چندی پیش دریادداشتی در سایت روشنگری، به واقعیت خصوصی سازی در ایران اشاره کردم و دیدیم که برای نمونه در سیمان قائن حاشیه سود خالص به بهای تمام شده سیمان 151.7% درصد بود و گفته بودم که وقتی در اقتصادی می توان با این حاشیه سود در فعالیت های قانونی و به اصطلاح « حلال» درگیر بود، کمبود سرمایه گذاری دراین اقتصاد، علل و انگیزه های اقتصادی ندارد. بیهوده سر مردم را شیره نمالید. با توجه به آمارهائی از این دست، باید افزود که اقتصاددانان گرامی ما که هم چنان نگران کمی سود آوری در اقتصاد ایران اند، از اساس شیپور را از سر گشادش می نوازند.
اگرچه در زندگی ام آدم خوش شانسی نبودم ولی این روزها شانس به من رو کرده است. در سایت بورس تهران[1] دیدم که سیمان شاهرود هم گزارش مالی خود را منتشر کرده است. همین جا باید بگویم که در این جا نیز با معجزات خصوصی سازی درایران روبرو هستیم و جا دارد به خاطر این معجزات، به سیاست پردازان ایران تبریک و به زحمتکشان ایران تسلیت بگویم. براساس آمارهای منتشرشده، می دانیم که سیمان را به 2.62 برابر قیمت تمام شده به مردم فروختند. آدم لازم نیست ریاضی دان باشد تا ببیند که حاشیه سود این شرکت 162% بوده است. به سخن دیگر اگرچه هزینه تمام شده هر تن سیمان 13000 تومان برآورد می شود ولی آن را به بیش از 34000 تومان هر تن به مردم فروخته اند، یعنی 21000 تومان سود به ازای هر تن! بدون پرده پوشی باید گفت که تفاوت این دو، اگر چه شکل سود دارد ولی به خاطر کنترلی که صاحبان نو و کهنه کیسه این موسسات واگذار شده به بخش خصوصی بر بازار اعمال می کنند، به واقع رانت خواری صرف است. و دریغ انگیز است که شماری از نئولیبرال های محترم وطنی که در یکی دوسال گذشته به انواع « رانت های دولتی» توجه کرده بودند وهنوز هم می کنند، ازرانت های عظیمی که بخش خصوصی رانت خوار ایران به شیوه های گوناگون به جیب می زند، چیزی نمی گویند. جالب این که در همین سایت بورس تهران گزارش مفصل دیگری خوانده ام در باره تولید سیمان در ایران که به واقع یک شاهکار است[2]. آن گونه که نویسنده ادعا می کند قرار بود « از ابتدای سال 82 قیمت سیمان براساس نرخ تعادلی قیمت گذاری شود... وحداقل هر سه ماه یک بار توسط کمیته [مسئول] قیمت فروش تعادلی تعیین گردد». البته نویسنده محترم اگرچه منظورش را از قیمت تعادلی روشن نمی کندو رقم و عددی به دست نمی دهد ولی منظورش این است که قیمت باید بسی بیشتر از آن چه که افزایش یافته، افزایش می یافت و اشاره می کند به قیمت فولاد که بیش از 100 درصد افزایش یافت ولی در مورد سیمان« 34 درصد در آبانماه 82 افزایش نرخ اعمال شد» ودیگر هیچ و به همین خاطر، مدعی است که « در خصوص نظام قيمت گذاري در اين صنعت عدالت رعايت نشده است».
در این جا به چند نکته باید اشاره کنم:
برخلاف نظر نویسنده، افزایش قیمت فولاد اندکی زیادی، زیادی است نه این که در حق تولید کنندگان سیمان عدالت رعایت نشده باشد. معلوم نیست وقتی فولاد 100 % و سیمان 34% گران تر می شود بر سرقیمت مستغلات در ایران چه می آید؟ وروشن نیست که قیمت خانه و آپارتمان درایران به کجا باید برسد تا این جماعت را که به احتمال زیاد سروسری با «انبوه سازان» [مقاطعه کاران مسکن] دارند، راضی کند؟ البته در جامعه « قسط اسلامی» که ادعای پرداختن به عدالت اجتماعی را دارد، عدالتی که باید در حق مردم ایران رعایت بشود، در این میان چه می شود؟
ثانیا، روشن نیست وقتی قیمت ها را به این صورت بالا می برند پس چرا چراغ به دست دنبال علل تورم در ایران می گردند؟
و اما، شاهکار نویسنده در این است که در راستای دفاع از افزایش باز هم بیشتر قیمت ها استدلال عجیبی دارد که « آيا افزايش نرخها باعث افزايش توليد و نهايتاً تعديل قيمت نمي گردد ؟»
یعنی شما فعلا قیمت ها را بالا ببرید وقتی که قیمت ها بالا رفت و سود از آن چه که هست – بر حسب محاسبات خود نویسنده 33%- بیشتر شد در آن صورت، تولید کنندگان تشویق می شوند و تولید بالا می رود و بعد قیمت پائین می آید.
در پیوند با سیمان دیده ایم که حاشیه سود بر خلاف محاسبات نویسنده نه 33% ناقابل، بلکه 5 برابر آن است!
نتیجه این که 873600 تن سیمان، تولید سالانه سیمان شاهرودرا که هزینه تولیدش در کل معادل 113568 میلیون ریال بود که تازه براساس گزارش 72683 میلیون ریالش هزینه های مالی و استهلاک بود به بهای ناقابل 298000 میلیون ریال به مردم فروخته و وجهش را نقد کرده اند. همان گونه که پیشتر گفتم حاشیه سود ناخالص به هزینه تمام شده، 162% می شود. البته این نکته را هم داشته باشید که در همین گزارش می خوانیم که اگر شرکت به سوی تولید « سیمان یوزوالانس» برود – که من یکی نمی دانم چه نوع سیمانی است- «درصورت موفقیت دراین زمینه تولید و سود شرکت به نحو چشمگیری رشد می یابد».
انشاالله که مبارک است.
اگرچه می دانم که نئولیبرالهای محترم مثل همیشه بر طبل خویش می کوبند که هرکس که با این چپاول علنی موافق نباشد وبرخلاف این جریان آشکاراقتصاد مافیائی که در پوشش خصوصی سازی درایران شکل گرفته است، سخنی بگوید، لابد خواهان تقسیم فقر است ونمی تواند « موفقیت» کارآفرینان را ببیند. نئولیبرالها را به حال خود می گذاریم تا اخلاقیات آنتیک و قرون وسطائی خویش را تبلیغ کنند، ولی در این جا، با حرص و آز سیری ناپذیرجماعتی اندک روبرو هستیم که به ایران و منابع اش به چشم اموالی به چنگ آمده در یک جنگ می نگرند. بدیل نظرتنگی شان در برخورد به مسایل مبتلابه جامعه ایرانی ما، گشادی حیرت انگیز جیب های شان است
در این جا نمی دانم چه مقدار مالیات بر سود پرداخته اند ولی در نمونه سیمان قائن که در یادداشت دیگر به آن پرداخته بودم میزان مالیات 7.1%
اگرچه در زندگی ام آدم خوش شانسی نبودم ولی این روزها شانس به من رو کرده است. در سایت بورس تهران[1] دیدم که سیمان شاهرود هم گزارش مالی خود را منتشر کرده است. همین جا باید بگویم که در این جا نیز با معجزات خصوصی سازی درایران روبرو هستیم و جا دارد به خاطر این معجزات، به سیاست پردازان ایران تبریک و به زحمتکشان ایران تسلیت بگویم. براساس آمارهای منتشرشده، می دانیم که سیمان را به 2.62 برابر قیمت تمام شده به مردم فروختند. آدم لازم نیست ریاضی دان باشد تا ببیند که حاشیه سود این شرکت 162% بوده است. به سخن دیگر اگرچه هزینه تمام شده هر تن سیمان 13000 تومان برآورد می شود ولی آن را به بیش از 34000 تومان هر تن به مردم فروخته اند، یعنی 21000 تومان سود به ازای هر تن! بدون پرده پوشی باید گفت که تفاوت این دو، اگر چه شکل سود دارد ولی به خاطر کنترلی که صاحبان نو و کهنه کیسه این موسسات واگذار شده به بخش خصوصی بر بازار اعمال می کنند، به واقع رانت خواری صرف است. و دریغ انگیز است که شماری از نئولیبرال های محترم وطنی که در یکی دوسال گذشته به انواع « رانت های دولتی» توجه کرده بودند وهنوز هم می کنند، ازرانت های عظیمی که بخش خصوصی رانت خوار ایران به شیوه های گوناگون به جیب می زند، چیزی نمی گویند. جالب این که در همین سایت بورس تهران گزارش مفصل دیگری خوانده ام در باره تولید سیمان در ایران که به واقع یک شاهکار است[2]. آن گونه که نویسنده ادعا می کند قرار بود « از ابتدای سال 82 قیمت سیمان براساس نرخ تعادلی قیمت گذاری شود... وحداقل هر سه ماه یک بار توسط کمیته [مسئول] قیمت فروش تعادلی تعیین گردد». البته نویسنده محترم اگرچه منظورش را از قیمت تعادلی روشن نمی کندو رقم و عددی به دست نمی دهد ولی منظورش این است که قیمت باید بسی بیشتر از آن چه که افزایش یافته، افزایش می یافت و اشاره می کند به قیمت فولاد که بیش از 100 درصد افزایش یافت ولی در مورد سیمان« 34 درصد در آبانماه 82 افزایش نرخ اعمال شد» ودیگر هیچ و به همین خاطر، مدعی است که « در خصوص نظام قيمت گذاري در اين صنعت عدالت رعايت نشده است».
در این جا به چند نکته باید اشاره کنم:
برخلاف نظر نویسنده، افزایش قیمت فولاد اندکی زیادی، زیادی است نه این که در حق تولید کنندگان سیمان عدالت رعایت نشده باشد. معلوم نیست وقتی فولاد 100 % و سیمان 34% گران تر می شود بر سرقیمت مستغلات در ایران چه می آید؟ وروشن نیست که قیمت خانه و آپارتمان درایران به کجا باید برسد تا این جماعت را که به احتمال زیاد سروسری با «انبوه سازان» [مقاطعه کاران مسکن] دارند، راضی کند؟ البته در جامعه « قسط اسلامی» که ادعای پرداختن به عدالت اجتماعی را دارد، عدالتی که باید در حق مردم ایران رعایت بشود، در این میان چه می شود؟
ثانیا، روشن نیست وقتی قیمت ها را به این صورت بالا می برند پس چرا چراغ به دست دنبال علل تورم در ایران می گردند؟
و اما، شاهکار نویسنده در این است که در راستای دفاع از افزایش باز هم بیشتر قیمت ها استدلال عجیبی دارد که « آيا افزايش نرخها باعث افزايش توليد و نهايتاً تعديل قيمت نمي گردد ؟»
یعنی شما فعلا قیمت ها را بالا ببرید وقتی که قیمت ها بالا رفت و سود از آن چه که هست – بر حسب محاسبات خود نویسنده 33%- بیشتر شد در آن صورت، تولید کنندگان تشویق می شوند و تولید بالا می رود و بعد قیمت پائین می آید.
در پیوند با سیمان دیده ایم که حاشیه سود بر خلاف محاسبات نویسنده نه 33% ناقابل، بلکه 5 برابر آن است!
نتیجه این که 873600 تن سیمان، تولید سالانه سیمان شاهرودرا که هزینه تولیدش در کل معادل 113568 میلیون ریال بود که تازه براساس گزارش 72683 میلیون ریالش هزینه های مالی و استهلاک بود به بهای ناقابل 298000 میلیون ریال به مردم فروخته و وجهش را نقد کرده اند. همان گونه که پیشتر گفتم حاشیه سود ناخالص به هزینه تمام شده، 162% می شود. البته این نکته را هم داشته باشید که در همین گزارش می خوانیم که اگر شرکت به سوی تولید « سیمان یوزوالانس» برود – که من یکی نمی دانم چه نوع سیمانی است- «درصورت موفقیت دراین زمینه تولید و سود شرکت به نحو چشمگیری رشد می یابد».
انشاالله که مبارک است.
اگرچه می دانم که نئولیبرالهای محترم مثل همیشه بر طبل خویش می کوبند که هرکس که با این چپاول علنی موافق نباشد وبرخلاف این جریان آشکاراقتصاد مافیائی که در پوشش خصوصی سازی درایران شکل گرفته است، سخنی بگوید، لابد خواهان تقسیم فقر است ونمی تواند « موفقیت» کارآفرینان را ببیند. نئولیبرالها را به حال خود می گذاریم تا اخلاقیات آنتیک و قرون وسطائی خویش را تبلیغ کنند، ولی در این جا، با حرص و آز سیری ناپذیرجماعتی اندک روبرو هستیم که به ایران و منابع اش به چشم اموالی به چنگ آمده در یک جنگ می نگرند. بدیل نظرتنگی شان در برخورد به مسایل مبتلابه جامعه ایرانی ما، گشادی حیرت انگیز جیب های شان است
در این جا نمی دانم چه مقدار مالیات بر سود پرداخته اند ولی در نمونه سیمان قائن که در یادداشت دیگر به آن پرداخته بودم میزان مالیات 7.1%
بود اگر همین نرخ را در این جا هم منظور بداریم، میزان خالص سود171337 میلیون ریال می شود که در آن صورت حاشیه سود خالص به هزینه تمام شده نیزرقم ناقابل 151% در می آید.
چه درایران باشد و چه در هرکشور دیگر و یا حتی در سیاره دیگری، نام دیگر این میزان سودآوری، در فعالیت های اقتصادی، غارت و چپاول است.
من به واقع نمی فهمم، با این همه معجزاتی که از خصوصی سازی در اقتصاد ایران بروز می کند، چرا زعمای قوم در خصوصی کردن همه چیز وهر چیز در این اقتصاد، « عزم انقلابی» به خرج نمی دهند؟ وقتی خصوصی سازی این همه کرامات دارد، علت این که چرا در واگذاری بانکها، فولاد مبارکه و حتی شرکت ملی نفت به « کارآفرینان» بخص خصوصی عجله نمی کنند، برای من روشن نیست!
بااین همه ولی، چپاول، چپاول است. به نام دیگر نخوانیدش ....
چه درایران باشد و چه در هرکشور دیگر و یا حتی در سیاره دیگری، نام دیگر این میزان سودآوری، در فعالیت های اقتصادی، غارت و چپاول است.
من به واقع نمی فهمم، با این همه معجزاتی که از خصوصی سازی در اقتصاد ایران بروز می کند، چرا زعمای قوم در خصوصی کردن همه چیز وهر چیز در این اقتصاد، « عزم انقلابی» به خرج نمی دهند؟ وقتی خصوصی سازی این همه کرامات دارد، علت این که چرا در واگذاری بانکها، فولاد مبارکه و حتی شرکت ملی نفت به « کارآفرینان» بخص خصوصی عجله نمی کنند، برای من روشن نیست!
بااین همه ولی، چپاول، چپاول است. به نام دیگر نخوانیدش ....
0 نظر:
ارسال یک نظر