سه چیز ناپایدار است، زن، باد وثروت». جالب این که در جامعه ای که حتی در هزاره سوم، نیز از زنانی که شوهران شان می میرند می خواهد که خود را نیز بکشند، چون، « لابد بعد از مرگ شوهر، دلیلی برای زنده ماندن شان و جود ندارد» در عین حال، این طوری هم اظهار فضل وفرمایش هم می کند: « حتی شیطان هم برای درامان ماندن از زنان دست به دعا بر می دارد»[2]
پس نتیجه می گیریم، که زن ستیزی مختص فرهنگ ایرانی ما نیست و چون این چنین است، ما که نمی توانیم بر خلاف آن چه که در بقیه کشورهای جهان درجریان است حرکت کنیم. بهترین کار این است که به همین چه تا کنون بوده ایم ادامه بدهیم و حتی سعی کنیم با استقاده از انترنت و ماهواره و نرم افزار و سخت افزار، برای این دوره و زمانه نیز از این ضرب المثل ها بسازیم که در میان هم قطاران سرشکسته نبوده از دیگران عقب نمانیم.
27 مه 2005
[1] ضرب المثل های فارسی را از کتاب« تمرین مدارا- بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ..» نوشته زنده یاد محمد مختاری، تهران انتشارات ویستار، 1377 گرفته ام.
[2] ضرب المثل های غیر ایرانی از کتاب: « زنان از دید مردان» نوشته بنوات گری با ترجمه زنده یاد محمد جعفر پوینده ، تهران انتشارات جامی، 1378 گرفته ام.
درجائی خواندم که امثال و حکم و ضرب المثل، آئینه هائی هستند برای بازگوئی رفتارو منش اجتماعی یک جامعه و یک ملت در گذرتاریخ. سرشار از درسها و آموزش هائی که حتی درگذر زمان نیز ارزش واهمیت خویش را از دست نداده اند و نمی دهند. « ادم به امید زنده است» خوب این آدم می تواند آدمی بوده باشد به زمان اشکانیان و هم آدمی بوده باشد هم درس و همکلاس و هم کار من و شما در این دوره و زمانه. تردیدی نیست که امثال وحکم بار اجتماعی و تاریخی دارند و حاوی بخش هائی از دیدگاههای یک جامعه خاص در باره زندگی در کلیت آن اند.
من دراین وجیزه، به اختصار می پردازم به امثال و حکمی که به گمان من ، نه علت فاعلی، بلکه انعکاس و یا به عبارت دیگر، بازتابی از باورهای جامعه در برخورد ناصواب به زن است. درموارد مکرر نوشته ام که به گمان، دیدگاهی که برابری مطلق زن و مرد را در همه عرصه ها نمی پذیرد، با همه تظاهراتی که ممکن است داشته باشد، دیدگاهی است عهد دقیانوسی که باید نقد شده و تغییر یابد. و بعلاوه، سروگوشی هم به آب می دهم تا ببینم آیا فقط ما، ایرانی های غیور چنین ایم یا ضرب المثل های دیگران نیز به همین باورها آلوده است. اول از خودمان شروع می کنم.
« اسب و زن و شمشیر وفادار که دید؟». والله دروغ چرا، من یکی علت در کنار هم نهادن این سه را نمی فهمم. من می گویم آن که ندیده است دستش را بلند کند! از آن گذشته، آن چه که درشماری از این ضرب المثل ها که بی گمان، دست پخت جامعه و فرهنگ مردسالار ماست، جالب است این که برای این که یک فحشی هم به زنها داده باشیم، حرف مسخره و بی معنی هم زیاد می زنیم. اگر این نیمی از بلاهت باشد، نیمه دیگرش به این صورت در می آید که در گذرزمان هم، این حرفهای مسخره را بلغور می کنیم کما این که کرده ایم و ظاهرا حالی مان هم نیست که حرف مان بی معناست. این عبارت « شمشیر وفادار» دیگر چه صیغه ایست؟ نکته این است که این شمشیر، حالا وفادار یابی وفا را یکی باید به دست بگیرد. چون در غیر این صورت، یک تکه فلز بی بو وخاصیتی است که خود قادر به انجام هیچ کاری نیست. حتی اگر تیزهم باشد، نمی تواند ماست را ببرد تاچه رسد به هرچه های دیگر. ولی ذهنیت مردسالار و یا زن ستیز، چه فرقی می کند، به این جزئیات کار ندارد.
یا مثلا دقت کنید در این ضرب المثل:
« برکنده به، آن ریش که در دست زنان است»
خوب مرد حسابی، خیلی نگرانی که ریشت دست زنت بیفتد و مردانگی ات از بین برود، خوب این صاحب مرده را بتراش. نگذار چیزی باشد تا به دست کسی بیفتد! « ریش دست کسی افتادن» البته یک معنای مجازی هم دارد. یعنی اختیار زندگی ات دست دیگری باشد. من ازشما می پرسم شما در دوروبر خودتان، چند تا خانواده را می شناسید که مسئولیت تقریبا همه خرده ریز زندگی به دست زن خانه نباشد! آقای محترم صبح به صبح کراواتش را می بندد و یا دستی به ریش خضاب بسته و نبسته اش می کشد و می رود سر کار- به خانوارهائی که زن علاوه بر مسئولیت همه خرده ریز زندگی هر صبح مثل آقا به سر کار هم می روند، فعلا کار ندارم- البته که « مسئولیت» پول درآوردن به عهده اوست ولی آیا زندگی فقط به همین جا تمام می شود؟ البته فعلا به این کار ندارم که شماری از مردان ایرانی به فرنگ هم که آمدند کوشیدند همان گونه زندگی کنند که انگار هنوز در اداره ثبت و اسناد نهاوند و تویسرگان کار می کنند یا در یک مدرسه در فریدونکنار معلم ورزش اند. موارد زیادی هم بوده است که حتی « مسئولیت» پول درآوردن هم به عهده زنان بوده است ولی این مردان « خیلی هم باغیرت» ایرانی به این افتخار می کنند که من حتی یک تخم مرغ هم بلد نیستم نیم رو کنم. خوب، مردک، پس برو بمیر... این افتخار دارد! البته گاهی هم اتفاق افتاده است که زنها هم بیش ازاندازه بی دست و پائی نشان دادند که از توصیف بیشتری می گذرم.
« جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان». من که نمی شناسم ولی شما آیا می شناسید مردی را که هیچ گاه در زندگی اش نگریسته باشد! خوب اگر گریستن، دیوانگی باشد، خوب آقای دیوانه، تو رویت می شود به دیگری می گوئی دیوانه!
و این را که از « قابوس نامه» داریم که :« دختر نابوده به، چون بود یا به شوی یا به گور»[1]. این جا دیگر چه می توانم گفت؟ یک عمری است که دارند درس های اخلاقی این جور کتابها را به خورد مامی دهند بدون این که کسی زحمتی بکشد و دستمان را بگیرد تا در هر قدم پایمان را روی مدفوع سگ و گربه و چه می دانم گاو وگوسفند در این کتابها نگذاریم. در همین عبارت اندکی دقیق شوید. نمی دانم متوجه تناقض هستید یا نه! دختر را به محض تولد که نمی شود داد به شوی، پس، اگر بخواهیم، « پند» اخلاقی این بزرگوار را به گوش بگیریم، باید دختر را به « گور» کنیم. شاید بعضی ها بگویند ما که دختر نیستیم، خوب، باشد به ما چه. ولی مجسم کنید، اگر قرار بود که پدران و اجداد ما به این « پند» گوش فرامی دادند. و اگر می دادند، که لابد همه دختران را « به گور» می کردند و آن وقت، ، لابد، من و شما باید از ماتحت پدرهامان زاده می شدیم!
فرانسوی ها هم « زن »و « اسب» را به یک دیگر وصل می کنند، « زن ها و اسب ها هیچ یک بی عیب و نقص نیستند» خوب نباشند مگر چیزی هست که بی عیب و نقص باشد. البته گاه می شود که ضرب المثل حالت فحش و ناسزا می گیرد، « از دریانمک بیرون می آید و از زن شر وبلا» حالا به این نکته البته کار ندارند که اگر این درست است، آن وقت، مردهائی که به خاطر همین زنها، که از آن ها شر وبلا می آید، حاضرند دست به هر کاری بزنند، کما این که در تاریخ زده اند، باید تا چه پایه ابله و زبان نفهم بوده باشند. آدمی که عقل داشته باشد، آیا خود را به دردسر می اندازد که برای خود « شر وبلا» درست کند! این را هم به همت فرانسویان داریم که « ارابه راه را خراب می کند، زن مردرا و آب، شراب را». انگلیسی های « جنتلمن» ولی در حوزه ضرب المثل زیاد جنتلمن نیستند، « زن مثل ازگیل است. همین که برسد ترش می شود» و یا « دو درد بی درمان، باد و زن ها». هرکسی که در این جزیره با این هوای دائما شاشویش زندگی می کند می داند که به واقع، باد در این مملکت، دردبی درمانی است چرا وصلش کرده اند به زن، من یکی نمی دانم.
آلمانی ها معتقدند که « صدافت زنان را مثل معجزه باور نکن» و از آن گذشته، « جائی که زن حاکم باشد، شیطان نخست وزیر است» و البته معلوم نیست که در چنین جامعه ای، مردان چکاره اند؟ وقتی زن حاکم باشد و شیطان هم نخست وزیر، شما بی قابلیت ها فقط بلدید بنشینید و ازا ین ضرب المثل ها بنویسید! ایتالیائی ها که کارشان به کفر گوئی می کشد، « همه چیز از خدا می آید، به جز زن» و این را هم از این دوستان داریم که « زن فقط هنگامی خوب سخن می گوید که سکوت می کند». می دانم دارند به زنان متلک می گویند ولی آخر مردحسابی، تو دیگر چقدر قاطی هستی. اگر سکوت کند که دیگر چیزی نمی گوید و اگر چیزی نمی گوید پس تو از کجا فهمیدی که خوب سخن می گوید یا بد! بیخود نگفته اند که وقتی عقل نباشد، جان در عذاب است. اسپانیائی ها دارند ظاهرا برای بی عقلی خودشان دلیل و بهانه می تراشند که « زن وشراب عقل مرد را از بین می برند». نکته این است که وقتی توی مرد با دانستن این، دنبال زن هم چنان موس موس می کنی و ووقت و بی وقت هم شراب نوش جان می کنی، خوب داداش، خودت بی عقلی. چرا گناه را به گردن دیگری می اندازی. روسها، اندکی به ظاهر مودب ترند، در این ضرب المثل که از قرار بسیار مورد علاقه آقای استالین هم بوده است، « زن باید به رامی بره، به چابکی زنبور عسل، به زیبائی مرغان بهشتی و به وفاداری قمری باشد» تا لابد، مردانی که به کله خری یک قاطر دیوانه، به کون گشادی یک لاک پست، و به زشتی یک کرگدن و به وفاداری یک گربه اند، عشق شان را بکنند! لهستانی ها، ظاهرا مال دوست تر از دیگران اند، « وقتی دختری به دنیا می آید، مثل آن است که شش دزد به خانه آدم زده باشند». و یا بنگرید به این یکی ، « زن سه روز پیش از شیطان زاده شد». ضرب المثل نویس یادش رفت اضافه کند که دست بر قضا، مرد همزاد شیطان بود. افریقائی می گویند « فهم زن از سینه هایش بالاتر نمی رود» والبته یادشان می رود اضافه کنند که عقل مرد نیز در « بیضه هایش» متمرکز شده است. « زن فقط پند واندرز ابلهان را گوش می کند». حالا شما این مثل افریقائی را بگذارید کنار این مثل روسی، و بعد به قول معروف پرتقال فروش را پیدا کنید. « همسر خوب هم چه برده تر باشد، خانم تر است». دوستان عرب ما، فکر می کنند که دارند به زنان گیر می دهند ولی اندک دقت نشان می دهد که چقدر از مرحله پرت اند، « زن بی حیا مثل غذای بی نمک است». خوب باشد، این هم اتفاقا خیلی هم خوب است. اگر ناراحتی قلبی داشته باشید اگر فشار خونتان بالا باشد در هردوی این موارد غذای بی نمک از غذای نم کدار بسیارهم بهتر است. پس بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. « اطاعت از زنان آدم را روانه جهنم می کند». این جا هم دوستان، لاف در غریبی می زنند. و یا بنگرید به این ضرب المثل، « زنت را هر صبح کتک بزن، اگر تو دلیلش را ندانی، خودش خوب می داند»
چینی ها که قرار است آدمهای زبر وزرنگی باشند از جمله می گویند، که « از دهان مار سبزو نیش زنبور، سم واقعی بیرون نمی آید، این سم فقط در قلب زن یافت می شود». ولی بعد توضیح نمی دهند که چه می شود؟ آخر از این هم حرف بی معنی تر می شود. آخر مرد حسابی، اگر این سم واقعی فقط در قلب زنان است که می تواند کارت را بسازد، پس چگونه است که تو درطول تاریخ، در این ولایت چین، مثل خرگوش بچه پس انداخته ای! این سم واقعی در قلب زنان بود که تو این همه بچه برای بشریت پس انداخته ای، اگر نبود، نمی دانم تکلیف بقیه دنیا چه می شد؟
هندی های عزیز هم برای توجیه فقری که دارند، ضمن نکوش « ثروت» زن را هم نکوهش می کنند و می گویند: « سه چیز ناپایدار است، زن، باد وثروت». جالب این که در جامعه ای که حتی در هزاره سوم، نیز از زنانی که شوهران شان می میرند می خواهد که خود را نیز بکشند، چون، « لابد بعد از مرگ شوهر، دلیلی برای زنده ماندن شان و جود ندارد» در عین حال، این طوری هم اظهار فضل وفرمایش هم می کند: « حتی شیطان هم برای درامان ماندن از زنان دست به دعا بر می دارد»[2]
پس نتیجه می گیریم، که زن ستیزی مختص فرهنگ ایرانی ما نیست و چون این چنین است، ما که نمی توانیم بر خلاف آن چه که در بقیه کشورهای جهان درجریان است حرکت کنیم. بهترین کار این است که به همین چه تا کنون بوده ایم ادامه بدهیم و حتی سعی کنیم با استقاده از انترنت و ماهواره و نرم افزار و سخت افزار، برای این دوره و زمانه نیز از این ضرب المثل ها بسازیم که در میان هم قطاران سرشکسته نبوده از دیگران عقب نمانیم.
27 مه 2005
[1] ضرب المثل های فارسی را از کتاب« تمرین مدارا- بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ..» نوشته زنده یاد محمد مختاری، تهران انتشارات ویستار، 1377 گرفته ام.
[2] ضرب المثل های غیر ایرانی از کتاب: « زنان از دید مردان» نوشته بنوات گری با ترجمه زنده یاد محمد جعفر پوینده ، تهران انتشارات جامی، 1378 گرفته ام.
0 نظر:
ارسال یک نظر