یکی از مهمانان گرامی برای من پیام گذاشته است که:
«این استدلال در مورد حمله به عراق کمی پایه اش چوبین نیست؟ آیا این حمله با رقم های نجومی اش، ضرر بیشتری از میزان ضرر یورویی شدن ذخایر عراق به آمریکا وارد نمیکرد؟ البته تشکیل یک بازار بورس نفتی یورویی واقعا برای امریکا خطرناک است، ولی در مورد مساله عراق فکر نمیکنید باید دنبال دلایل دیگری هم گشت؟»
دوست گرامی، نظر شما برای من محترم است ولی خواهش می کنم اگروقت و حوصله دارید این مقاله مفصل مرا در باره علل اصلی یورش امریکا به عراق بخوانید(1). پاسخ این پرسش شما در این مقاله به تفصیل ارایه شده است. نکته ای که شما، به گمان من، مورد توجه قرا رنمی دهید این است که آن چه که در عراق می گذرد کاملا بر خلاف « انتظاری» است که سیاست پردازان امریکائی وانگلیسی داشتند. یعنی می خواهم این را بگویم که این حضرات آن قدر دروغ های خویش را در باره وضعیت عراق تکرار کردند که خودشان هم باورشان شده بود که به محض سرنگونی صدام، همه چیز نعل به نعل مطابق خواسته هایشان پیش خواهد رفت. که البته این گونه نشد. منظورمرا به غلط درک نکنید، درا ین که صدام دیکتاتور خونخوار و فاسدی بود هیچ تردیدی نیست. در عین حال، در این هم تردیدی نیست که به خصوص درطول جنگ عراق با ایران، همین دولت هائی که به سرنگونی اش برآمده بودند، از حامیان دو آتشه او و تجاوزش بر علیه ایران بودند. متن مذاکرات صدام با آوریل گلسپی- سفیر امریکا در عراق در اوایل دهه 80 را در آرشیودولت امریکا بخوانید ( آدرس را در آن مقاله به دست داده ام) منظورمرا بهتر متوجه می شوید. قطع نامه های سازمان ملل در محکوم کردن عراق به استقاده از بمب های شیمیائی را امریکا وتو کرد. با این همه، جنابان بوش و بلر- که در باره علل و انگیزه های خویش برای حمله به عراق فقط دروغ و ناراستی به خورد جهانیان داده بودند، هنوز هم انگار در خواب اند. آقای بلر در « دوسیه» امنیتی معروف اش، از تز دکترای یک مصری کپی برداری کرد و به عنوان « اسرار» امنیتی به پارلمان انگلیس ارایه داد. نزدیک به سه سال گذشته است ولی هنوز از حضوز « خارجی ها» در عراق سخن می گویند و گاه وبیگاه به ایران و سوریه گیر می دهند. البته خبر دارید که گذشته از هر خبط و خطای دیگر، خطای کشنده سیاست مداران اشغالگر این بود که به محض سرنگونی صدام ارتش و استخبارات ( سازمان مخوف امنیتی) او را بدون هیچ برنامه ریزی از قبل « منحل» کردند و برآورد می شود که بیش از یک میلیون عراقی تعلیم دیده که سیرتاپیاز جامعه عراق را می شناختند و عملا همه کاره نظام صدامی بودند، را به امان خدا رها نمودند. گفتم و باز می گویم که در دیکتاتور و فاسد بودن صدام و رژیمش تردیدی نیست و بحثی هم نیست ولی چه در مورد عراق و چه در مورد هر کشور مشابه، مسئله ملی هم داریم. از شاهکارهای دیگر نیروهای اشغالگر- از زندان ابوغریب، از رشوه خواری بره مر، از کشتاربی رحمانه مردم عادی، از عدم توجه به نیازهای عمومی مردم، برق، آب، تلفن، بهداشت، و آموزش دیگر چیزی نمی گویم.
از آن گذشته، مسئله تنها تبدیل ذخایر عراق به یورو نبود بلکه عراق درازای نفت اش نیزدلار قبول نمی کرد و یورو طلب می کرد. در همان موقع، شماری از اقتصاددانان زبان به انتقاد از صدام گشودند که او با خیره سری خویش به عراق « زیان مالی» وارد آورده است. چون اعتقاد بر این بود که یورودربرابر دلار تضعیف خواهد شد. طولی نکشید که دقیقا عکس این جریان پیش آمد و جناب صدام تنها از تبدیل ذخایر، چندین میلیارد دلار غنی تر شد. من در آن مقاله که در بالا به آن لینک داده ام نشان داده ام که علت یورش به عراق، دیکتاتوری صدام حسین نبود چون در همان سالها همین آقای رمسفلد به دست بوس صدام رفته بود. علت یورش برخلاف ادعای بوش و بلر، مقوله « تجاوز» حکومت صدام به همسایگان نبود. چون در طول تجاوز عراق به ایران، نیز امریکا و انگلیس – در کنار اغلب حکومت های شرق وغرب- از حامیان پروپاقرص صدام حسین بودند. در خصوص اشغال کویت، نیز صدام که قرار بود تنها بخشی از کویت را اشغال کند، سرتاسر کویت را اشغال کرد( به مذاکرات صدام و گلسپی مراجعه شود). برخلاف تبلیغاتی که بعدا انجام گرفت علت اشغال عراق، « خونخواهی» مردم کرد حلبچه نبود، چون، حتی هلیوکوپتری که برروی مردم شوربخت حلبچه گازهای سمی پاشیده بود از سوی امریکا در اختیار صدام قرار گرفته بود. براساس اسناد خود امریکائی ها، در این مقاله پیش گفته می خوانید که استفاده از بمب های شیمیائی بر علیه ایرانی ها، اگرنه به راهنمائی امریکائی ها، حداقل با اطلاع کامل آنها بوده است.
به درستی می فرمائید، « البته تشکیل یک بازار بورس نفتی یورویی واقعا برای امریکا خطرناک است» و من می خواهم پیشنهاد کنم که اگر چنین بازاری سر بگیرد، کمر اقتصاد امریکا می شکند. به یاد داشته باشید که کسری تراز پرداختهای امریکا که در زمان بوش پدر فقط 4 میلیارد دلار بود الان از مرز 700 میلیارد دلار نیز گذشته است ودر نظر داشته باشید که « بدهی خارجی» امریکا به تنهائی از کل بدهی بقیه جهان بیشتر است. تنها راه ممکن تامین مالی این حجم عظیم و خیره کننده بدهی خارجی همین است که دلار یک واحد پول بین المللی باقی بماند. البته بگویم و بگذرم که اگر این چنین نباشد، امریکا باید به ازای این بدهی بهره کلانی بپردازد و اگر تخمین اکونومیست درست باشد، میزان بهره پرداختی فقط سالی 150 میلیارد دلار خواهد بود. در ضمن توجه داشته باشید که اگر بانک های مرکزی کشورهای گوناگون از نگهداری ذخایر خویش به دلارخودداری نمایند این حجم عظیم دلاری که در حال حاضر به صورت این ذخایر درآمده و عملا « ساکن» مانده است در بازارهای جهان سرگردان می شود و برمبنای یک پیش بینی، ارزش دلار به شدت ( حداقل به میز ان 40%) سقوط خواهد کرد. پی آمد این سقوط احتمالی، نه فقط تورم کمر شکن در اقتصاد امریکا خواهد بود بلکه تورم زیاد و کاهش ارزش دلار، فرارسرمایه از اقتصاد امریکا را تشدید خواهد کرد. درگذشته ای نه چند ان دور، حداقل در حیطه نظری می شد امید داشت که اگر این چنین بشود، اقتصاد قدرتمند ژاپن و آلمان می توانند به کمک بیایند واجازه ندهند که بحران از کنترل خارج شود. ولی در چند سال گذشته، اقتصاد ژاپن که گرفتار یک سری مشکلات ساختاری خویش است و اقتصاد آلمان نیز چیزی نمانده است تا زمین گیر شود.
در پیوند با بورس تهران لابد خبر دارید که دبیر کل بورس تهران استعفا داده و از جمله به تشکیل این بازار هم اشاره کرده است. ازجزئیات ودلایل استعفای ایشان بی خبرم- یعنی فرصت نکرده ام وب گردی کنم- ولی این تکه را خودتان بخوانید و ببینید از آن چه استنباط می کنید:
«عبدهتبريزي در پاسخ به اين پرسش كه امكان ايجاد شعبههاي بورس نفت وجود خواهد داشت، گفت:« بهدليل اينكه بورسهاي كالايي، بورس مردم نيستند طبعا نياز به محل فيزيكي نداشته و امكان سفارش از طريق اينترنت يا تلفن را نيز خواهند داشت؛ ضمن اينكه من مخالفتي با ايجاد شعبه بورس نفت ندارم.»
نمی دانم آیا امکان دارد که عبده تبریزی را به دلیل « مخالفت اش» با ایجاد این بازار « استعفاء» داده باشند!!
«این استدلال در مورد حمله به عراق کمی پایه اش چوبین نیست؟ آیا این حمله با رقم های نجومی اش، ضرر بیشتری از میزان ضرر یورویی شدن ذخایر عراق به آمریکا وارد نمیکرد؟ البته تشکیل یک بازار بورس نفتی یورویی واقعا برای امریکا خطرناک است، ولی در مورد مساله عراق فکر نمیکنید باید دنبال دلایل دیگری هم گشت؟»
دوست گرامی، نظر شما برای من محترم است ولی خواهش می کنم اگروقت و حوصله دارید این مقاله مفصل مرا در باره علل اصلی یورش امریکا به عراق بخوانید(1). پاسخ این پرسش شما در این مقاله به تفصیل ارایه شده است. نکته ای که شما، به گمان من، مورد توجه قرا رنمی دهید این است که آن چه که در عراق می گذرد کاملا بر خلاف « انتظاری» است که سیاست پردازان امریکائی وانگلیسی داشتند. یعنی می خواهم این را بگویم که این حضرات آن قدر دروغ های خویش را در باره وضعیت عراق تکرار کردند که خودشان هم باورشان شده بود که به محض سرنگونی صدام، همه چیز نعل به نعل مطابق خواسته هایشان پیش خواهد رفت. که البته این گونه نشد. منظورمرا به غلط درک نکنید، درا ین که صدام دیکتاتور خونخوار و فاسدی بود هیچ تردیدی نیست. در عین حال، در این هم تردیدی نیست که به خصوص درطول جنگ عراق با ایران، همین دولت هائی که به سرنگونی اش برآمده بودند، از حامیان دو آتشه او و تجاوزش بر علیه ایران بودند. متن مذاکرات صدام با آوریل گلسپی- سفیر امریکا در عراق در اوایل دهه 80 را در آرشیودولت امریکا بخوانید ( آدرس را در آن مقاله به دست داده ام) منظورمرا بهتر متوجه می شوید. قطع نامه های سازمان ملل در محکوم کردن عراق به استقاده از بمب های شیمیائی را امریکا وتو کرد. با این همه، جنابان بوش و بلر- که در باره علل و انگیزه های خویش برای حمله به عراق فقط دروغ و ناراستی به خورد جهانیان داده بودند، هنوز هم انگار در خواب اند. آقای بلر در « دوسیه» امنیتی معروف اش، از تز دکترای یک مصری کپی برداری کرد و به عنوان « اسرار» امنیتی به پارلمان انگلیس ارایه داد. نزدیک به سه سال گذشته است ولی هنوز از حضوز « خارجی ها» در عراق سخن می گویند و گاه وبیگاه به ایران و سوریه گیر می دهند. البته خبر دارید که گذشته از هر خبط و خطای دیگر، خطای کشنده سیاست مداران اشغالگر این بود که به محض سرنگونی صدام ارتش و استخبارات ( سازمان مخوف امنیتی) او را بدون هیچ برنامه ریزی از قبل « منحل» کردند و برآورد می شود که بیش از یک میلیون عراقی تعلیم دیده که سیرتاپیاز جامعه عراق را می شناختند و عملا همه کاره نظام صدامی بودند، را به امان خدا رها نمودند. گفتم و باز می گویم که در دیکتاتور و فاسد بودن صدام و رژیمش تردیدی نیست و بحثی هم نیست ولی چه در مورد عراق و چه در مورد هر کشور مشابه، مسئله ملی هم داریم. از شاهکارهای دیگر نیروهای اشغالگر- از زندان ابوغریب، از رشوه خواری بره مر، از کشتاربی رحمانه مردم عادی، از عدم توجه به نیازهای عمومی مردم، برق، آب، تلفن، بهداشت، و آموزش دیگر چیزی نمی گویم.
از آن گذشته، مسئله تنها تبدیل ذخایر عراق به یورو نبود بلکه عراق درازای نفت اش نیزدلار قبول نمی کرد و یورو طلب می کرد. در همان موقع، شماری از اقتصاددانان زبان به انتقاد از صدام گشودند که او با خیره سری خویش به عراق « زیان مالی» وارد آورده است. چون اعتقاد بر این بود که یورودربرابر دلار تضعیف خواهد شد. طولی نکشید که دقیقا عکس این جریان پیش آمد و جناب صدام تنها از تبدیل ذخایر، چندین میلیارد دلار غنی تر شد. من در آن مقاله که در بالا به آن لینک داده ام نشان داده ام که علت یورش به عراق، دیکتاتوری صدام حسین نبود چون در همان سالها همین آقای رمسفلد به دست بوس صدام رفته بود. علت یورش برخلاف ادعای بوش و بلر، مقوله « تجاوز» حکومت صدام به همسایگان نبود. چون در طول تجاوز عراق به ایران، نیز امریکا و انگلیس – در کنار اغلب حکومت های شرق وغرب- از حامیان پروپاقرص صدام حسین بودند. در خصوص اشغال کویت، نیز صدام که قرار بود تنها بخشی از کویت را اشغال کند، سرتاسر کویت را اشغال کرد( به مذاکرات صدام و گلسپی مراجعه شود). برخلاف تبلیغاتی که بعدا انجام گرفت علت اشغال عراق، « خونخواهی» مردم کرد حلبچه نبود، چون، حتی هلیوکوپتری که برروی مردم شوربخت حلبچه گازهای سمی پاشیده بود از سوی امریکا در اختیار صدام قرار گرفته بود. براساس اسناد خود امریکائی ها، در این مقاله پیش گفته می خوانید که استفاده از بمب های شیمیائی بر علیه ایرانی ها، اگرنه به راهنمائی امریکائی ها، حداقل با اطلاع کامل آنها بوده است.
به درستی می فرمائید، « البته تشکیل یک بازار بورس نفتی یورویی واقعا برای امریکا خطرناک است» و من می خواهم پیشنهاد کنم که اگر چنین بازاری سر بگیرد، کمر اقتصاد امریکا می شکند. به یاد داشته باشید که کسری تراز پرداختهای امریکا که در زمان بوش پدر فقط 4 میلیارد دلار بود الان از مرز 700 میلیارد دلار نیز گذشته است ودر نظر داشته باشید که « بدهی خارجی» امریکا به تنهائی از کل بدهی بقیه جهان بیشتر است. تنها راه ممکن تامین مالی این حجم عظیم و خیره کننده بدهی خارجی همین است که دلار یک واحد پول بین المللی باقی بماند. البته بگویم و بگذرم که اگر این چنین نباشد، امریکا باید به ازای این بدهی بهره کلانی بپردازد و اگر تخمین اکونومیست درست باشد، میزان بهره پرداختی فقط سالی 150 میلیارد دلار خواهد بود. در ضمن توجه داشته باشید که اگر بانک های مرکزی کشورهای گوناگون از نگهداری ذخایر خویش به دلارخودداری نمایند این حجم عظیم دلاری که در حال حاضر به صورت این ذخایر درآمده و عملا « ساکن» مانده است در بازارهای جهان سرگردان می شود و برمبنای یک پیش بینی، ارزش دلار به شدت ( حداقل به میز ان 40%) سقوط خواهد کرد. پی آمد این سقوط احتمالی، نه فقط تورم کمر شکن در اقتصاد امریکا خواهد بود بلکه تورم زیاد و کاهش ارزش دلار، فرارسرمایه از اقتصاد امریکا را تشدید خواهد کرد. درگذشته ای نه چند ان دور، حداقل در حیطه نظری می شد امید داشت که اگر این چنین بشود، اقتصاد قدرتمند ژاپن و آلمان می توانند به کمک بیایند واجازه ندهند که بحران از کنترل خارج شود. ولی در چند سال گذشته، اقتصاد ژاپن که گرفتار یک سری مشکلات ساختاری خویش است و اقتصاد آلمان نیز چیزی نمانده است تا زمین گیر شود.
در پیوند با بورس تهران لابد خبر دارید که دبیر کل بورس تهران استعفا داده و از جمله به تشکیل این بازار هم اشاره کرده است. ازجزئیات ودلایل استعفای ایشان بی خبرم- یعنی فرصت نکرده ام وب گردی کنم- ولی این تکه را خودتان بخوانید و ببینید از آن چه استنباط می کنید:
«عبدهتبريزي در پاسخ به اين پرسش كه امكان ايجاد شعبههاي بورس نفت وجود خواهد داشت، گفت:« بهدليل اينكه بورسهاي كالايي، بورس مردم نيستند طبعا نياز به محل فيزيكي نداشته و امكان سفارش از طريق اينترنت يا تلفن را نيز خواهند داشت؛ ضمن اينكه من مخالفتي با ايجاد شعبه بورس نفت ندارم.»
نمی دانم آیا امکان دارد که عبده تبریزی را به دلیل « مخالفت اش» با ایجاد این بازار « استعفاء» داده باشند!!
اگر به اطلاعات بیشتری دسترسی پیدا کنم در این صفحات خواهم نوشت..
(1) اندکی که برای تازه ترین کتابم « تبلیغ» بکنم این مقاله در کتاب:« استراتژی امپریالیسم در هزاره سوم: جهان پس از 11 سپتامبر، اگه 1383 صص 226-283 چاپ شده است.
0 نظر:
ارسال یک نظر